بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ)

[مهدی]

در این خونفشان عرصهٔ رستخیز
تو خون صراحی و ساغر بریز

[مهبا]

ز آفتاب قدح ارتفاع عیش بگیر

چرا که طالع وقت آنچنان نمی بینم

[فرانک]

من چو از خاک لحد لاله صفت بر خیزم
داغ سودای توام سر سویدا باشد

[سالومه]

دل مي‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

[مهبا]

ای صبا سوختگان بر سر ره منتظرند

گر از آن یار سفر کرده پیامی داری

[فرانک]

یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار
کز تیر آه گوشه نشینان حذر نکرد

[مهدی]

در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

[مهبا]

از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار

صد ملک سلیمان در زیر نگین باشد

[مهدی]

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

[مهبا]

از آن ساعت که جام می بدست او مشرف شد

زمانه ساغر شادی به یاد میگساران زد