مشاعره با حروف انتخابی

[FereShteH]

عشق آمد و گرد فتنه بر جانم بیخت
عقلم شد و هوش رفت و دانش بگریخت
گ

[273]

گرت قربتي هست در بارگاه
به خلعت مشو غافل از پادشاه
گ

[FereShteH]

گویا که ز روز گار دردی دارد
این درد که در پای تو خود را انداخت
ن

[273]

نگه کرد کاي دلبر پيچ پيچ
ز يغما چه آورده‌اي؟ گفت هيچ
م

[FereShteH]

مجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت
دیوانه‌ی عشق تو سر از پا نشناخت
ک

[273]

که عشق من اي خواجه بر خوي اوست
نه بر قد و بالاي نيکوي اوست
ی

[مهدی]

يا رب منم جويان تو يا خود تويي جويان من

اي ننگ من تا من منم من ديگرم تو ديگري

//// س

[FereShteH]

سرمایه‌ی عمر آدمی یک نفسست
آن یک نفس از برای یک همنفسست
ف

[مهدی]

فربهيش به دست جو غره مشو به پشم او

آن سر و سبلتش مبين جان ويست لاغري

ق

[FereShteH]

قلعه ویران کرد و از کافر ستد
بعد از آن بر ساختش صد برج و سد

ت