بازگشت   پی سی سیتی > سایر گفتگوها > مطالب آزاد > تاپیکهای سریالی > تالارهای آزاد

تالارهای آزاد در این تالار پستهایی که شمارش نمیشوند ارسال میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #5751  
قدیمی 10-25-2012
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


نقل قول:
نوشته اصلی توسط bigbang نمایش پست ها
یکی به من بگه کدوم پسری تو بچگیش اینو دوست نداشته ؟







فقط پسرا که اینو دوست نداشتن
من اینقدر از این تیرا برا تفنگم میخریدم
اگه از 12 تا، یه خونه ش خالی بود کلی حالم میگرفت
یادمه تق تق صدا میداد و یه جرقه کوچولو هم داشت
بوی باروت میداد واقعا
گاهی هم تیرارو میذاشتیم روی سنگ و با یه سنگ دیگه میکوبیدیم روش
ولی از بس بدجنسم هنوز نذاشتم پویان بفهمه این تیرا چیه
هر وقت میخواد تفنگ بخره، حواسشو سمت تفنگ آب پاش پرت میکنم
آخه کافیه یکبار از اینا بگیره، دیگه زندگی نداریم از دستش
نصفه شبم شده باید براش تیر گیر بیاریم


__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
7 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #5752  
قدیمی 10-25-2012
Afsaneh_roj آواتار ها
Afsaneh_roj Afsaneh_roj آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Dec 2011
محل سکونت: اصفهان
نوشته ها: 636
سپاسها: : 6,774

4,753 سپاس در 854 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Afsaneh_roj به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض صبح بخیر

سلام صبح زیباتون بخیر دوستان

نقل قول:
نوشته اصلی توسط ماهین نمایش پست ها

اعتراف می کنم این روزا کمرنگ شدم ...
نه اینکه نخوام بیام ...دلگیرم ...از خودم ... از زندگی ...از دنیا ...از آدما ...!!
ی
دقت کردین که حال و هوای آدما چقدر به رنگ ها نزدیکه ؟
من الان سیاه سیاهم !

ماهین جون . امیدوارم که حال و هوات بهتر شه .
رنگت هم سبز سبز باشه به رنگ بهار .....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bigbang نمایش پست ها
یکی به من بگه کدوم پسری تو بچگیش اینو دوست نداشته ؟








تحصیل در دانشگاه ، بعدش چی ؟



من هم از اینا داشتم البته من و داداشم با هم ..
خیلی هم دوست داشتیم ...
ولی مامانم ازمون میگرفت قایم می کرد
=====================
بعداز دانشگاه هم اگه آشنا داشته باشی بقیه ش حله

نقل قول:
نوشته اصلی توسط رزیتا نمایش پست ها



فقط پسرا که اینو دوست نداشتن
من اینقدر از این تیرا برا تفنگم میخریدم
اگه از 12 تا، یه خونه ش خالی بود کلی حالم میگرفت
یادمه تق تق صدا میداد و یه جرقه کوچولو هم داشت
بوی باروت میداد واقعا
گاهی هم تیرارو میذاشتیم روی سنگ و با یه سنگ دیگه میکوبیدیم روش
ولی از بس بدجنسم هنوز نذاشتم پویان بفهمه این تیرا چیه
هر وقت میخواد تفنگ بخره، حواسشو سمت تفنگ آب پاش پرت میکنم
آخه کافیه یکبار از اینا بگیره، دیگه زندگی نداریم از دستش
نصفه شبم شده باید براش تیر گیر بیاریم


الهی پویان کوچولو ....رزیتا خانم چرا براش نمی خری خوووووووووووو؟؟؟؟؟
تیر هم بخر بزار تو خونه نزار خودش ببینه .
هر وقت دیدی خیلی گیر میده یه بسته بهش بده ..
( ببین راهش رو هم برات گیر آوردم)
بزار لذتش رو بچشه .. این لذت زیبا رو ازش نگیر ..
منم برای ارشیا گرفتم ..
فقط یه مدته .. بعد از سرشون میوفته .
شده شب من تا بیرون رفتم براش تیر خریدم ..
البته سر خیابونمون همه چی داره ..
الان هم بدون تیر افتاده یه گوشه
__________________

پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از Afsaneh_roj سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #5753  
قدیمی 10-25-2012
کارگر سایت آواتار ها
کارگر سایت کارگر سایت آنلاین نیست.
ادمین در لباس کارگر!
 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,444
سپاسها: : 907

4,878 سپاس در 836 نوشته ایشان در یکماه اخیر
کارگر سایت به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

عجب ! پس به گفته افسانه و رزیتا زمان ناصرالدین شاه هم از این تیرها وجود داشته جل الخالق چه ملت پیشرفته ای بودیم اون موقع ها ! .


من تیر آبیشم داشتم بچه ها تیر ابیا گنده تر بود صداشم بیشتر
این قرمزا بیخود بود
بعد من دوست داشتم زبونمم میزدم به شوره باقی مونده ی بعد از انفجار !
تق تق میکردم مامانم بدش میومد
فقط چند بار خریدم
حالا فهمیدم جریان چی بوده که میگفت دیگه تیراش پیدا نمیشه ....
پاسخ با نقل قول
8 کاربر زیر از کارگر سایت سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #5754  
قدیمی 10-26-2012
شابادی آواتار ها
شابادی شابادی آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2012
محل سکونت: خرمشهر
نوشته ها: 612
سپاسها: : 240

1,540 سپاس در 646 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

یادش بخیر
من بیشتر ترقه هارو میزاشتم رو یه سنگ
و با یه سنگ دیگه میزدم روش تا بترکه
اینجوری بیشتر بهم حال میداد
پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از شابادی سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #5755  
قدیمی 10-26-2012
Afsaneh_roj آواتار ها
Afsaneh_roj Afsaneh_roj آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Dec 2011
محل سکونت: اصفهان
نوشته ها: 636
سپاسها: : 6,774

4,753 سپاس در 854 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Afsaneh_roj به Yahoo ارسال پیام
Post عیدتون مبارک

سلام دوستان ..عیدتون مبارک .
عید قربان آمدومن هم شدم قربانیت

گرچه من دعوت ندارم آمدم مهمانیت

مفلسم آهی ندارم در بساطم ناگزیر

این دل صد پاره و چشمان تر ارزانیت . . .
==================
جاتون خالی دیشب یه تولد بودیم منو روژینا .تا ساعت 12 و نیم تولد بودیم . خیلی خوش گذشت
ارشیا نیومد با باباش رفتن استخر .

نقل قول:
نوشته اصلی توسط کارگر سایت نمایش پست ها
عجب ! پس به گفته افسانه و رزیتا زمان ناصرالدین شاه هم از این تیرها وجود داشته جل الخالق چه ملت پیشرفته ای بودیم اون موقع ها ! .


من تیر آبیشم داشتم بچه ها تیر ابیا گنده تر بود صداشم بیشتر
این قرمزا بیخود بود
بعد من دوست داشتم زبونمم میزدم به شوره باقی مونده ی بعد از انفجار !
تق تق میکردم مامانم بدش میومد
فقط چند بار خریدم
حالا فهمیدم جریان چی بوده که میگفت دیگه تیراش پیدا نمیشه ....
بابا مگه شک داشتی زمان اون گذشته های خیلی قدیمی و دور و کهن( دیگه چیزی به ذهنم نرسید که قدمتش رو بیشتر کنه ) از این تیر ها هم بوده .
تازه مال شما پیشرفته تر هم بوده اونم رنگ آبی ...
بعدش واقعا زبون میزدی ؟؟؟؟؟؟؟؟
چه چیزایی رو تجربه کردید شما . حالا من از بوی بعد از انفجارش خوشم میومد .

__________________

پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از Afsaneh_roj سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #5756  
قدیمی 10-27-2012
شابادی آواتار ها
شابادی شابادی آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2012
محل سکونت: خرمشهر
نوشته ها: 612
سپاسها: : 240

1,540 سپاس در 646 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

راستی چرا دوستان کمتر به سایت سر میزنید
یا اگر سر میزنید مطلبی نمی نویسید
خواهشا تو قسمت اس ام اس کردی هم چند تا جوک بنویسید
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از شابادی سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #5757  
قدیمی 10-27-2012
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

موافقم حضورتون کمرنگ شده ! چیشده نکنه عید قربون بعتون ساخته کلکها اینقدر مینویسم که جوهر دون این فروم رو به آتیش بکشم مگه فروم بی صاحاب که شما نمیاید ؟ چقدر این کوروش از دست شما حرص بخوره ؟ ها ؟ ها بچه های بد ( دارم پاچه خواری میکنم لطفاً سرزنشم نکنید از اون تاج خوشگلا میخوام ! )

چند تا عکس براتون بزارم و شروع کنم به ور زدن تا یکی یکی بیاین

داستان خلقت کروم توسط گوکل !




وقتی بخواید وسایل خونتون رو مثل وین رر فشرده سازی کنید !




دکمه ای روی کیبورد که آخر به هدف خودش رسید



برنامه نویسی و معنای واقعی اون ، نه اون چیزی که تو فیلمها نشون میدن



من برم غذا بخورم و برگردم ، برگشتم نیومدید مخصوصاض همه مدیرها بخشاتون یعنی بهم میریزیما بخواید درستش کنید یه 2 ، 3 سالی طول بکشه
تا الان هم داشتم جوشکاری میکردم تازه دستم راه افتاده
دیگه همه جا رو بهم جوش میدم ! خلاصه از ما گفتن



-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دیروز یه فیلم دیگه دیدم بعد اسپایدر من که خیلی واقعاً قشنگ بود فکر کنم از تلویزیون پخش شده باشه ، the children of men فیلم خیلی زیبایی بود که نوع بشر باوریش رو از دست داده و دیگه بچه دار نمیشه
در این بین یک زن مهاجر سیاه پوست حامله میشه و صاحب یک فرزند ، در اینجا نقش اصلی فیلم وظیفه ی محافظت از این خانوم سیاه پوست رو داره ، یعنی بهتون بگم تو این فیلم زیاد غافلگیر میشید
فیلم زیبایی هست ، بعد مثلاً یه صحنه هایی شبیه فیلم سرباز رایان دیدید تعجب نکنید !
ترسناک دناره ، صحنه جنگی داره ، صحنه ی احساسی داره ، فیلمش هم چند لایه هست از اون فیلم هایی که باید چند بار ببینی تا هضمش فیلم جداً فوق العاده ای هست اگر وقت کردید دانلود کنید و تماشاش کنید
-----------------------------------------------------------------------------------
تا حالا تو لیوان شربت چایی خوردید ؟ خیلی حال میده مخصوصاً اگر خالی خالی بخوریدش
بدون قند و نبات و شکلات مخصوصاً بعد جوشکاری ! من که جوشکاری بلدم شما بلد نیستید که هههه !
عمراً اگر بتونید یک خط جوش بزنید ، اصلاً هیچ میدونستید چرا جوشکارا شیر میخورن ؟ نمیدونید که برای این گازهای سمی حاصل از جوشکاری که تو ریشون مونده رو به خوبی بشورن
همین الان درآمد یک جوشکار حرفه ای کلی هست 5 ، 6 میلیون اون ، جوش لوله و جوش آرگون و اینا
منتها اینایی که دارم میگم تو صنایع حساس هست اگر سوتی بدی پدرتو در میارن ازت تعهد هم میگیرن ولی خوب پولی خوبی توش هست ، هر کجا پول باشه کار هم هست و البته یکی هست که اون کار رو انجام بدیم چه بهتر که اون یکی ، یکی از بین من و شما باشه
------------------------------------------------------------------------------------------
چند تا نرم افزار هم برای دانلود دارم و باید یه قسمت جدید فرینچ رو هم دانلود کنم
حاضرم شرط ببندم همتون مشغول دیدن سریال های جدید هستین بعد الکی خالی میبندین سرم شلوغه و این داستانا ، نمیخوام نام ببرم ولی یه دونه معروفشو همه میشناسین ، من هم 3 تا سریال رو خیلی دوست دارم یکی بیگ بنگ دیگه فرینچ هست یکی دیگه هم تاچ که خیلی باحاله فعلاً دو تای اولی آپدیت میشن ولی اون سومی هنوز آپدیت نمیشه ، چه میشود کرد ! الانم میخوام برم فرینچ رو ببینم !

__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه


ویرایش توسط bigbang : 10-27-2012 در ساعت 08:09 PM
پاسخ با نقل قول
6 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #5758  
قدیمی 10-27-2012
Saba_Baran90 آواتار ها
Saba_Baran90 Saba_Baran90 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 902
سپاسها: : 10,211

6,252 سپاس در 1,423 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دایی ممد ما رو دست کم نگیر!
منم جوشکاری بلدم!
انجام هم دادم! توی کارگاه! اولش خیلی استرس داشت، ولی بعدش آروم شدم!
وقتی الکترود به صفحه می چسبه خیلی ترسناکه!
آدم اساسی دست و پاشو گم می کنه!
ولی باحاله!
آنا من یه چند روزیه یکم سردرگمم!
برام دعا کنین!
اینجا که میام پرم از حرفهایی که دلم می خواد به همه دنیا بگم و نظرشونو بدونم، اما نمیشه گفت!
بخاطر همین حرصم میگیره هیچی نمیگم!
دوستون هم که ندارم! دیگه همین میشه دیگه!
__________________
I know that in the morning now
I see ascending light upon a hill
Although I am broken, my heart is untamed, still
پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از Saba_Baran90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #5759  
قدیمی 10-28-2012
ماهین آواتار ها
ماهین ماهین آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241

3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دوستان تصور کنید :
خانوم و آقایی که با وجود داشتن 3 فرزند جوون به این نتیجه می رسن که تفاهم ندارن !
خانوم با قهر از منزل میرن بیرون...
آقا زود میرن و دیر میان ...
همه عصبی و ناراحت ...
تصور کنید دختر زیبای 20 ساله ای رو که غم و اندوه درونیش اونقدر زیاده که هیچ کدوم از زیبایی های زندگی به چشش نمی یاد...
یه دختر تنها که بریده ...فضای خونش به جای اینکه منبع آرامشش باشه شده باعث عذابش ...
...............
ساعت 10:20 به شماره ی سالن زنگ زدن ...یه آقایی بودن ...گفتن سروان ...از پلیس 110 هستن...گفتن خانوم ......رو می شناسید ؟! گفتن کارت سالن تو کیفش بوده ...گفتن "قرص برنج " خورده ...گفتن هیچ نشونی از خونوادش ندارن...گفتن حالش بدِ...
من فقط یک نفر رو با این اسم می شناسم ....
اون لحظه فقط یه دختر جوون با چشم های فوق العاده زیبا تو ذهنم بود و اسم خدایی که از زبونم نمی افتاد...
دست هام می لرزید ...اشک هام هم که ...قلبم اونقدر با شدت می کوبید که نمی تونستم نفس بکشم...
به یکی از بچه های سالن که دوستش بود زنگ زدم ...با خونوادش تماس گرفت ...واااای بچه ها ، خودش بود ...
زنگ زدم بیمارستان ...فقط صدای جیغ و گریه ی مامانش رو میشنیدم ...
معدش رو شستشو دادن ...آوردنش تو بخش ...اما گفتن هیچ چیزی معلوم نیست ...
دعا کنید ...برای دختر جوونی که اونقدر احمق هست که به جای موندن و تلاش برای بهتر شدن شرایط ترجیح داد نباشه ...
...............
سومین بار بود که نوشتم و پشیمون شدم ...اما تحمل این درد رو قلبم داره طاقت فرسا می شه ...
دعا کنید لطف خدا بیشتر شاملش بشه ...

__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !

عطار
پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از ماهین سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #5760  
قدیمی 10-28-2012
Saba_Baran90 آواتار ها
Saba_Baran90 Saba_Baran90 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Jun 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 902
سپاسها: : 10,211

6,252 سپاس در 1,423 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

از ته دلم از خدا می خوام یه شانس دوباره بهش بده
چون می دونم که خودش حالا بیشتر از همه می دونه چقدر به این شانس نیاز داره
امیدوارم خونواده اش هم بفهمن که مشکلاتی رو که 20 و چند سال باهاشون کنار اومدن، می تونستن بخاطر بچه هاشون بازم تحمل کنن
__________________
I know that in the morning now
I see ascending light upon a hill
Although I am broken, my heart is untamed, still
پاسخ با نقل قول
4 کاربر زیر از Saba_Baran90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 01:54 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها