مطالب آزاد در این تالار مطالبی که موضوعات آزاد و متفرقه دارند وجود دارد بدیهیست که کنترل بر روی محتوای این تالار بیشتر خواهد بود |
03-31-2013
|
|
کاربر کارآمد
|
|
تاریخ عضویت: Feb 2012
محل سکونت: خرمشهر
نوشته ها: 612
سپاسها: : 240
1,540 سپاس در 646 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
:ali_k hosa_khowar:
حالا بازم بعضیها بگن چرا از شهرت اینقدر بد میگی
مطلب قبلی که هرسمی تعریف کرد و درباره ارازل و ارباش بود حالا دیروز گل کرد
دیروز ساعت 2 شب تو منطقه تفریحی که هرسمی تعریف کرد یه نفرو کشتن به همین سادگی
از چی بگم برات...........
|
2 کاربر زیر از شابادی سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
04-01-2013
|
|
کاربر عادی
|
|
تاریخ عضویت: Mar 2013
نوشته ها: 24
سپاسها: : 65
167 سپاس در 43 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
اره واقعا باعث تاسفه
هرچند تا نیرو هم بزارن باز هم افاقه نمی کنه
این حرفو که میگم زشته ولی بازم خدارو شکر هم زبون خودشون بود و این
بلا سر میهمانای نوروزی نیفتاد
|
2 کاربر زیر از harasami سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
04-18-2013
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
نوشته ها: 1,375
سپاسها: : 4,241
3,143 سپاس در 1,388 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مهم ترین اتفاقی که قرار هست امروز بیافته اینه که بالاخره روز کنسرت رسید ...
باز هم با دخترم تو همون گروه کوبه ای سال قبل هستیم ...
با این تفاوت که کار امسال سخت تر شده ...
سه شنبه اخرین تمرین گروهی بود ... استادمون راضی بودن .
اما من همچنان سرشار از اضطرابم ...
و این مسئله که افتتاح برنامه ها با گروه ماست استرسم رو بیشتر هم می کنه !!!
__________________
هر چه در فهم تو آید ،
آن بود مفهوم تو !
عطار
|
کاربران زیر از ماهین به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
04-18-2013
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2011
محل سکونت: اصفهان
نوشته ها: 636
سپاسها: : 6,774
4,753 سپاس در 854 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بد ترین اتفاق
امروز که نه
جمعه ی گذشته
مهمترین هم نه
بدترین اتفاقی که افتاد این بودکه:
توی باغ دوستم مهمون بودیم با یه دوستای دیگه مون
دوستم دو تا از اسب هاشون رو آورده بودن که سوارکاری کنیم
اولش خیلی خوش گذشت .بعد که اسب ها رو آوردن
رفتیم بیرون باغ . اول دوستم و همسرش سوار شدن
بعد به ما گفتن من که اصلا حاضر نبودم سوار شم .
هم حالم خوب نبود . هم راستش میترسم از سواری با اسب یا هر چیز دیگه ای
خلاصه گفتن فعلا اون یکی دوستمون سوار شه با همسرش بعد ما رو به زور سوار میکنن .
دوستم و شوهرشون سوار شدن و دور اول و دور دوم بخوان برن چشمتون روز بد نبینه دو تا اسبا بهم که رسیدن پریدن تو هوا دوستم از اسب افتاد پایین
چی دیدیم و چی به سرمون اومد وچی گذشت که یادآوریش هم برام آزار دهنده س
برای یه لحظه فکر کردیم دوستم تموم کرد
که خدا رو هزار مرتبه شکر که به خیر گذشت و مورد خاصی نبود
فقط دستش مو برداشته
امروز هم رفتم دیدنش که خدا رو شکر بهتر بود ولی از لحاظ روحی
مثله همیشه اون شیطنتش رو نداشت
که امیدوارم به زودی کاملا خوب شه
آمین
|
کاربران زیر از Afsaneh_roj به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
06-03-2013
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خوب آخرین پستم اینجا مال عهد بوق میرزا هست !
مهمترین اتفاقی که افتاد این بود ، دندون عقل سمت راست فک پایینیم شروع به رشد کرده بله من هم دارم عال میشم خلاصه و فکم درد میکنه
تا 24 ام که نمیشه گسترده شروع کنم ولی قطعاً به زودی شروع خواهم کرد همین میخواستم بگم عاقل دارم میشم شما هم بدونید
|
08-15-2013
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
امروز کل فیلم هایی که دانلود کردم رو دیدم و هیچکدوم بدرد نمیخورد تقریباً مزخرف و غیر قابل تماشا حتی ! تا این حد ، من از فیلم های آمریکایی خوشم میاد ولی از این فیلم هایی که بازیگرهاش لهجه انگلیسی دارند ، بعد داستانش روتا آخر از همون 5 دقیقه اول فیلم میفهمی حالم بهم میخوره ، البته جادوگر شهر اوز ساخته 2013 بسیار زیبا هست و خوشم اومد ولی بقیه نه همچین چنگی به دل نمیزنه حتی دلم نمیاد براشون زیرنویس هم بگیرم! نکته ی دیگه ای که امروز برام اتفاق افتاد این بود دفترچه خاطراتم رو پیدا کردم و یکم خندیدم خیلی باحال بود کلی لذت بردم و مطلع شدم پدر و مادرم قصد سفر به مشهد رو دارند برای زیارت
چون مادرم گفته بود سایت های شرکتهای هواپیمایی رو چک کنم
|
4 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
08-22-2013
|
|
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نمیدونم شما در جریان هستید یا نه ولی من و قهوه رابطه خاصی با هم داریم ، یک رابطه جدا نشدنی ، بسیار به قهوه علاقه دارم ، شاید بدنم به کافئین بسیار علاقه مند هست نمیدونم به هر حال اصلاً یه حس متفاوتی دارم نسبت به قهوه به همون میزان از چایی خوشم نمیاد و اگر مجبور بشم چایی میخورم ، یه وقتت برداشت بد نکنید ها ولی آخه چی بگم انگار یه علف رو تخمیر میکنن میدن دست ما ! البته مبدونم بیانم بد هست ولی خوب راسته دیگه برگ چای رو تخمیر میکنند میدند دست ما البته اون تخمیر شده اش هم مقداری خرد میکنند ، و جالبه بدونید که چون پدر من به کیفیت مواد غذایی که مصرف میکنه بسیار اهمیت میده همیشه چای لاهیجان مصرف میکنیم ، که رنگ و عطر و بوی طبیعی داره ، و جالبه بدونیم ، یک فنجان چای لاهییجان به زور میتونه به اندازه یک چهارم چای های بسته بندی شده پر زنگ بشه ، یعنی چایش بسیار کم رنگ هست ولی عطر و طعم واقعی داره ، ایین چای هایی که شما مصرف میکنید ، مثلاً چه میدونم چای صداقت اینها بهشون رنگدانه اضافه میکنند وگرنه اینا رنگ خودشون نیست ، خلاصه بهتر هست اینطور بهتون بگم چای شما مصنوعی هست و طبیعی نیست
یکم اگر بخوایم منطقی فکر بکنیم ، ببینید چای برگ یک گیاه هست که چیده میشه و تخمیر میشه ، ولی قهوه از کجا به دست میاد ؟ قهوه هسته ی یک میوه درختی هست
برای آماده سازی چای فقط یک مرحله لازم هست ولی برای آماده سازی قهوه دانه قهوه دوبار باید حرارت داده شده و به اصطلاح بو داده شود
مزارع کشت قهوه هم در دنیا در نقاط خاصی بسیار زیاد هست یعنی همه جا رشد نمیکنه ، اما مقایسه دوم چای تئین داره یعنی بیشتر اثرش آرامش بخش هست تا اینکه محرک باشه ، ما موقعی که خسته هستیم ، چای مینوشیم درسته دیگه نه ؟
یعنی یک جورهایی از یک آرامش بخش برای خودمون استفاده میکنیم
اما قهوه ، دارای کافئین هست که یک محرک هست ! میدونید چرا قهوه عربیکا اینقدر مشهور شد ؟؟ و مسلمانان قهوه رو در سراسر دنیا مطرح کردند ؟
چون قهوه نوشییدنی حلالی بود که جایگزین بسیار مناسبی برای مشروبات الکلی بود
اگر از دید منطقی نگاه کنید باز زور قهوه میچربه ، اگر از دید تعداد مصرف کننده نگاه کنید باز هم زور قهوه میچربه ! خوب پس چرا ما ایرانیها اینقدر چای دوست داریم ؟
الان خود شما نه قهوه رو تا حالا خوردید نه چایی برای اولین بار میخواید یک نوشیدنی انتخاب کنید کدوم رو انتخاب میکنید ؟
----------------------------
این همه روضه خوندم در مورد قهوه که بگم یه چند مدتی بود دنبال قهوه ساز بودم بدجور و از اون هایی هستم که بسیار مشکل پسند هستم ، از مارک delongi بسیار خوشم اومد رفتم آمار قیمتش رو در آوردم کمترینش 600 تومن بود !!
خیلی نا امید شدم و پنچر بودم که خواهرم گفت من یک قهوه ساز بهم هدیه دادند مارکش crown هست من هم ازش خوشم نمیاد ازش استفاده نمیکنم من هم امروز رفتم و ازش گرفتم البته delongi نمیشه ولی از هیچی که بهتر هست ما یک توستر دلونگی داریم خیلی دوستش دارم مخصوصاً وقتی کارش تموم میشه دینگگگگگگگ ! یه زنگ میزنه اینقده خوشم میاد ، شفتم نه ، و امروز برای اولین بار قهوه دم کردم ، پسر چقدر خوشمزه بود
تا حالا عطر قهوه ای که خودم دم کرده باشم اون هم با قهوه ساز رو نخورده بودم
میدونید دیگه بخار با فشار از قهوه عبور میکنه و تفاله اش تو ***** قهوه ساز میمونه البته اگر از این قهوه آماده ها استفاده کنید ، تفاله ای تو ***** باقی نمیمونه
بسیار خوشمزه بود ، بسیار خوشمزه ، و بسیار لذت بردم
4 فنجان جمعاً خوردم امروز ، خیلی ازش خوشم اومد ، یک از این دستگاه هایی که آب زود جوش میارن هم داریم hamilton اگر حوصله نداشته باشم سریع آب رو تو اون جوش میارم بعد میریزت قهوه ساز و سرییع قهوه آماده میشه !!
این بهترین اتفاق امروزم بود ، تو این تنهایی و درس و کنکور و هزار بدبختی ....
|
3 کاربر زیر از bigbang سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
08-23-2013
|
|
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
امشب هوس کردم که یه قوری موکا بخرم
از بس محمد با شوروحرارت صحبت قهوه کرد
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|
2 کاربر زیر از امیر عباس انصاری سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-18-2014
|
|
مدیر تالار کرمانشاه
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 1,458
سپاسها: : 6,194
3,940 سپاس در 933 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
این اتفاق مال دیروزه
نزدیک بود منفجر بشیم بریم رو هوا
ولی نشدیم رو زمین موندیم
لوله بنزین ماشین پوسیده بود و بوی بنزین شدیدی می اومد
راننده هم که داماد محترمون بود توجه نمیکرد
دیگه نگه داشت و کاپوت زدن بالا و شروع کردن اسا کاری
ما هم تو ماشین گرم صحبت و خنده یهو یه شعله بزرگ آتیش از ماشین بلند شد
من که فورا پریدم بیرون چند متری دویدم که اگه منفجر شد پوستم خراب نشه
اصلا هم به فکر این نبودم که بقیه چیکار کردن یا اصلا برم کمک
فقط خدای بزرگ بهمون رحم کرد که کنار یه دکه ای پارک کردیم و از اون مهمتر اینکه دکه ایه یه دبه آب پر کنار دکه اش داشت که آبو ریختن رو اتیش و خاموش شد
بعد دیگه ماشینو بکسل کردن به ماشین پسر عمو جان
نزدیک خونه اونا بودیم و دیگه زنگیدیم که بیاین کمک و.....
حالا وسط چهارراه طناب بکسل پاره میشه
از اون طرف تریلی از اون یکی طرف ماشین و موتور
بازم خدا بهمون رحم کرد و اتفاقی نیفتاد
دوباره طنابو بستن و رفتیم
باز وسط راه طناب پاره شد این دفعه پسر عمو جان متوجه نشد که طناب پاره شده و گازشو گرفت و رفت
حالا هرچی داد بزن پیمان پیمان مگه میشنید
تا اینکه بعد یه کیلومتر فهمید ما نیستیم
خلاصه یه فیلمی بود
|
3 کاربر زیر از آناهیتا الهه آبها سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-18-2014
|
|
ادمین در لباس کارگر!
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,444
سپاسها: : 907
4,878 سپاس در 836 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نتيجه گيري هاي اخلاقي اين قسمت از برنامه مون :
1- اولا سعي كنيم بيرون نريم
2- سعي كنيم اگه بيرون ميريم با ماشين فاميلمون نريم
3- اگه با ماشين فاميلمون بيرون ميريم قبل از بيرون رفتن داخل اون نشينيم و بخنديم
|
3 کاربر زیر از کارگر سایت سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 06:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|