بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #561  
قدیمی 11-03-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

يک روز از تو

از درختان خيابان شلوغ

از همه کلبه هاي بي فروغ

دور خواهم شد.

يک روز مي گذرم از هر چه هياهو

از هر چه آرزو

یک روز پرواز

سهم چشمان بسته ام خواهد شد.

روزي که از همه ي پنجره ها

آيينه ها و همه ي آرزو ها دست خواهم کشيد.

و آنگاه بال هايم پرواز را تجربه خواهد کرد.
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #562  
قدیمی 11-03-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

همیشه اول فصل بهار می خندم
تو دیده ای چقدَر بی قرار می خندم
ولی نیامدی امسال ، حال من خوش نیست
عجیب نیست که بی اختیار می خندم
خبر رسیده که عاشق شدی ، نمی دانی
به حال و روز خودم زار زار می خندم
پرنده ای که قفس در بهار را می خواست
پریده است برای چه کار ؟ [ می خندم ]
به زیر بال و پرم زرد زرد می افتند
به روی شاخه ی شان قار قار می خندم
خبر رسیده که مردی گرفته دستت را
خبر رسیده که من داغدار می خندم ؟
خبر رسیده که اشکی نمانده در چشمم ؟
خبر رسیده که در شوره زار می خندم ؟
خبر رسیده که یک شهر دور من جمعند ؟
خبر رسیده که دیوانه وار می خندم ؟
خبر رسیده ...؟ رسیده...؟ بگو دِ لامصب
بگو ... دِ ... تف به تو ای روزگار... می خندم
به خنده های مکرر که گریه می پاشند
به این ردیف سمج چند بار می خندم
چهار پایه ی دنیا هُلم نمی دهد و ...
نه مثل حلقه ی بالای دار می خندم
به جای اسم تو بمبی تهِ تهِ قلبم
چهار، سه، دو و یک ... انفجار...می خندم
پاسخ با نقل قول
  #563  
قدیمی 11-03-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

يك بار ديگر خواستم اينجا بيايي
دعوا كني، فحشم دهي... اما بيايي!
من را بگو، خيسم ولي از اول صبح
چتر خودم را بسته بودم تا بيايي
هي چتر من! شايد تو هم فهميده باشي
بي مصرفي روزي كه بي سارا بيايي
سارا ! نمی دانی در این باران چه عشقیست
وقتی « ولیعصر» را بالا بیایی
وقتي كه زير پاي آدم، قالي برگ
سر مي خورد اما تو سربالا بيايي
فكر كسي كه دوست داري با تو باشد
اما خودت آن تكه را تنها بيايي
حتی كسي دیگر جلودارت نباشد
وقتي بخواهي بين ماشينها بيايي
سارا! دو ماه پيش يادت هست؟!... با من
مي خواستي تا آخر دنيا بيايي
تا آخر دنيا نمي خواهم، همين جا
اصلا همین جا می نشینم تا بیایی


پاسخ با نقل قول
  #564  
قدیمی 11-03-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


مهربانم، ای خوب!

یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که این جا
بین آدم هایی، که همه سرد و غریبند با تو
تک و تنها، به تو می اندیشد
و کمی،دلش از دوری تو دلگیر است....
مهربانم، ای خوب!
یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که چشمش ،
به رهت دوخته بر در مانده
و شب و روز دعایش اینست؛
زیر این سقف بلند،هر کجایی هستی، به سلامت باشی
و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد...
مهربانم، ای خوب!
یاد قلبت باشد؛یک نفر هست که دنیایش را،
همه هستی و رؤیایش را، به شکوفایی احساس تو، پیوند زده
و دلش می خواهد، لحظه ها را با تو، به خدا بسپارد....
مهربانم، ای خوب!
یک نفر هست که با تو
تک و تنها، با تو
پر اندیشه و شعر است و شعور!
پر احساس و خیال است و سرور!
مهربانم، ای خوب!
یاد قلبت باشد؛یک نفر هست که با تو، به خداوند جهان نزدیک است
و به یادت، هر صبح، گونه سبز اقاقی ها را
از ته قلب و دلش می بوسد
و دعا می کند این بار که تو
با دلی سبز و پر از آرامش، راهی خانه خورشید شوی
و پر از عاطفه و عشق و امید
به شب معجزه و آبی فردا برسی…
پاسخ با نقل قول
  #565  
قدیمی 11-03-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



ساغر شکسته ام ساغی مخمور جام چشمانت

بیار پیاله ی مخموری خدا و جان جانانت

باده پرست مخمور و مست بهر ان لب میگونت

نا بریده جان رهیده سایه ی سرو روانت

خراب چشم شهلایت تو ای ساقی مستان

جان رفته به تن باز آر دم عیسای دورانت

چون تو شدی جان ز تن شدکشته ی تیر غمزه ام

شدم شهید محرابت به دو ابروی کما نت

گرم آن یاهوی شبگرد ورنه آن رند خرابات

مغفورم و یا معذب تو و خدای رحمانت

مسند نشین ملک دل آنروز شدی ای پادشه

که رواق چشمانم را کردی آشیان ودیوانت

دلم فریفته ی خال شبگون روی گونه ات

آشفتگی آموخت سرم صبا چاک گریبا نت

سودازده ی آن چشمم مفسر طالعم شد

"اسرار"یوسف زمان شد اندر چاه زنخدانت


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #566  
قدیمی 11-05-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



یک ...

يک آواز ميتواند لحظه اي را برانگيزد
يک گل ميتواند رويايي را بيدار کند
يک درخت ميتواند آغازگر جنگلي باشد
يک پرنده ميتواند پيام آور بهار باشد
يک لبخند آغازگر دوستي است
يک دست گرفتن ترفيع دهنده ي روح است
يک ستاره ميتواند کشتي را در دريا هدايت کند
يک کلمه ميتواند هدفي را شکل دهد
يک قدم ميبايستي شروع کننده ي يک سفر باشد
يک روح هامان را به اوج ميرساند
يک تبسم بر نو ميدي غلبه ميکند
يک پرتو آفتاب اتاقي را روشن ميکند
يک شمع ظلمت را تباه ميسازد
يک قلب ميتواند حقيقت را بشناسد
يک زندگي ميتواند تفاوت را به وجود آورد


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #567  
قدیمی 11-06-2010
BaHaReH آواتار ها
BaHaReH BaHaReH آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 144
سپاسها: : 15

11 سپاس در 9 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

باران که می بارد تو می آیی بارانِ گل ، بارانِ نیلوفر
باران ِمهر و ماه و آئینه بارانِ شعر و شبنم و شبدر


باران که می بارد تو در راهی از دشت شب تا باغ ِ بیداری
از عطر عشق و آشتی لبریز با ابر و آب و آسمان جاری


غم می گریزد ، غصه می سوزد شب می گدازد ،سایه می میرد
تا عطرِ آهنگ تو می رقصد..... تا شعر باران تو می گیرد........


از لحظه های تشنه ی بیدار تا روزهای بی تو بارانی
غم می کُشد ما را و می بینی دل می کِشد ما را تو می دا نی.....
پاسخ با نقل قول
  #568  
قدیمی 11-06-2010
BaHaReH آواتار ها
BaHaReH BaHaReH آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 144
سپاسها: : 15

11 سپاس در 9 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


پاسخ با نقل قول
  #569  
قدیمی 11-08-2010
shokofe آواتار ها
shokofe shokofe آنلاین نیست.
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان

 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681

5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سکوت ، سکوتی در اعماق یک قلب بی طاقت ، مثل این دلشکسته که به امید طلوعی دوباره ، امشب را تا سحر بیدار نشسته .

دیگر صدای تیک تیک ساعت نیز بیصداست ، زمان همچنان میگذرد اما خیلی کند!
انگار عاشق این لحظه هاست ، با ما نامهربان است ، دوست دارد لحظه های تنهایی را.
خواستم همزبانم دل تنهایم باشد ، انگار که این دل نیز در حسرت روزهای عاشقیست!
و تنها سکوت در فضای دلگیر خانه ، حس میکنم بیشتر از هر زمان بی کسی را .

قطره ای اشک در چشمانم حلقه زد ، بغض گلویم شکست ، و اینبار چند لحظه ای سکوت با صدای گریه هایم شکست.

اشکهایم تمام شد ، دوباره آرام شدم ، سکوت آمد و دوباره آن لحظه ی تلخ تکرار شد.
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو

ویرایش توسط shokofe : 11-08-2010 در ساعت 03:12 PM
پاسخ با نقل قول
  #570  
قدیمی 11-08-2010
مهبا آواتار ها
مهبا مهبا آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال بخش کرمانشاه
 
تاریخ عضویت: Aug 2010
محل سکونت: سرپل ذهاب
نوشته ها: 712
سپاسها: : 1,370

1,384 سپاس در 473 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

درختا سردشونه فصل پاییزه

دوباره آسمون اشکاشو می ریزه

دوباره تو دلم این روزا مهمونی

منم و یاد تو ،هوای بارونی

بوی بارون یعنی آواز دلتنگی

یعنی دلواپسی ،آغاز دلتنگی

نم بارون یعنی چشمای پژمرده

یعنی کمبود حس تو،تو این دستای سر خورده

چقد این قطره ها غمگین و سنگینه

مث یه تیر تو قلب خاطرات میشینه
__________________

چای داغی که دلم بود به دستت دادم...آنقدر سرد شدم ...از دهنت افتادم


پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 03:42 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها