مشاعره سنتی

[kalantar48]

نیست غیر از گوشه‌ء دل در جهان آب و گل
گوشه‌ء امنی که یک ساعت بیاساید کسی

[Hamed]

يار مردان خدا باش که در کشتي نوح
هست خاکي که به آبي نخرد طوفان را

[k@vir]

از همه سوي جهان جلوه‌ي او مي‌بينم
جلوه‌ي اوست جهان کز همه سو مي‌بينم

[haj_amir]

مژدگاني بده اي خلوتي نافه گشاي
که ز صحراي ختن آهوي مشکين آمد

[kalantar48]

دربهاران ، پوست بر تن ، پرده‌ء بیگانگی است
یا بسوازن ، یا به می ده ، جبه و دستار را
از همان راهی که آمد گل ، مسافر می‌شود
باغبان بیهوده می‌بندد در گلزار را ...

[k@vir]

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی​نهایت
ای آفتاب خوبان می​جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت

[دانه کولانه]

تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی

[haj_amir]

ياد باد آن که ز ما وقت سفر ياد نکرد
به وداعي دل غمديده ما شاد نکرد

[kalantar48]

دیدم اهریمن شب در شب کشتن خویش
آنقدر می زده بود تا اهورا شده بود
رفته بودم به برش پیرهن پاره کنم
یوسف از فرط جنون چون زلیخا شده بود

[k@vir]

دل به کنج قفس از حسرت پروازم سوخت
گو هم‌آواز چمن کم دهد آواز به من
شهريارا به غزل عشق نگنجد بگذار
شرح اين قصه‌ي جانسوز دهد ساز به من