شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |
02-15-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تاريخچه زورخانه در ايران
زورخانه قاجاريه
هاوری شافعی
ساختمان زورخانه
زورخانه جايي است كه مردان در آن ورزش مي كنند و بيشتر در كوچه پس كوچه هاي شهر ساخته شد است. بام آن به شكل گنبد و كف آن گودتر از كف كوچه است . در آن كوتاه و يك لختي است و هر كه به خواهد از آن بگذرد و داخل زورخانه بشود بايد خم شود . مي گويند در زورخانه را از اين رو كوتاه مي گيرند كه ورزشكاران و كساني كه براي تماشا به آنجا مي روند به احترام ورزش و ورزشكاران و آن مكان خم شوند. اين در به يك راهروي باريك با سقف كوتاه باز مي شود و آن راهرو به «سردم زورخانه» مي رود . درميان زورخانه گودالي هشت پهلو و گاهي شش پهلو به درازي 5 يا 4 متر و پهناي 4 متر و ژرفاي 3 چارك تا يك متر كنده شده كه «گود» ناميده مي شود. در كف گود چند لايه بوته و خاشاك گذاشته و روي آن بوته و خاشاك خاك رس ريخته و هموار كرده اند. بوته و خاشاك را براي نرمي كف گود مي ريزند و هر روز روي اين كف را پيش از آن كه ورزش آغاز شود با آب «گل نم» مي زنند تا از آن گرد برنخيزد.
سراسر ديواره گود ساروج اندود شده است و لبه آن به جاي هزاره آجري با چوب پوشانده شده است تا اگر ورزشكاران هنگام ورزش به لب گود بخورند تنشان زخمي نشود. در بالا و دور گود غرفههايي ساخته شده كه جاي نشستن تماشاچيان و گذاشتن جامه ورزشكاران و لنگ بستن تنكه پوشيدن آنان است . يكي دو غرفه از اين غرفهها نيز جايگاه افزارهاي ورزشي است .
سردم
سر دم زورخانه در يكي از غرفه هاي چسبيده به راهروي زورخانه درست شده است و آن صفه اي است نيم گرد كه كف اش از كف زورخانه يك متر تا يك و نيم متر بلندتر است. در جلوي «سر دم» چوب بستي است كه به آن زنگ و پوست پلنگ و زره و سپر و پر قو آويخته است. بر روي سكو زير چوب بست اجاقي كنده شده كه در آن آتش ميريزند و هرگاه اجاق نداشته باشند منقلي زير چوب بست مي گذارند و مرشد تنبك خود را با آتش اجاق يا منقل گرم مي كند تا صداي آن رساتر درآيد .
ميگويند نخستين كسي كه طرح ساختمان زورخانه را ريخت «پورياي ولي» بود. نام پورياي ولي (محمود قتالي خوارزمي) است و او در نيمه دوم سده هفتم و نيمه نخستين سده هشتم هجري مي زيسته است . او پهلوان و شاعر و عارف بوده و دمي گرم و گيرا داشته است.
با لب زمزمه آرا چه خفي و چه جلي جرگه را گرم بكن از دم پورياي ولي
افزارهاي ورزش باستاني
تخته شنا: چوبي است هموار به درازاي 70 سانتي متر و پهناي 7 و ستبري 2 سانتيمتر و گاهي كوچكتر و بزرگتر از اين اندازه هم ساخته مي شود. به زير تخته نزديك دو سر آن دو پايه زنخي (ذوزنقه اي) به بلندي چهار سانتيمتر ميخكوب شده است.
ميل ورزش: افزاري است چوبي و كله قندي و توپر، ته آن گرد و هموار و سر آن تخت يا گرد است و در ميان آن دستهاي به درازاي پانزده سانتيمتر فرو برده اند . وزن هر ميل از پنج كيلو تا چهل كيلو گرم است .
ميل بازي: مانند ميل ورزش است ولي دسته آن بلندتر از ميل ورزش و وزنش كمتر از آن است تا در هنگام بازي و پرتاب كردنش آسان باشد .وزن هر ميل بازي از چهار تا شش كيلو گرم بيشتر نمي شود .
سنگ: دوپاره و راست گوشه است كه از درازا با بست هاي فلزي به يكديگر چسبانيده شده و يك بر آن هلالي است، درازاي سنگ يك متر و پهناي آن هفتاد سانتيمتر است. در ميان سنگ سوراخي است كه در آن دستگيره اي گذاشته اند و روي آن را با نمد يا كهنه پوشانده اند تا دست ورزشكار را هنگام سنگ گرفتن زخم نكند. وزن هر دو سنگ از بيست كيلو تا صد و بيست كيلو است. سنگ را در قديم (سنگ زور) و (سنگ نعل) هم مي ناميدند زيرا به شكل نعل است.
كبـّاده: افزاري است آهني، مانند كمان و سراسر تنه آن از آهن است و در ميانش «جا دستي» دارد. درازاي آن نزديك به صد و بيست تا صد و سي سانتيمتر است. چله كبـّاده زنجيري است شانزده حلقه اي ـ و گاهي كمتر يا بيشتر ـ و در هر حلقه شش پولك آهني دارد و ميان آن جا دستي گذاشته شده است. وزن كباده از ده كيلو تا چهل كيلو است. گاهي نيز كبادههاي سنگينتر و سبكتر هم مي سازند و بكار ميبرند.
گردانندگان زورخانه
مرشد: امروز در زورخانه مرشد به كسي مي گويند كه آوازي خوش دارد و هنگام ورزش روي «سر دم» مي نشيند و با آهنگ هاي گوناگون كه هر كدام ويژه يكي از حركات ورزشي است ضرب ميگيرد و شعرهاي رزمي كه بيشتر از شاهنامه فردوسي برگزيده مي شود مي خواند و صداي ضرب و آواز خود را با حركات ورزشكاران ، هماهنگ مي كند و آنان را به ورزش بر مي انگيزد. در قديم « مرشد» يا «كهنه سوار» كسي بود كه كار آموزش ورزشكاران و پهلوانان با او بود. كهنه سوار در هنگام ورزش لنگي به دوش مي انداخت و چوبي هم كه به آن «تعليمي» مي گفتند در دست مي گرفت و در كنار گود مي نشست و باستاني كاران يا كشتيگيران را در كارهاي ورزشي و كشتي گيري راهنمايي مي كرد. كهنه سواران يا مرشدان از چابكترين و آزمودهترين پهلوانان و ورزشكاران بودند . ( گويا مرشد امروزي را «ضرب گير» مي خواندند).
جامههاي ورزش باستان
تنكه يا تنبان نطعي : شلوار كوتاهي است كه ران را تا زير زانو مي پوشاند و آن را هنگام ورزش كردن و كشتي گرفتن مي پوشند. اين تنبان از يك رويه چرمي يا پارچه ماهوتي ستبر و چند لايه آستر كرباسي دوخته شده است . رويه آن بيشتر به رنگ آبي مايل به سبز است.
كمر و نشيمنگاه و سر دو زانوي تنكه از چرم است. روي رانهاي تنكه گل و بوته هاي بزرگي ـ بيشتر بوته جقّه سركج قلاب دوزي شده است . بالاي تنكه را «برج»، پيش روي تنكه را كه زير شكم مي افتد «پيش قبض»، روي زانو را (پيش كاسه) يا ( سر كاسه) و پشت زانو را (پس كاسه) مي نامند.
لُنگ: همان لنگي است كه مردان در گرمابه ميبندند. در روزگار ما به جاي پوشيدن تنكه ، ورزشكاران لنگي روي «زير شلوار» خود مي بندند و در گود ميروند و بستن آن چنين است :
دو سر از پهناي لنگ را در كمر گاه بر روي ناف گره مي زنند و پايين لنگ را كه آويزان است از پشت پا مي گيرند و از ميان دو پا بالا مي برند و در «پيش قبض» كه همان «گره» است فرو مي كنند.
مشت مالچی
مُشتُ مالچي: كسي است كه پيش از ورزش به ورزشكاران و پهلوانان لنگ و تنكه ميدهد و پس از ورزش آنها را مشت و مال ميكند، تا كوفتگي و خستگي از تنشان بدر رود و پادويي زورخانه نيز با مشت مالچي است.
مقام ورزشكاران در زورخانه
پيش كِسوَت: پيش كسوت در زورخانه به كسي مي گويند كه سالمندتر و آزموده تر از ورزشكاران ديگر باشد . پيش كسوت از همه گونه ورزشهاي باستاني و ريزه كاريهاي يكايك آنان آگاه است و مي تواند بهتر و سنگين تر از ديگران ورزشهاي باستاني را انجام دهد.
مياندار: ورزشكاري است كه در گود روبروي مرشد و ميان ورزشكاران ديگر مي ايستد و گرداندن ورزش و پيش و پس انداختن كارهاي ورزشي را به عهده مي گيرد. ورزشكاران هنگام ورزش به او نگاه و از حركات ورزشي او پيروي مي كنند. مياندار بايد مانند پيش كسوت آزموده و آگاه از همه گونه ورزش و ريزه كاريهاي يكايك آنها باشد. معمولاً پيش كسوت هر زورخانه مياندار آنجا مي شود.
نوخاسته: جوان نوچهاي است كه آزمودگي يافته و پهنه كارهاي ورزشي خود را گسترش داده و براي كشتي گرفتن و ورزشهاي «تو گودي» به زورخانه هاي ديگر مي رود.
پهلوان: به كسي گفته مي شود كه بسيار آزموده و چابك و كار كرده باشد و هماوردي نداشته باشد.
نوچه:به جوان ورزشكاري گفته مي شود كه زير نظر پهلواني، فن هاي كشتي را مي آموزد و شاگرد او به شمار مي رود. او از نظر تردستي و چابكي برگزيدهترين شاگردان آن پهلوان است.
شيوه ورزش باستاني
سنگ گرفتن: سنگ گيرنده در بالاي گود در جايي از زمين كه لنگ انداخته اند به پشت ميخوابد و سه بالش، يكي را زير سر و دوتاي ديگر را زير بازوي راست و چپ مي گذارد و دو سنگ با دو دست خود چنان مي گيرد كه سرهاي هلالي آن دو به سوي سرش باشد و پي در پي به پهلوي چپ و راست ميغلطد. هنگامي كه بر پهلوي چپ است سنگي را كه در دست دارد مستقيم چنان بالا مي برد كه بازوي خميدهاش راست شود و به همان شيوه هنگامي بر پهلوي راست است سنگي را كه در دست چپ دارد مستقيم به بالا مي برد. اين گونه سنگ گرفتن را «غلطان» مي گويند. گونه ديگر سنگ گرفتن آن است كه ورزشكار به پشت ميخوابد و پاهايش را دراز مي كند و دو سنگ را باهم پي در پي روي سينه بالا و پايين مي برد، اين سنگ گرفتن را (جُفتي) مينامند. مرشد، سنگ گرفتن ورزشكاران را تا (117) يا (114) بار مي شمارد و اگر سرگرم ضرب گرفتن براي ورزشكاران درون گود باشد، يكي از دوستان سنگ گيرنده سنگهاي او را مي شمارد. شماره (117) و (114) مسان باستاني كاران مقدس است و مرشد يا ديگران از اين دو شماره بيشتر نمي شمارند. (117) اشاره به صد و هفده تن كمربسته مولا است و (114) اشاره به يكصد و چهارده سوره قرآن است. سنگ شمار يا مرشد پيش از سنگ گرفتن براي شور بخشيدن به سنگ گيرنده (سرنوازي) مي خواند:
هر كار كه مي كني بگو بسم اللهتا جمله گناهان تو بخشد الله
دستت كه رسد به حلقه سنگ بگو لا حول ولا قُوه الا بالله
و سپس شمارش را چنين آغاز مي كند:
لا حُولَ وَلا قُوهَ اِلا بِالله العلي الَعظيم.
بِسِم اللهِ الـّرحمنِ الرحيم
اول خدا ـ دو نيست خدا ـ سبب ساز كل سبب يا (سيد كائنات) چاره ساز بيچارگان الله ـ پنجه خيبر گشاي علي ـ شش گوشه قبر حسين ـ امام هفتم باب الحوايج ـ قبله هشتم يا امام رضا ـ يا اما محمد تقي روحي فداه و جسمي ـ دهنده بي منت الله ـ يا امام حسن عسگري دخيل ـ جمال امام زمان صلوات. يا (جمال هشت و چهار صلوات) ـ زياده باد دين خاتم انبياء ـ اي چهارده معصوم پاك ـ نيمه كلام الله مجيد ـ شانزده گلدسته طلا ـ صد و هفده كمر بسته مولا ـ خداي هجده هزار عالم و آدم ـ بر بي صفتان روزگار لعنت ـ يا (بر نمك نشناس لعنت) ـ بيس (بيست) لعنت خدا بر ابليس ـ يك بيس (بيست و يك) آقاي قنبر عليس (علي است) ـ دوبيس مرد دو عالم عليس ـ چاربيس بيمار دشت كرب و بلا (كربلا) يا (ناز چهار ستون بدنت) ـ پنج تن زير كسا ـ شش ساق عرش مجيد يا (باقر العلوم بعد از نبي) علي است ـ سه بيس يا علي مثلت كيس(كيست) هفت بيس يا علي موسي بن جعفر ـ هش بيس يا علي بن موسي الرضا ـ نُه بيس نوح نبي الله ـ سي ختم كلام الله ـ يك سي گرفتي ماشاءالله ـ دوسي برايش ذولفقار ـ نيستي جان كفار ـ چاره بيچارگان خود الله ـ دادرس درماندگان خود مولا ـ يا ابوالفضل العباس دخيل ـ يا موسي بن جعفر ـ يا علي بن موسي الرضا بطلب ـ نه سي طوفان بلا ـ چهل ختم اولياء و انبياء ـ يك چل بزرگ است خدا ـ دو چل محمَّد است مُصطفا ـ سه چل عليس شير خدا ـ چار چل يا فاطمه زهرا ـ پنج چل خديجه كبرا ام المؤمنين ـ شش چل ابراهيم خليل الله ـ هفت چل موسي كليم الله ـ هش چل عيسي روح الله ـ نه چل آدم صفي الله ـ پنجاه، هزار بار بر جمال خاتم انبياء صلوات ـ ز آدم و حّوا دگر نبي الله ـ شعيب و يوسف و يعقوب ـ پس خليل الله ـ ملائكان مُقّرب ـ دگر ز جبرائيل ـ ز حسُن يوسف ـ جمال شصت بند ديو ، علي را صلوات .
در اين هنگام مرشد براي دنبال كردن شماره و رساندن آن به (114) يا (117) از پنجاه به پايين مي شمارد بدينگونه:
نه چل آدم صفي الله ـ هش چل عيسي روح الله ـ هفت چل موسي كليم الله . . . . . . . تا به شماره يك برگردد. (17) شماره يا (14) شماره بازمانده از (117) يا (114) را دوباره از يك به بالا مي شمارد. ولي اگر مرشد از شماره شصت به پائين شمرده باشد سه شماره يا شش شماره به يك مانده كه روي هم (117) يا (114) شماره مي شود شماره را به پايين مي رساند. البته اين اندازه شمارش در صورتي پيش مي آيد كه سنگ گيرنده به تواند (117) يا (114) بار سنگ بگيرد.
جاي ايستادن ورزشكاران در گود
در گود هر يك از ورزشكاران به فراخور مقام خود در جايي مي ايستند. كار كُشتهترين و كار آزمودهترين و سالمندترين آنها كه پيش كسوت ديگران خواهد بود «مياندار» مي شود و ميان گود روبروي مرشد مي ايستد. ورزشكاري كه پس از او از ورزشكاران ديگر سالمندتر و آزموده تر است پاي (سر دم) ميايستد. اگر در ميان ورزشكاران «سيّد» ي باشد و در ورزش باستاني پختگي چندان هم نداشته باشد پاي (سر دم) مي ايستد و اگر شايستگي ميانداري داشت در ميان گود مي رود و ميانداري مي كند. در اين صورت پيشينهترين ورزشكار روبروي او (پاي سر دم) يا پشت او مي ايستد. ورزشكاري كه از ديگران ناآزموده تر و ناپخته تر است و به او (تازه كار) مي گويند، جايش در گود پشت سر مياندار است. ديگر ورزشكاران از بزرگ تا كوچك (از نظر آزمودگي) به ترتيب كنار گود دورادور مياندار مي ايستند
شنا رفتن
پيش از شنا رفتن، مياندار يكي از تخته شناها را كه در غرفه اي روي هم ريخته شده است برميدارد و به دنبال او ورزشكاران يكي پس از ديگري ، تخته اي را برمي دارند و درو گود ميايستند. سپس مياندار دور گود ميگردد و به هر يك از ورزشكاران ميانداري كردن را تعارف مي كند. آنگاه از همه رخصت مي طلبد و تختهاش را در ميان گود مي گذارد و زانوان و پنجه پا در كف گود قرار مي دهد و دو لبه تخته شنا را با دست مي گيرد . گاهي مرشد يا مياندار از ورزشكاري كه آوزاي خوش و گيرا دارد درخواست مي كند كه چند بيتي به مناسبت حال و مقام بخواند و پيش از اينكه او خواندن را آغاز كند «مياندار» يا «مرشد» مي گويد: (مزد دهنش به محمد صلوات) و همه صلوات مي فرستند و با صلوات فرستادن ورزشكاران، آوازه خوان كمي خستگي در مي كند و سرانجام آواز خود را چنين به پايان مي رساند:
يا رب به حـّق ناد علياً سينجلي يا رب به حـّق شاه نجف مرتضي علي
افتادگان وادي غم را بگير دست يا مصطفي محمد و يا مرتضي علي
و آنگاه همه صلوات مي فرستند سپس مياندار دو پايش را پس مي برد و از يكديگر باز مي گذارد و به مرشد نگاه مي كند. ورزشكاران هم به پيروي از مياندار چنان مي كنند مرشد زنگ را به صدا در مي آورد و به ضرب مي زند و با هر تك ضربه محكمي كه مي كوبد ورزشكاران سينه خود را به سوي تخته شنا خم و نزديك مي كنند . گاهي در كشاكش شنا رفتن مياندار با صدايي كه از خستگي بريده به گوش مي رسد فرياد مي زند (علي بابا) و با دست به مرشد اشاره مي كند كه آهنگ ضرب را تندتر كند تا آنها شيوه شنا رفتن را عوض كنند.
ورزشكاران چهار گونه شنا مي روند:
شناي كرسي ـ شناي دست و پا مقابل ـ شناي دو شلاقه ـ شناي پيچ.
شناي كرسي: در اين شنا ورزشكاران پس از اين كه تخته شنا را بر كف گود گذاشتند دو سر آن را مي گيرند و دو پا را در برابر آن تا آنجا كه بتوانند چنان از هم باز مي كنند كه كف پاهايشان از كف گود بلند نشود و سپس شنا مي روند.
شناي دست و پا مقابل: در اين شنا، دو دست ورزشكار بر روي تخته به فاصله بيست سانتي متر از هم قرار دارد و پاهاي او در امتداد تن كشيده و جفت است.
شناي دو شلاقه: شناي دو شلاقه همان شناي (دست و پا مقابل) است با اين فرق كه در آن دو بار پياپي شنا مي روند و پس از آن كمي درنگ و خستگي در مي كنند و سپس دوباره ديگر پياپي شنا مي روند. اين روش را تا پايان ورزش نگاه مي دارند.
شناي پيچ:در اين شنا مانند شناهاي ديگر دست هاي ورزشكار بر روي تخته از يكديگر باز است و او نخست در حركت اول سر خود را زير بغل چپ مي برد و تنه خود را به سوي راست مي چرخاند و در حركت دوم ، سر خود را زير بغل راست مي برد و تنه را به سوي چپ مي چرخاند و شنا را به همين روش ادامه مي دهد.
نرمش: ورزشكاران پس از شنا رفتن بر مي خيزند و بي آنكه تخته شنا را از كف گود بردارند براي در كردن خستگي نرم و آرام بدن خود را تكان ميدهند و اين حركت را نرمش مي نامند. مرشد هنگام نرمش كردن ورزشكاران آهنگي ملايم مي گيرد و اشعار را با آهنگ مخصوص نرمش مي خواند . روش نرمش هر مياندار با مياندار ديگر اندكي اختلاف دارد.
ميل گرفتن: ورزشكاران هر كدام يك جفت ميل از جايگاه ويژه ميلها كه در بالاي گود و نزديك آن است بر مي دارند و نخست مياندار به هر يك از ورزشكاران تعارف مي كند كه ميانداري بپذيرند و اگر كسي نپذيرفت، همان مياندار ميلها بر شانه خود مي گذارد و ديگران از او پيروي مي كنند وبا ضرب مرشد ميل گرفتن را آغاز مي كنند . ميل گرفتن سه گونه است: ميل سنگين ـ ميل چكشي يا (سرنوازي) ـ ميل جفتي.
ميل سنگين: ورزشكاران با آهنگ ضرب و آواز مرشد آرام و سنگين يك بار ميل دست راست را روي شانه و پشت و پهلو و سينه راست مي چرخانند و ميل ديگر را پيش سينه چپ رو به بالا نگاه مي دارند، و بار ديگر ميل دست چپ را روي شانه و پشت و پهلو و سينه چپ مي چرخانند و ميل ديگر را پيش سينه راست رو به بالا نگاه مي دارند . اين كار به اين روش ادامه مي يابد.
ميل چكشي يا سرنوازي: ورزشكاران با آهنگ ضرب مرشد كه تند و با شتاب است ميل را بروي شانه ها و پشت و پهلو و سينه به تندي مي چرخانند.
ميل جفتي: نخست دو ميل را در برابر هم روي سينه نگاه مي دارند سپس پي در پي باهم به پس مي برند و بازميگردانند. ورزشكاران پس از ميل گرفتن براي در كردن خستگي دسته ميلها را در دست مي گيرند و ته آن را بر كف گود مي گذارند و ميلها را تك تك پيش و پس مي برند و مي نشينند و بلند مي شوند. اين گونه نرمش و ميل گرفتن را (خم گيري) مي گويند.
پا زدن
پا زدن: مياندار در ميان گود مي ايستد و ورزشكاران پيرامون او گرد مي آيند. نخست پاي آرامي مي زنند كه به آن پاي (نرم) مي گويند و آن چنين است كه ورزشكار پنجه يك پا را اندكي از زمين بلند مي كند و بر روي پنجه پاي ديگر، خود را تكان مي دهد و به آرامي پيش و پس مي رود.
ورزشكاران در زورخانه چهار جور پا مي زنند:
1ـ پاي اول (پاي چپ و راست) 2ـ پاي جنگلي 3ـ پاي تبريزي اول و دوم و پاي شوم 4ـ پاي آخر.
پاي اول
1ـ پاي اول: ورزشكاري روي پنجه پا مي ايستد و پايها را پي در پي به چپ و راست مي گذارد. بدين گونه كه يك بار پاي راست را در كناره بيروني پاي چپ مي گذارد و در پي آن پاي چپ را در كناره بيروني پاي راست مي گذارد و اين كار را تند و پي در پي ادامه مي دهد و در همين حال تن خود را نرم و آرام مي جنباند.
پاي جنگلي
2ـ پاي جنگلي: ورزشكار روي پنجه هاي پا مي ايستد و با آواز و صداي ضرب مرشد يك بار سنگيني بدن خود را روي پنجه پاي چپ مي اندازد و پاي راست را به پيش پرتاب مي كند و بار ديگر روي پنجه پاي راست مي ايستد و پاي چپ را به پيش پرتاب مي كند. اين كار تند و پي در پي انجام مي گيرد گاهي ورزشكار، ميان پاي جنگلي زدن (رخصت) ميطلبد و ميان گود مي آيد و مي چرخد. در اين هنگام ورزشكاران ديگر در كنار گود مي ايستد و او را نگاه مي كنند.
پاي تبريزي
3ـ پاي تبريزي .
الف ـ پاي اول: ورزشكار همآهنگ با ضرب مرشد ، هر بار بر يكي از دو پاي خود تكيه و پاي ديگر را به پيش پرتاب مي كند. در اينحركات دستها نيز ميجنبد.
ب ـ پاي دوم: پس از پاي اول ، مياندار از ميان گود با دست به مرشد اشاره مي كند و مرشد بي درنگ آهنگ ضرب را تند مي كند و مياندار به شرح زير (دو پا) مي زند، يكبار پاي راست و بار ديگر پاي چپ را به پيش پرتاب مي كند و آنگاه پايها را يكي يكي كمي از زمين برميدارد و مي گذارد و در اين حال تمام بدن خود را نيز به نرمي تكان مي دهد.
ج ـ پاي سوم: پس از پاي دوم مياندار باز با دست به مرشد اشاره مي كند و مرشد آهنگ ضرب را عوض مي كند . در اين هنگام مياندار «سه پا» مانند «دو پا زدن» است با اين فرق كه ورزشكار سه پا را پشت سر هم يكي پس از ديگري پرتاب مي كند و آنگاه كمي درنگ مي كند و دوباره همين روش پا مي زند.
پاي آخر
4ـ پاي آخر: ورزشكار روي پنجه هاي دو پا مي ايستد و با آواز مرشد تند و پشت سر هم پاها را بلند مي كند و يكي پس از ديگري به عقب مي برد و باز مي گرداند گويي دونده اي است كه در جاي خود ايستاده است و پيش نمي رود.
چرخ زدن
چرخ زدن پنج گونه است:
1ـ چرخ جنگلي 2ـ چرخ تيز 3ـ چرخ سبك و چمني 4ـ چرخ تك پر 5ـ چرخ سه تك پر.
چرخ جنگلي:ورزشكار در ميان گود مي آيد و دستها را در امتداد شانه نگاه مي دارد و به نرمي خود را تكان مي دهد و آرام و همآهنگ با صداي ضرب مرشد، دور گود مي چرخد.
چرخ تيز: ورزشكار درميان گود يا دور گود بسيار تند به دور خود مي چرخد . گاهي سرعت چرخ آنقدر زياد مي شود كه هيكل چرخنده را نمي توان تشخيص داد.
چرخ سبك چمني: ورزشكار در چرخ سبك و چمني نه تند و نه آرام بلكه سنگين و زيبا به درو خود مي چرخد و با چرخ دور گود را هم مي پيمايد.
چرخ تک پر: ورزشكار پس از يك بار بدور خود چرخيدن، يك بار هم به هوا مي جهد و در هوا چرخي به دور خود مي زند. گاهي هم چرخنده دو دست راست را روي هم بر سينه مي گذارد و چرخ مي زند. معمولاً ورزشكار «تك پرها» را در هوا در گوشه هاي گود انجام مي دهد.
سه تک پر: ورزشكار سه بار به دور خود مي چرخد آنگاه يك تك پر در هوا مي زند. مرشد براي هر يك از چرخها آهنگي ويژه بر ضرب مي گيرد.
كبـّاده كشيدن
كبـّاده كشيدن: كباده را همه ورزشكاران نمي كشند و كسانيكه بخواهند بكشند پس از چرخ زدن دوتا دوتا يا تك تك از مرشد يا پيش كسوت «رُخصت» مي گيرند و هر كدام كبادهاي برميدارند و با دو دست در بالاي سر نگه مي دارند. كباده كشيدن به اين گونه است كه ورزشكار كمان كباده را با دست راست و زنجير آن را با دست چپ مي گيرد (و برخي هم از ورزشكاران برعكس) و بالاي سر در اين حالت دو بازوي او كمي تا شده است نگه مي دارد. و با ضرب و آواز مرشد، يك بار دست راست را در امتداد شانه نگاه مي دارد و دست چپ را بر روي سر خم مي كند و مي خواباند و بار ديگر دست چپ را در امتداد شانه نگاه مي دارد، و دست چپ را بر روي سر خم مي كند و مي خواباند و بدين گونه ورزشكار كباده كشيدن را ادامه مي دهد. او بايد به روي پنجه هاي دو پا به ايستد و با آهسته و نرم حركت دادن كباده پا به پا بشود و پيش و پس برود .
كُشتي
در گذشته پس از پايان يافتن ورزش، كشتيگيران و پهلوانان ميان گود مي رفتند و دو به دو با هم كشتي مي گرفتند. دو كشتي گير نخست (فرو مي كوبيدند) آنگاه مرشد لنگي به ميان هر دو كشتي گير پرتاب مي كرد تا دست نگه دارند كه شعر(گُل كُشتي) خوانده شود. كشتيگيران در كنار هم به پهلو، رو به قبله خم مي شدند و يك دست را بر گردن يكديگر و دست ديگر را روي زانو مي گذاشتند و مرشد شعر (گل كشتي) را مي خواند يا يكي از ورزشكاران كه آواز خوشي داشت در لبه ديوار گود مي نشست و از حاضران (رُخصت) مي طلبيد و گل كشتي را مي خواند:
در معركه ها درنگ مي بايد كرد خون برجگر نهنگ مي بايد كرد
پوشند يلان زره به پيكار اينجاستجايي كه برهنه جنگ مي بايدكرد
دو كشتي گير پس از اينكه مرشد يا خواننده مي گويد:
خدا را سجود ، پيران را عزّت، جوانان را قدرت ، رب المشرقين و رب المغربين فباي آلاء ربكما تكذبان، كف گود را دست مي بوسيدند و كشتي را آغاز مي كردند.
دعا كردن
پس از پايان ورزش، مرشد مي گويد (اول و آخر مردان عالم بخير) و به زنگ مي زند و تنبك را كنار ميگذارد و مي نشيند. در اين هنگام مياندار و ورزشكاران ديگر كه هر يك لنگي بر دوش انداخته اند به كنار گود مي آيند و به لبه آن تكيه مي دهند و مياندار ديگران را احترام مي گذارد و تعارف مي كند. اگر كسي نپذيرفت خود او به دعا كردن مي پردازد و ورزشكاران و تماشاچيان هم باهم پس از هر يك از دعاهاي او (آمين) مي گويند. دعا چنين است:
دست و پنجه مرشد درد نكند. خداوند نسل سادات را زياد كند و دشمن و بدخواه سادات را از صفحه زمين براندازد. پروردگارا به حق عزت و جلالت قسمت مي دهيم كه تيغ شاه اسلام پناه ما را «بـرا» (بـران) بگردان، سايه بلند پايه اش را از سر آب و خاك ايران و فرد فرد ايرانيان كم و كوتاه نفرما. پروردگارا شر شيطان و بلاهاي ناگهاني، نفس اماره آخر الزمان را از بلاد اسلام دور بگردان. خداوندا بانيان ورزش را كه مرده اند و رفته اند رحمت بفرما. در دنيا و آخرت زبان مار را به ذكر لا الله الا الله گويا بفرما. پروردگارا تورا قسم مي دهم به حق مقـربان درگاهت در دنيا ما را از زيارت ائمه اطهار و در آخرت از شفاعت ابا عبدالله بي بهره منما. سپس مياندار مي گويد:
بر آن كساني رحمت باد كه خداوند رحمتشان كرده. در دنيا و آخرت ما را روسفيد و نام نيك بگردان. يك صلوات ختم كنيد. حاضران صلوات مي فرستند و دعا پايان مي پذيرد.
گل ريزان
يكي از ديدنيترين جشنها كه در زورخانه بر پا مي شود (گل ريزان) است. جشن بيشتر در شبهاي ماه رمضان براي بزرگداشت پهلوانان بنام و كهن بر پا مي شود و در آن پهلوانان و ورزشكاران قديمي و با سابقه و بزرگان و سرشناسان محل دعوت مي شود و هر يك از آنان دسته گلي با خود مي آورند و در و ديوار زورخانه نيز با گل پوشيده مي شود. در جاهاي خاص و روي ميز شيريني و ميوه چيده مي شود. پس از يك دور ورزش و بازيهاي ورزشي و چند كشتي ميان پهلوانان بنام، يكي از پيش كسوتترين ورزشكاران درباره مقام پهلواني كه (گل ريزان) براي او برپا شده است سخن ميراند. اكنون «گل ريزان» بيشتر براي بزرگداشت، و پاس پهلوان يا ورزشكار آزموده و قديمي برپا مي شود و هم چنين براي كمك به خانواده ورزشكاراني كه درآمد كافي براي گذراندن زندگي خود ندارند يا گرفتاريهايي زندگي آنان را آشفته كرده است. براي «گل ريزان» دعوت نامه هايي با عنوان «همت عالي» و به ارزشهاي گوناگون چاپ مي كنند و پولي را كه از اين راه گرد مي آيد به ورزشكار يا خانواده او مي دهند.
هاوری شافعی
منبع: تاریخچه زورخانه در ایران
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
02-15-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تو را تنها به کسی هدیه می دهم....
من تو را به کسی هدیه می دهم که از من عاشق تر باشد و از من برای تو مهربان تر.
من تو را به کسی هدیه می دهم که صدای تو را از دور، در خشم، در مهربانی،
در دلتنگی، در خستگی، در هزار همهمه ی دنیا، یکه و تنها بشناسد.
تو را تنها به کسی هدیه می دهم.... - مقاله ی عشق ,
تو را تنها به کسی هدیه می دهم....
من تو را به کسی هدیه می دهم که از من عاشق تر باشد و از من برای تو مهربان تر.
من تو را به کسی هدیه می دهم که صدای تو را از دور، در خشم، در مهربانی،
در دلتنگی، در خستگی، در هزار همهمه ی دنیا، یکه و تنها بشناسد.
من تو را به کسی هدیه می دهم که راز معصومیت گل مریم و تمام سخاوت های
عاشقانه این دل معصوم دریایی را بداند؛ و ترنم دلپذیر هر آهنگ، هر نجوای
کوچک، برایش یک خاطره باشد.
او باید از نگاه سبز تو تشخیص بدهد که امروز هوای دلت آفتابی است؛ یا آن
دلی که من برایش می میرم، سرد و بارانی است.
ای.... ،ای بهانه ی زنده بودنم؛ من تو را به کسی هدیه می دهم که قلبش بعد
از هزار بار دیدن تو، باز هم به دیوانگی و بی پروایی اولین نگاه من بتپد.
همان طور عاشق، همان طور مبهوت و مبهم...
تو را با دنیایی حسرت به او خواهم بخشید؛
ولی آیا او از من عاشق تر و از من برای تو مهربان تر است؟آیا او بیشتر از
من برای تو گریسته است؟؟ نه... هرگز...هرگز
ولی، تو در عین ناباوری، او را برگزیدی...
می دانم... من دیر رسیدم...خیلی دیر...خیلی...
یك بار دیگر بگذار بی ادعا اقرار كنم كه هر روز دلم برایت تنگ می شود.
روزهایی که تو را نمی بینم، به آرزوهای خفته ام می اندیشم، به فاصله بین
من و تو،...
هر روز به خود می گویم کاش شیشه عمر غرورم را شکسته بودم
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-15-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یک غزل از ادیب فرهیخته و نامی کرد حضرت محوی ( ملا محمد بالخی )_(1836_1906 میلادی)
غزل
خانه ی عاشق نوازی ها پیش آباد باد
یار دادی شوخی و بی رحمی و بیداد داد
زلف را تا شانه زد دل ها بر آشفت این چه کرد
کرد صد دل را حزین و یک دل شمشاد شاد
چشم بر تیغند اسیر دامش ای طالع مدد
کایدش از صید خویش این بوالهوس صیاد یاد
هر چه از حد بگذرد گردد بلای دین و دل
آه من شاید کند از دست استعداد داد
عمر ها شد ما پرستار بت نفس خودیم
این چنین عمر تو چون زلف بتان بر باد باد
صورتش را هرکه دید او نقش بر دیوار گشت
یا رب این تصویر از کلک چه به ((بهزاد )) زاد
علم عشق از حضرت پروانه ((محوی)) یاد گیر
بر مدار اصلا مگر از سفره ی آزاد زاد
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-15-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ارد بزرگ :
فرگرد خودبینی و غرور
اگر از خودخواهی کسی به تنگ آمده ای او را خوار مساز ، بهترین راه آن است که چند
روزی رهایش کنی .
خودبینی ، خواستگاهش درون است و آدمی را شیفته خویش می سازد ، وارون بر
این خواستگاه افتادگی پیرامون ماست ، که همگان را به سوی ما می کشاند .
آدم خودبین ، چاره ای جز فرود آمدن ، ندارد .
اگر غرورت را گم کرده ایی به کوهستان رو ، و اگر از جنگ خسته ایی به دریا
فرگرد انتقام
اگر هنجارهای سرزمینها نیرومند باشند انتقام هم گم می شود
میوه کشتن ، کشته شدن است
تاراج و شورش هیج گاه بهانه تاراج و شورش دیگر نیست .
هنگام گسست و بریدن از همه چیز ، می توانی بسیاری از نداشته ها را در آغوش کشی .
فرمانروایان اگر خویی صوفیانه داشته باشند همواره دشمنان سرزمین خویش را افزون
نموده و گستاخ تر می کنند .
نادانی و پستی یک نفر در گذشته ، نمی تواند میدان انتقام از خاندان او باشد .
فرگرد راز
کلید رازهای بزرگ ، در ژرفای کمی نیست
هر چه بلند پروازتر باشیم به رازهای کمتری بر می خوریم .
آدمهای کوچک ، رازهایشان هم کوچک است .
با آدمهایی که همیشه از شما می خواهند حرفاهایشان را به این و آن نگویید
کمتر گفتگو کنید .
هر حرفی راز نیست ، اگر سخنی را راز می دانید آن را به کسی نگویید و اگر گفتید دیگر
نگویید این را به کسی نگو ! چرا که خود شما توان نگهداری آن را نداشته اید چه برسد به
شنونده سخن شما
همسران ، اگر رازهای زندگی خویش را بیرون نبرند خیلی کمتر به غم جدایی گرفتار آیند .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-15-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دمها خداحافظي را اختراع كردند
مادر پلازا، همديگر را بدرود گفتيم
در پياده رويِ آن طرف خيابان
من روي بر گرداندمو پشت سرم را كاويدم
تو بر مي گشتي
و دستانِ خدا حافظي ات، در اهتزاز بود
رودخانه اي از وسايل نقليه
از ميان ما مي گذشت
6 بعد از ظهر بود
آيا نمي دانستيم
كه از پس آن رودخانه ي دوزخي غمبار
ديگر هرگز همديگر را نخواهيم ديد
ما همديگر را گم كرديم
و يك سال بعد تو مرده بودي
و من حالايادهايم را مي كاوم
و خيره بدانها مي نگرم
و فكر مي كنم كه اين اشتباه است
كه انسان با خداحافظي جزيي
مبتلاي جدايي بي نهايت شود
شب قبل،
پس از شامبيرون نرفتم
و سعي كردم چيزهايي بفهمم
دوره كردم آخرين درسي را
كه افلاطوندر دهان معلمش گذاشت
خواندم كه روح تواند گريزد چون جسم مرد
روح نمي ميرد
گفتن بدرود براي انكار جدايي است
آدم ها خداحافظي را اختراع كردند
زيرا فكر مي كردند بي زوالند
با اينكه مي دانستند
زندگي اشان را دوامي نيست
در ساحل كدام رودخانه
اين گفتگوي نامعلوم را فرو خواهيم گذاشت ؟
آيا ما دوتن
دليا و بورخس
اهل شهري نبوديم كه يكبار در جلگه ها
ناپديد شد ؟
از: خورخه لوییس بورخس
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-15-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یه لبخند کوچولو...
☺یارو به شاگردش میگه: قربون دستت، برو عقب ماشین ببین چراغ راهنما ماشین کار میکنه یا نه.
شاگرد میره عقب ماشین، میگه: کار میکنه، کار نَمیکنه، کار میکنه، کار نَمیکنه...!
☺آمریکاییه داشته تو رودخونه غرق میشده، هی داد میزده: help me, hellllp!
یکی از اونجا رد میشده میگه: احمق جون اگه جای کلاس زبان کلاس شنا رفته بودی الان غرق نمیشدی.
☺یه روز به یه مرد یه اسب می دن که برای اولین بار اسب سواری کنه اون هم بدون زین
خلاصه مرد سوار اسب میشه و اسب همینطور که یورتمه می ره مرد به طرف عقب سر می خوره تا اینکه پس از مدتی به انتهای اسب (دم اسب) می رسه.
ناگهان داد می زنه: این اسب تموم شد یکی دیگه بیارین!!!
☺یکی رفت انگلیس. صبح پاشد با زنش رفت بیرون توی خیابون.
یه مرده از کنارشون رد شد و گفت: «گود مورنینگ سر». اون جواب داد: «سر مورنینگ گود»!
زنش پرسید اوا آقا جعفر چی شد؟
گفت هیچی! این یارو انگلیسیه گفت: «سلام علیکم» و منم بهش گفتم: «علیکم سلام»
☺به یکی میگن: چرا همش داری دور میدوون با ماشینت میچرخی؟
می گه: راهنمام گیر کرده!!
☺یکی کولرش خراب میشه، به بچه هاش می گه: مگه نگفتم 4 نفری جلو کولر نشینید.
☺یکی با زنش دعواشون شده بوده، با هم حرف نمیزدند.
زنش وقتی شب میره بخوابه، یک یادداشت برایش میگذاره که:
منو فردا ساعت 6 بیدار کن. صبح زنه ساعت 10 از خواب پا میشه، میبینه شوهرش براش یک یادداشت گذاشته که:
پاشو زن! ساعت شیشه!
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-15-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نکات آموزنده
بايد براي خوشبخت زيستن،موقعيت هاي مناسب ايجاد كنيد نه اينكه در انتظار آن بنشينيم.
ما هميشه ديگران را بيش از حدي كه خوشبخت هستند تصور مي كنيم
سعادت ديگران بخش مهمي از خوشبختي ماست.
يكي ازراه هاي خوشبختي اين است كه نسبت به كوچكترين نعمت ها شكرگذارباشيم
دوستی آن نخ طلایی است که قلب همه ی مردم جهان را به هم می دوزد.
خداوندا تقديرم را زيبا بنويس كمك كن آن چه را تو زود مي خواهي من دير نخواهم و آن چه را تو دير مي خواهي من زود نخواهم
(دکتر علی شریعتی)
دستهايي كه كمك ميكنند مقدس تر ازلبهايي هستند كه دعا ميكنند.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: آفت زيركى خودستايى ، آفت شجاعت تعدى، آفت گذشت منت، آفت زيبايى غرور، آفت عبادت سستى، آفت سخن گفتن دروغ آفت دانش فراموشى آفت بردبارى سبكسرى، آفت شرافت خانوادگى فخرفروشى, آفت بخشندگى، اسراف ,آفت دين، خواهشهاى نفسانى است .
هیچگاه آرزو نکن جای کسی باشی، چون اگه آرزوت برآورده بشه اونوقت جای خودت تو دنیا خیلی خالیه.
"موتوا قبل ان تموتوا" بمیرید پیش از آنکه مرده باشید.
"رسول اکرم(ص)"
امام احمد رحمه الله: إن أحببت أن يدوم الله لك علي ماتحب فدم له علي مايحب
رسول الله صلى الله عليه و سلم: «أقرب ما يکون العبد من ربه و هو ساجد فاکثروا الدعا»
نزديکترين وضعيتى که بنده با خدايش داردهنگام سجده است لذا در آن بسيار دعا کنيد .
صدق رسول الله
اگرانسانهابدانند،فرصت،باهم بودنشان،چقدرمحدوداست. محبتشان نسبت به يكديگر نامحدود مي شود .
انما المومنون الذين اذا ذكرو اللة وجلت قلوبهم و اذا تليت عليهم اياتة زادتهم ايمانا و علي ربهم يتوكلون انفال 2
هرروز صبح آغازي دكر است ، هر روز جهاني است كه از نو تولد مي يابد. امروز ، روزي نو است ، اين دنياي من است كه امروز ، از نو بنياد مي يابد . سراسر حياتم را تااين لحظه كذرانده ام ، تا جنين روزي فرا رسد . اين لحظه ، اين روز ،همجون لحظه هاي ديكر در طول ابديت خوب و كرامي است . بر آنم كه از اين روز ولحظه لحظه ي آن ، بهشتي زميني بيافرينم .
"دان كاستر"
اگرملتي داراي جنبشهاي آزاديخواهي نباشدتاريخ آن تكرارگذشته هاي آن خواهدبود
(ادونيس)
زندگي راز نهاني است كه افشا نشود زندگي واژه سختى است كه معنا نشود زندگي طعم خوش خواستن است چشم اميد به او داشتن است
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-15-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
اسامی زوج های هنرمند ایرانی
ازدواج ستاره های هنری در تمام دنيا بسيارجذاب و خبر ساز است و در ايران نيز معرفی زوجهای هنری ايرانی هم برای دوستداران هنرخالی از لطف نيست.
نيمافلاح - سحر ولد بيگي
علي دهكري - آفرين چيت ساز
حسن پورشيرازي - مهنارافضلي
حميد سمندريان - هما روستا
محد رضا شريفي نيا - آزيتا حاجيان
عليمصفا - ليلا حاتمي
يوسف مراديان - سار خوئيني ها
مهدي هاشمي - گلاب آدينه
امين حيايي - نيلوفر خوش خلق
بهرام بيضايي - مژده شمسايي
بهزاد فراهاني - فهيمه رحيم نيا
مجيد جعفري - اكرم محمدي
نيما بانكي - ليلي رشيدي
احمدحامد - فاطمه معتمد آريا
جمشيد جهانزاده - فرزانه نشاط خواه
عزيز ساعتي - ميترا محاسني
آتش تقي پور - شهين عليزاده
بهروز بقايي - پرستو گلستاني
رفيع پيتز - آتنه فقيه نصيري
هادي مرزبان - فرزانه كابلي
جلال مقامي - ر فعت هاشم پور
مهرداد شكرابي - عاطفه رضوي
عبدالرضا گنجي - فاطمه گودرزي
فريبرز كامكاري - الهام پاوه نژاد
اصغر همت - افسر اسدي
محمد رحمانيان - مهتاب نصير پور
علي اسيوند - حميرا رياضي
داوود رشيدي - احترام برومند
امين تارخ - منصوره شادمنش
جهانگير كوثري - رخشان بني اعتماد
پيامصابري - زيبا بروفه
بهمن زرين پور - مينا جعفرزاده
پيمان قاسم خاني - بهارهرهنما
امير جعفري - ريما رامين فر
عباس صالحي - رزيتا غفاري
سعيد تهراني - لادن طباطبايي
محمود پاك نيت - مهوش صبر كن
جمشيد آهنگراني - منيژه حكمت
حسن جوهرچي - مهناز بيات
اتيلا پسياني - فاطمه تقوي
حسين عرفاني - شهلاناظريان
اسماعيل رياحي - شهلا رياحي
شهرام اسدي - لادن مستوفي
محسنمخملباف - مرضيه مشگيني
بهروز افخمي - ناهيد طلوع
فرخ نعمتي - سهيلا رضوي
كيومرث پوراحمد - مهرانه ربي
مير ولي ا.... مدني - رويا تيموريان
فرشيدنوابي - الهام چرخنده
مرحوم فيروز بهجت محمدي - آزيتا لاچيني
معسود جعفريجوزاني - فهيمه سرخابي
نجف دريا بندري - فهيمه راستكار
سروش خليلي - فاطمهدانش زاد
حميد فرخ نژاد - فروزان جليلي فر
غلامرضا آزادي - فريال بهزاد
ابوالفضل جليلي - مريم اشرفي ( عكاس )
محمود كريمي حكاك - ياسمين ملك نصر
بابك نوري - هاله ارجمند كرماني
شاهرخ فروتنيان - افسانه چهره آزاد
فرشيد رحيميان - كتايون رياحي
ناصر هاشمي - سيماتيرانداز
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-15-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بسوی خوشبختی
(بیندیش و شکر کن)
بسم الله الرحمن الرحیم
اشتباه بشریت از زمانی شروع شد که گمان کرد تنها با تکیه بر اندیشۀ بشری خواهد توانست مدینۀ فاضلۀ مورد نظر مصلحان و خیرخواهان جامعۀ بشری را بسازد.
بله عزیزان! تمدنی که بدون عقیدۀ صحیح و دین و بر اساس دشمنی با برنامه ها و قوانین خداوندی بنا نهاده شود سرانجام نافرجامی خواهد داشت. و شاعر چه زیبا گفته است:
خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج
آری!غرب، تمدن و پیشرفت خود را بدون رابطه با برنامۀ خداوندی آغاز کرد و خشت زیربنایی این تمدن کج و معوج گذاشته شد و به همین دلیل امروزه نشانه های فروپاشی و از هم پاشیدگی این تمدن پوشالین، پرزرق و برق، فریبنده و توخالی روزبه روز آشکارتر می شود.
هرچه بر تعداد مطب های روانپزشکی و کتابهای روانشناسی در دنیای غرب افزوده می شود، آمار خودکشی، امراض روحی، فقدان آرامش، سرگردانی و احساس پوچی نیز افزایش می یابد.زیرا روانشناسی بر تفکر بشری استوار است و علم بشری محدود است.خداوند می فرماید:
(وما أوتیتم من العلم إلا قلیلا) [اسراء:85]
(و داده نشده است به شما از علم، مگر اندکی [وعلم شما انسانها با توجه به گسترۀ کل جهان و علم لایتنهایی خداوند سبحان، قطره ای به دریا هم نیست]).
بدیهی است خداوند خالقی که انسان را آفریده ، بهتر خواسته ها و نیازهای او را میداند و اینکه چه راهی ضامن سعادت و خوشبختی اوست. همانطور که خداوند می فرماید:
(ألا یعلم من خلق وهو اللطیف الخبیر) [ملک:14]
(مگر کسی که [انسانها را] می آفریند [حال و وضع ایشان را] نمی داند، حال اینکه او دقیق و باریک بین بس آگاهی است؟!).
پس برای رسیدن به خوشبختی چاره ای جز بازگشت به برنامۀ خدایی و تسلیم شدن و پیروی از آن وجود ندارد و هیچ راه دیگری برای رسیدن به سعادت غیر از تن در دادن به هدایت خداوندی و دین خدا وجود ندارد.
بر همین اساس بنده برآن شدم تا مطالبی را از یکی از کتابهای نویسنده و دعوتگر مسلمان عرب دکتر عائض القرنی (1) بصورت سلسله وار به فارسی برگردانم. در این کتاب دکتر عائض القرنی چراغهایی را برای رسیدن به خوشبختی واقعی و آرامش حقیقی فراراه ما قرارداده است و از آنجاییکه این سخنان برگرفته از تعالیم دینی ما و بر اساس عقیدۀ اسلامی بیان شدهاند از اهمیت بسزایی برخوردارند و حقا که بدون پیروی از صراط مستقیم (کتاب خدا و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم ) آرزوی دست یافتن به خوشبختی سرابی بیش نیست.
« والله یقول الحق وهو یهدی السبیل»
(همانا خداوند حق رامی گوید و اوست که راه درست را نشان می دهد.)
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-15-2011
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
-سوسكها سريعترين جانوران 6 پا ميباشند. با سرعت يك متر در ثانيه.
-خرگوشها و طوطي ها بدون نياز به چرخاندن سر خود قادرند پشت سر خود را ببينند.
-كرگدنها قادرند سريعتر از انسانها بدوند.
-هيچ پنگوئني در قطب شمال وجود ندارد.
-مادر و همسر گراهام بل مخترع تلفن هر دو ناشنوا بوده اند.
-كانادا يك واژه هندي به معني "روستاي بزرگ" ميباشد.
-10 درصد وزن بدن انسان (بدون آب) را باكتريها تشكيل ميدهند.
-11 درصد جمعيت جهان را چپ دستان تشكيل ميدهند.
-از هر 10 نفر، يك نفر در سراسر جهان در جزيره زندگي ميكند.
-98 درصد وزن آب از اكسيژن تشكيل يافته است.
-يك اسب در طول يك سال 7 برابر وزن بدن خود غذا مصرف ميكند.
-رشد دندانهاي سگ آبي هيچگاه متوقف نميگردد.
-قلب والها تنها 9 بار در دقيقه ميتپد.
-چيتا قادر است در حداكثر سرعت خود گامهايي به طول 8 متر بر دارد.
-شمپانزه ها قادرند مقابل آينه چهره خود را تشخيص دهند اما ميمونها نميتوانند.
-عمر سنجاقكها تنها 24 ساعت ميباشد.
-مدت زمان گردش سياره عطارد بدور خود دو برابر مدت زمان گردش آن بدور خورشيد ميباشد.
-روشنايي قرص كامل ماه 9 برابر هلال ماه ميباشد.
-يك خرس بالغ قادر است با سرعت يك اسب بدود.
-قلب يك جوجه تيغي در حالت عادي 190 بار در دقيقه ميزند كه در دوران خواب زمستاني به 20 بار در دقيقه كاهش مي يابد.
-اسبها قادرند در حالت ايستاده بخوابند.
-كانگروها قادرند 3 متر به سمت بالا و 8 متر به سمت جلو بپرند.
-قلب ميگو در سر آن واقع است.
-گونه اي از خرگوش قادر است 12 ساعت پس از تولد جفت گيري كند.
-يك كوه آتشفشان قادر است ذرات ريز و گردوغبار را تا ارتفاع 50 كيلوكتري به فضاي اطراف پرتاب كند.
-داركوب ها قادرند 20 بار در ثانيه به تنه درخت ضربه بزنند.
-سالانه 500 فيلم در امريكا و 800 فيلم در هند ساخته ميگردد.
-آدولف هيتلر گياهخوار بوده است.
-تمامي پستانداران به استثناي انسان و ميمون كور رنگ ميباشند.
-عمر تمساح بيش از 100 سال ميباشد.
-تمام قوهاي كشور انگليس جزو دارايي هاي ملكه انگليس ميباشند.
-موريانه ها قادرند تا 2 روز زير آب زنده بمانند.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 01:13 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|