بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ)

[سارا در به در]

در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم

[life]

می‌شد آن کس که جز او جان سخن کس نشناخت
من همی‌دیدم و از کالبدم جان می‌رفت

[FereShteH]

ترسم این قوم که بر دردکشان می‌خندند

در سر کار خرابات کنند ایمان را

[yad]

آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد

[FereShteH]

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس

کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

[yad]

اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن
شکر ایزد که نه در پرده ی پندار بماند

[FereShteH]

در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ

سرود زهره به رقص آورد مسیحا را

[روناک]

از این افیون که ساقی در می افکند
حریفان را نه سر ماند و نه دستار

[فرانک]

روی زر دست و آه درد آلود
عاشقان را دوای رنجوری

[FereShteH]

یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب

کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است