مشاعره واژه ای - صفحه 577

**مهدی** · #**5761** 10-18-2010

ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یکدم عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیر فنا درگذریم
با هفت هزار سالگان سر بسریم

**shokofe** · #**5762** 10-19-2010

غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت

**فرانک** · #**5763** 10-19-2010

دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی

**مهدی** · #**5764** 10-19-2010

ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یکدم عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیر فنا درگذریم
با هفت هزار سالگان سر بسریم

**فرانک** · #**5765** 10-20-2010

امروز که در نزد توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت

**مهدی** · #**5766** 10-20-2010

که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست
که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست
شمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زد
پیش عشاق تو شب‌ها به غرامت برخاست

**فرانک** · #**5767** 10-20-2010

شنیدستم که شهبازی کهنسال
کبوتر بچه ای را کرد دنبال

**مهدی** · #**5768** 10-20-2010

ریشهٔ نخل کهنسال از جوان افزونترست
بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را

yad · #**5769** 10-20-2010

منم که گوشه ی میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است

**فرانک** · #**5770** 10-20-2010

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد