مشاعره واژه ای

[FereShteH]

دلت هرگز نمیگشت این چنین آلوده و تیره

اگر چشم تو میدانست شرط پاسبانی را

[مهدی]

بیا ساقی که لعل پالوده را
بیاور بشوی این غم آلوده را

[FereShteH]

ساقی به نور باده برافروز جام ما

مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

[مهدی]

مطرب عشق ابدم زخمه عشرت بزنم
ریش طرب شانه کنم سبلت غم را بکنم

[FereShteH]

حافظ هر آن که عشق نورزید و وصل خواست

احرام طوف کعبه دل بی وضو ببست

[مهدی]

اگر چه کعبه اقبال جان من باشد
هزار کعبه جان را بگرد تست طواف

[FereShteH]

در پرده صد هزار سیه کاریست

این تند سیر گنبد خضرا را

[deltang]

مشکل عشق نه در حوصله ی دانش ماست

حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد

[FereShteH]

در دام روزگار چرا چونان

شد پایبند، خاطر آزادت

[deltang]

روز اول رفت دينم در سر زلفين تو

تا چه خواهدشددرين سودا سرانجامم هنوز