پاتوق آزاد کاربران پی سی سیتی - همفکری - بحث و درد دل

[SOHRAB_HAZHII]

سلام بروبکس حالتون خوبه ایشالا

امیدوارم که بعد از تعطیلات نوروز به زندگی عادی

خودتون بر گشته باشید

م________________ن حاضرم

[مهدی]

نوشته اصلی توسط ترنم

سلام
اقا مهدی چه خبره یواشتر تا مام بهت برسی

دلت بسوزه اقا مهدی

اقامهدی از الان به مدت یک ماه باید به جایه همه پست بدی
وهمه پستام جواب بدی با نقل قول
یه کمم تمیز کاری کن مورچه نزنه به خاطر شیرینی و اجیلی که عید خوردیم

سلام
ترمز ندارم ترنم خانوم
دل چیست؟ خوردنیست؟
این جملهات به من حس کزت بودن در اینجا داد

نوشته اصلی توسط Saba_Baran90

سلااااااااااااااااااااام به بهترین دوستا و فامیل های دنیا
دوستون دارم قیامت!
دلم هم هر روز بیشتر از دیروز براتون تنگ میشه!

سلام دخترعمه عزیز
از جملات غیر خانوادگی استفاده کردی ؟ یا فعل معکوس بید؟
ایالله آنچه موجب خرسندی و خیریت در آینده اش پیش بیاید
دیگر حدس موضوعی که میگی آسان است

نوشته اصلی توسط ترنم

سلام
دکتر شکوفه تو که گفتی ترسیدی از منپس چرا پست نمیزاری
نمیدانم چرابه قول اقا مهدی حرفام تاریخ گذشته میزنم
میخوام بیام بگم یادم میره

می تونی از دکتر شکوفه کمک بگیری تا یادت نره

نوشته اصلی توسط shokofe

از بس ترسیدم هنگ کردم یادم رفت بنویسم ترنم جان

خوب نیست دکتر از مراجعه کننده اش بترسه

نوشته اصلی توسط bigbang

سلام به همه دوستان عزیز
از این که بلاخره بعد عید همتون اینجا تو فروم هستید احساس خوشحالی میکنم

دایی محمد اینجور اتفاقا خیلی زیاد میفته
و هر کس فک میکنه خاص خودشه و دیگران اینجور مشکلات ندارند یا اون اتفاق شدت زیادتری برای خودش داشته
اینقدر اتفاقات خوبی هستند که میشه بهشون فکر کرد و چه بسا اگه به اتفاقات خوب با دید مثبت نگاه کنی زندگی هم شیرین میشود و البته مشکلات و غم و غصه هم جزیی از همین زندگی هستند

نوشته اصلی توسط ترنم

من نمیدونم چــــــــــــــــــــــــرا همه انقد تلخ نگاه به غشق میکنن

همش یکی هستند فقط اسم مدرک هست که فرق میکنه و متاسفانه چیز جدیدتری یاد نمیدن و....
ولی هیچ وقت انصراف نده و نزار فکرش هم به ذهنت خطور کنه حداقل حداقل یک مدرکی داری به نام فوق لیسانس

نوشته اصلی توسط bigbang

در مورد لنگیدن حق با شماست ترنم خانوم منتها من بدموقعی فهمیدم که میلنگم ایکاش زودتر میفهمیدم یا یکی راهنماییم میکرد چقدر خوب بود اگر من واقعاً با فامیلها و آشناهام راحت بودم و میتونستم باهاشون مشورت کنم

ادامه صحبت قبلی
دایی محمد همیشه همینجوری بوده همیشه می خواهیم به یک چیزی برسیم و از چیزهای خوب اطافمون غافل میشیم چون مشکلات باعث میشه فکرمون به سوی منفی بره
مثلا فردا با دید مثبت نگاه کن و خوب به اطراف نگاه کن به درخت سبزه سنگفرش پیاده رو و ...

نوشته اصلی توسط ترنم

اگر قلوه سنگ های ته جوی نبود ،
ترنّم زیبای آب را چگونه می شنیدیم
و اگر سختیها ی زندگی نبود ،
چگونه خوبیهای آنرا حس می کردیم

قیامته

نوشته اصلی توسط ترنم

قهوه خونه صفحاتش از مرز 500 صفحه گذشت

دختر عمه 5000 مین پست پاتوق رو نوشت

نوشته اصلی توسط Saba_Baran90

دایی ممد باز ممنون که با حوصله جوابمو دادی
دوست خیلی خوبی هستی
نمی دونم چی بگم که اشکم درنیاد
فقط می دونم دیگه نا ندارم
البته این بار فکر نمی کردم قرار باشه بازم به این نتیجه برسم اما قسمت!

تعبیر قیامتی از دوست داشتن کردی

حاج سهراب خوش آمدی

[Saba_Baran90]

نوشته اصلی توسط مهدی

سلام دخترعمه عزیز
از جملات غیر خانوادگی استفاده کردی ؟ یا فعل معکوس بید؟
ایالله آنچه موجب خرسندی و خیریت در آینده اش پیش بیاید
دیگر حدس موضوعی که میگی آسان است

ای وای راست میگین ها!
از دهنم در رفت!
پدر.... بسوزه!
حواس برا آدم نمی ذاره که!
آینده! خودمونیم ها! این کلمه عجب ترسناکه!
پسردایی بعضی ها تو دوست داشتن به فکر به دست آوردن اند، اما من از به دست نیاوردن و از دست دادن می ترسم
کاش همه می تونستن ببینن به جای اینکه فقط بخوان بشنون
نمی دونم آینده چی میشه اما حالم خیلی گرفته!
جایی نوشته بود:
ترک کردن آدمها هم آدابی دارد
اگر آداب ماندن نمیدانید لااقل درست ترکشان کنید ترک برندارند!

و باز هم من برای nامین بار تو زندگیم به این نتیجه رسیدم که :

از بختیاری ماست آنچه را که می خواهیم یا به دست نمی آید یا از دست می گریزد!

و بازهم تنها چاره ای که دارم اینه که مثل همیشه شونه بالا بندازم که اشکم پائین نیاد و بگم :قسمت!

نوشته اصلی توسط مهدی

دختر عمه 5000 مین پست پاتوق رو نوشت
تعبیر قیامتی از دوست داشتن کردی

راست میگین ها!
دقت نکرده بودم!
قربونت پسردایی!
من اگه کسی رو دوست داشته باشم، هرچند اگه دوستم هم نداشته باشه می تونم دوسش داشته باشم، اما هرچی بیشتر احساس کنم کمتر می تونم بگم
اگه بخوام کسی رو، بدونم می خواد شادم حتی اگه به زبون نیاره
اما برای خیلی ها به زبون آوردن مهمه!
فکر کردم یکم گریه کنم خالی شم، اما انگار که سرکیسه شل شده!
دیگه اشکام بند نمیاد!
البته نه رو صورتم، می افتن توی دلم!
قسمت!

[shokofe]

نوشته اصلی توسط Saba_Baran90

خاله جون من نمی دونم چرا هیچی برامن عادی اتفاق نمی افته!
نمی تونم مث بقیه دوس داشته باشم
همش به فکر چیزاییم تو دوست داشتن که هیچوقت کسی به فکرشون نیست
چیزایی که نمیشه گفتشون
چیزایی که اگه بگیش دیگه اسمش دوست داشتن نیست
از اون حد اعلی میاد پائین میشه یه اتفاق عادی مث همه چیزایی که برای بقیه اتفاق می افته
راستش امروز چیزی که ازش می ترسیدم اتفاق افتاد
دیگه نشد! البته فکر کنم
قسمت!
دوست داشتن یعنی حرفهای نگفته طرفتو بشنوی نه فقط چیزایی که از زبونش می شنوی برات مهم باشه
حکمی که همیشه برای یه آدم غیرعادی صادر میشه تنهاییه
کاش چیزایی که قراره تموم بشن هیچوقت تو زندگی آدم شروع نشن
اینا رو که دارم میگم بغضم گرفته و خیلی دارم سعی می کنم اشکم درنیاد که نفهمن چمه
البته مامانم می دونه اما خب!
بعضی وقتها کاریش نمیشه کرد: نمیشه!

صبا جون عزیزم فقط میتونم بهت بگم میفهمم چی میگی
با تمام وجود حرفتو درک کردم
مخصوصا" این قسمتش
کاش چیزایی که قراره تموم بشن هیچوقت تو زندگی آدم شروع نشن
عیب نداره عزیزم تا بوده همین بوده نه تو اولین نفرش هستی که برات پیش میاد نه آخریش و این ادامه داره
فقط تنها چیزی که میتونم بهت بگم اینه که:
این نیز بگذرد

[Saba_Baran90]

نوشته اصلی توسط shokofe

صبا جون عزیزم فقط میتونم بهت بگم میفهمم چی میگی
با تمام وجود حرفتو درک کردم
مخصوصا" این قسمتش
کاش چیزایی که قراره تموم بشن هیچوقت تو زندگی آدم شروع نشن
عیب نداره عزیزم تا بوده همین بوده نه تو اولین نفرش هستی که برات پیش میاد نه آخریش و این ادامه داره
فقط تنها چیزی که میتونم بهت بگم اینه که:
این نیز بگذرد

خاله جون ممنون که حرفیدی باهام
کاش می تونستم همه چیو بهتون بگم
من از ترس نداشتن و از دست دادن نگفتم، اما با سکوتم فریاد زدم
ولی برای کسی که شنیدنو فقط با گوش سر بلد بود!
رویای شیرینی بود!
اما دارن صدام می زنن!
باید بیدار شم!

[ترنم]

اخی صبای ناز
انقد گرفته نبینم ابجی گلمو

باهمه حرفات موافقم
مخصوصا اینو
بعضی ها تو دوست داشتن به فکر به دست آوردن اند، اما من از به دست نیاوردن و از دست دادن می ترسم
منم فقط مثل شکوفه میتونم بگم میفهمم چی میگی
و چی میخوای و میخوای به چی برسی
اما این اتفاقات زندگی لازمشه و کاریشم نمیشه کرد

[shokofe]

‏shokofe+, ‏ترنم, ‏دانه کولانه, ‏amir ahmadi, ‏alexesromi, ‏امیر عباس انصاری, ‏sharareh1

ساعت 2:58بامداد جمعه چه سایتی داریم
همه شب زنده دار

[ترنم]

هے ڪافه چے! میزهایت را تڪــ نفره ڪن
نمے بینے
همه تنهاییم؟

------------------------------------
نبودی شکوفه بعدش اقا شروینم اومد

[bigbang]

چه خبر بوده دیشب ما نبودیم !
همه اومده بودین که !
زپلشکینا. آقا حیف که به خاطر مسائل شیلترینگ نمیشه خیلی چیزها رو تو سایت گذاشت وگرنه یه چیز دسته اول داغ داغ داشتم میذاشتم واستون از خنده منفجر بشین !
دیشب قبل از این که بخوابم اینقدر خندیدم شیکم درد گرفتم
یک گروه معروفی هست کارهای عجیب و وحشی بازی میکنه ( مجموعه تلویزیونی کله خرها jacka.... خودتون بقیشو برید دیگه) این ایرانی های مهاجر هم یه چیزی شبیه اون ساختن حالا شما تو اینترنت سرچ کنید شاید دو سه تا لینک گیرتون اومد ما از شبکه پرایوت از دوستامون این لینکها فرستاده میشن بعضیهاش تو ایرانه
مثلاً فکر کن چه کارهای دیوانه کننده ای میتونی انجام بدی ! ته حرکت بازی !
----------------------------------------------------------------------------------
خلاصه عید هم تموم شده ما هم این هفته اول کامل داریم به بیخیالی طی میکنیم خدا آخر عاقبت این ترم رو واقعاً به خیر کنه !
حالا جدای از این مسائل چه جالب هست که هممون شنبه باید بریم دوباره دانشگاه
وای خدا خوردن و خوابیدن چه حالی میده ! حالا دوباره باید بریم دانشگاه
شاغل باشی خوب میری یه کاری رو انجام میدی تکلیفت با خودت مشخصه
دانشجو تو مملکت ما برده استاد هست یکدفعه اراده میکنه میگه امتحان امتحان هم میگیره اینم ولش این جمعه رو هم استفاده کنیم حسابی تا دانشگاهمون شروع نشده
حالا نه این که همش خورده و خوابیده باشم ها ولی زیاد هم درس نخوندم
عیده دیگه از کسی توقعی نیست !

[امیر عباس انصاری]

نوشته اصلی توسط ترنم

هے ڪافه چے! میزهایت را تڪــ نفره ڪن
نمے بینے
همه تنهاییم؟

------------------------------------
نبودی شکوفه بعدش اقا شروینم اومد

بابا شاعر

هی کافه چی
میزها رو جمع کن فرش بنداز پشتی بذار
بیزحمت دوتا دیزی هم بدی خانم ترنم و آقای بیگ بنگ... مهمون من
چقدر من دست و دلبازم