شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
02-22-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ذرات وجودم
من به جز این قلم و دفتر و روی تو نخواهم
که قلم خون دل و روی تو چون آب حیاتم
چو بخواهم که بجوشم تو شوی جام شرابم
چو بخواهم که بخوانم تو شوی ساز وجودم
چو بخواهم که بپوشم ز تو راز دل نوشم
تو بیایی و بخوانی همه ذرات وجودم
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
02-22-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من همان ايراني پاک از نژاد آريايم
من همان ايراني پاک از نژاد آريايم
تير آرش در کمانم ... نام ايران بر زبان ...
قله ها در زير پايم ... کهکشانها آشيانم ...
سرکشم چون کوه آتش آتشم ...آتشفشانم ...
چون سياوش پاک پاکم ... همچو رستم پهلوانم ...
کاوه ام آزاده مردم ... تارو پود کاويانم ...
من زماد و از هخايم ... از ارشک ساسانيانم ...
مازيارم...بابکم ... من رهبر آزادگانم ...
جشن يلدا ... جشن نوروز... هم سده هم مهرگانم ...
نور خورشيد نور چشمم ... آسمان بي کرانم ...
زاده پاک اهورا ... من همان ايراني پاک ...
از نژاد آريايم ...
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-22-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تو کیستی؟
تو کیستی
تـــو کـیـسـتـی کـه مـن اینگـونـه بیتو بـیتـابـم
شــب از هــجــوم خیــالــت نـمــیبــرد خــوابــم
تـــو کــیـسـتـی کـه مـن از مـوج هـر تبسـم تــو
بـــســان قــایــق ســرگــشــتــه روی گـــردابــم
مــــن از کــــجـــا ســر راه تـــــو آمـــدم نـــاگــاه
چـــه کـــرد بــا مــن آن نـــگـــاه شــیــــریـــن آه
تــو دوردســت امیــدی و پــای مـن خسته است
چـراغ چشم تو سبز است و راه من بسته است
تـــو آرزوی بـــلـــنـــدی و دســـت مـــن کــــوتــاه
مــدام پــیـش نـگـــاهــی مـــدام پــیــش نــگــاه
چــــه آرزوی مــحــالـیاسـت زیــســتــن بــا تــو
مـــرا هـمـیــن بـگـذارنـــد یــک ســخـــن بــا تــو
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-22-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
هنوزم در پي اونم
هنوزم در پي اونم که ميشه عاشقش باشم
مثل درياي من باشه منم، چون قايقش باشم
هنوزم در پي اونم که عمري مرهمم باشه
شريک خنده و شادي رفيق ماتمم باشه
هنوزم در پي اونم که عشقش سادگيم باشه
نگاهاي پر از مهرش پناه خستگيم باشه
ميگن جوينده يابنده اس ولي پاهاي من خسته اس
من حتي با همين پاها ميرم تا حدي که جا هست
هنوزم در پي اونم که اشکامو روي گونم
با اون دستاي پر مهرش کنه پاک و بگه جونم
نکن گريه منم، اينجام بذار دستاتو تو دستام تو
احساس منو ميخواي منم اي گل تو رو ميخوام
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-22-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من مي روم
من مي روم شبيه نسيمي که مي رود
مانند يک رفيق قديمي که مي رود
من مي روم گرفته تر از چهره ي غروب
سوزان تر از هواي تب آلوده ي جنوب
من مي روم شبيه آن جوان کُرد
وقتي غزال را پسر خان به حجله برد
من مي روم شکسته تر از کوزه ي غزال
هنگام آن خبر ، لب آن چشمه ي زلال
يک شب که مانده بود به آغاز اين سفر
گفتم که مي روم ، همه گفتند : زودتر
گفتم که مي روم ، همه گفتند : زرگريست
اين قصه ي حسين کُردِ شَبِستَريست
گفتم که مي روم ، همه گفتند : کافي است
يک لحظه هم وجود تو اينجا زيادي است
باشد ، به روي چشمانم زود مي روم
فردا بدون بوسه وبدرود مي روم
من مي روم اگر چه شما غم نمي خوريد
و آش پشت پاي مرا هم نمي خوريد
من مي روم اگر چه کسي اعتنا نکرد
من را براي لحظه ي آخر صدا نکرد
من مي روم و آنچه در اين کوله با رمن است
يک جعبه ي سياه پر از خاک ميهن است
يک کوزه ي سفيد پر از اشک مادرم
يک حلقه از همان که نامش نمي برم
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-22-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
کی مرا با خود از اینجا می بری
کی مرا با خود از اینجا می بری
عشق را تن پوش جانم می کنی
چتری از گل سایه بانم می کنی
ای صدای عشق در جان و تنم
آن سکوت ساکت و تنها منم
من پر از اندوه چشمان توام
آشنایی دل پریشان توام
آتش عشق تو در جان من است
عاشقی معنای ایمان من است
کی به آرامی صدایم می کنی
از غم دوری رهایم می کنی
ای که در عشق و صداقت نوبری
کی مرا با خود از اینجا می بری
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
02-22-2010
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267
508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
گفت با من سخنی تازه بگو
قالبی تازه بیار
درد را عریان کن واژه ای تازه بساز
ابر ذوقت اگر ابستن شعری هم نیست
از بخار دل من وام بگیر
از دو چشم تر من باران کن
زخم چرکین مرا مرهم باش
گفتمش می دانم
من و تو خسته این تکراریم
|
02-22-2010
|
|
کاربر فعال بخش ادبیات
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: بوشهر
نوشته ها: 836
سپاسها: : 0
2 سپاس در 2 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی،
تک وتنها به تو می اندیشم.
همه وقت
همه جا
من به هر حل که باشم به تو می اندیشم.
تو بدان این را،تنها تو بدان!
تو بیا
تو بمان با من،تنها تو بمان!
ّّۀ
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
من فدای تو،به جای همه گل ها تو بخند.
اینک این من که به پای تو در افتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز،
توبگیر ،
تو ببند!
تو بخواه
پاسخ چلچله ها را،تو بگو!
قصه ابر هوا را تو بخوان!
تو بمان ،تنها تو بمان!
دردل ساغر هستی توبجوش!
من همین یک نفس از جرعه جانم باقی است،
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!
__________________
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم.
|
02-22-2010
|
|
ناظر و مدیر ادبیات
|
|
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432
2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شعر زیر از صغیر اصفهانی است:
داد درویشــــــی از سر تمــــهــیــــد
سر قلیــــان خویش را به مــــریـــــد
گفت کز دوزخ ای نـــــکـــو کـــــــردار
قـــــدری آتــــش به روی آن بگــــذار
بگــــرفت و بـــبـــــرد و بـــــــــاز آورد
عقـــــــــد گوهـــــــــر ز درج راز آورد
گــــــــفت در دوزخ هــرچـه گـــردیدم
درکـــات جحیـــــــــــم را دیــــــــــدم
آتـــش و هیــــــزم و ذغــــال نبــــــود
اخگـری بهــــــر اشتــعـــــال نبــــــود
هیــــچ کس آتشــــــی نمی افروخت
ز آتش خویش هر کسی می سوخت
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
02-22-2010
|
|
ناظر و مدیر ادبیات
|
|
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432
2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
این نیز بگذرد!
سیف فرغانی قصیده ی زیر را در ددمنشی مغولها سروده بود و به خاطر سرایش این شعر ، جان عزیز خودش را از دست داد!
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تأثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد
آبیست ایستاده درین خانه مال و جاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع
این گرگی شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ای دوستان! به نیکی خواهم دعای سیف
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد
روحش شاد !
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 04:21 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|