بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #51  
قدیمی 07-26-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

بوی جوی مولیان آید همی

یاد یار مهربان آید همی


ریگ آموی و درشتی راه او

زیر پایم پرنیان آید همی


آب جیحون از نشاط روی دوست

خنگ ما را تا میان آید همی


ای بخارا! شاد باش و دیر زی

میر زی تو شادمان آید همی


میر ماه است و بخارا آسمان

ماه سوی آسمان آید همی


میر سرو است و بخارا بوستان

سرو سوی بوستان آید همی


آفرین و مدح سود آید همی

گر به گنج اندر زیان آید همی


بنان و مرضیه هم این آهنگ رو خونده اند که برای خیلیها خاطره انگیز شده

واصولا بوی جوی مولیان آید همی دیگه خیلی پر کاربرد شده واسه همه

نمیدونم حس خیلی خوبی داره وقتی چیزی پیش میاد و میگن بوی جوی مولیان اید همی...




در کتاب گزیده‌ی اشعار رودکی - دکتر جعفر شعار و دکتر حسن انوری، نشر علم ۱۳۷۳، ص ۶۹) راجع به این شعر آمده:
علت سرودن این شعر را چنین نوشته‌اند که نصر بن احمد سامانی در زمستان در بخارا اقامت می‌کرد و در تابستان به سمرقند یا به شهری از شهرهای خراسان می‌رفت. در سالی که به هرات رفته بود، بهار و تابستان را در آنجا گذرانید و به جها خوشی هوا و فراوانی نعمتها، پاییز و زمستان نیز در آنجا ماند و بدین سان اقامت او چهار سال طول کشید. سران و بزرگان که از اقامت دراز و دوری از خانواده دلتنگ شده بودند نزد رودکی آمدند و از او خواستند تا کاری کند که امیر به بخارا بازگردد. رودکی این شعر را سرود و آنگاه در مجلس امیر حاضر شد و در پرده‌ی عشاق آغاز به خواندن کرد. چون به بیت «میر سرو است و بخارا …» رسید امیر چنان به هیجان آمد که بی کفش و جامه‌ی سفر بر اسب نشست و رو به بخارا نهاد و تا آنجا هیچ توقفی نکرد (نگاه کنید به چهارمقاله‌ی نظامی عروضی ص ۴۹ - ۵۳).
در طول تاریخ عده‌ی زیادی از شاعران از جمله امیرمعزی، سنایی، مولوی، وصاف‌الحضره، آذر بیگدلی و جز آنها از این قصیده‌ی رودکی استقبال کرده‌اند (حافظ نیز به این شعر اشاره کرده).
تلفظ «مولیان» (که نام جایی است) به صورت Mowlayan ثبت شده.
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #52  
قدیمی 07-27-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بوي جوي موليان آيد همي


سلام و ممنون دانه جان زيبا بود...
عرصه شعر فارسي براي هر فرد ايراني فارغ از رشته تحصيلي و علايق شغلي جذابيت ويژه اي دارد. چه بسيار مي توان ديد كه دانش آموخته هاي علوم پايه، فني مهندسي و يا شاخه هاي ديگر علوم انساني به جز ادبيات، چنان استادانه و عاشقانه از مثنوي، ديوان حافظ، ديوان شمس ود يگر دواوين شعراي نامي كشور سخن مي گويند كه آدمي را به حيرت وا مي دارد. اين كشش و گرايش را نمي توان جز به عمق معاني شعر دلكش فارسي مربوط دانست.

قوت شعر و نزديكي معاني به طبيعت در اين شعر مشهور از رودكي به خوبي مويد است...شعر رودكي شايد در مقايسه با شاعران نام آور سبك عراقي با آن تركيبات و تشبيهات بديع و زيبا ساده بنمايد ولي همين سادگي و بي پيرايگي شعر رودكي با قوتي بي نظير همراه است "از ابيات و قطعات و قصايد و غزل هاي معدودي كه از رودكي باقي مانده به نيكي مي توان دريافت كه اين شاعر در فنون مختلف شعر استاد و ماهر بود و سخنان وي در قوت تشبيه و نزديكي معاني به طبيعت و وصف كم نظير است و لطافت و متانت و انسجام خاصي در ابيات وي مشاهده مي شود.

رودكي نخستين شاعري است كه گوهر شعر فارسي را سُفت و درخشش تابناك آن را به ديده ها نشاند. او سر آغاز سلسله اي است كه با قلم و انديشه با شعر و لطافت لفظ، فرهنگ و هنر ايراني را حفظ كردند و به يادگار به ما رساندند.
او را به حق سلطان الشعرا و استاد شاعران ناميده اند. مردي كه حتي در تاريكي هاي نابينايي نيز زبان و قلم فرو نگذاشت و شعر و ادب فارسي را به مرتبه اي بلندتر از آنچه بدو رسيده بود بر كشيد و به ديگران سپرد تا از آن كاخي برآورند و آنها نيز بر آوردند...
آيا رودكي از ابتداي زندگي نابينا بوده است و يا در بخش پاياني عمر به دليل كهولت سن نابينا شده است؟


زلف تراجيم كه كرد؟ آنك او خال ترا نقطه آن جيم كرد
و آن دهن تنگ تو گويي كسي دانگكي نار بدو نيم كرد


در اين بيت زلف يار و پيچ و تاب آن به جيم تشبيه شده است و اين تشبيه از كسي بر مي آيد كه از بينايي بهره داشته باشد. استاد ذبيح الله صفا در تاريخ ادبيات چنين مي آورد:" در اشعار شاعر به اشاراتي بر مي خوريم كه دلالت بر بينايي او در يك زمان مي كند و اين اشارات مايه حيرت خواننده مي شود. چنانكه يا بايد در صحت نسبت اين ابيات و يا در صحت نقل آنها ترديد كرد و يا پنداشت كه رودكي در قسمتي از زندگاني خود بينا بود و بعد كور شد.....




..
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #53  
قدیمی 08-21-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

درود آباداني عزيز اين تاپيک را کي رونق خواهيد داد استاد منتظريم....
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #54  
قدیمی 08-26-2009
abadani آواتار ها
abadani abadani آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Apr 2009
نوشته ها: 1,022
سپاسها: : 0

13 سپاس در 12 نوشته ایشان در یکماه اخیر
abadani به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

با تشكر از ساقي عزيز و ابراز لطفشان به حقير به لطف خدا از اين به بعد بيشتر در خدمت دوستان عزيزم خواهم بود و چه خوب است كه اين بازگشت را با شرحي در مورد قصيده بي همتاي بوي جوي موليان از رودكي كه پدر شعر فارسي لقب گرفته شروع مي كنم بعد از اينكه اقامت لشكريان نصربن احمد ساماني به نقل دانه كولانه آنقدر به درازا كشيد و امرا و سربازان لشكر در هواي بازگشت به خانه بي تاب شده بودند روي به رودكي نموده و طبق روايتي وي را با پرداخت پنج هزار سكه به اين كه كاري كند كه شاه به وطن باز گردد راضي كردند. او نيز شعر معروف را سرود و شاه با شنيدن آن به بخارا چنان تاخت يك نفس كه اسب با رسيدن از پاي افتاد و خود شاه نيز فلج شد. درمان نيز هرچه بكردند افاقه نكرد و هر طبيب حاذقي از چاره درماند. تا اينكه آوازه حكيمي بنام محمد بن ذكرياي رازي همه جا را پر كرد و شاه نصر نيز با گسيل هياتي به نزد وي در ري او را به انجام معالجه بخواند. رازي وقتي شرح بيماري شاه را از فرستادگانش شنيد از رفتن به نزد وي استنكاف كرد و عليرغم اصرارهاي فراوان آنان خود داري نمود از رفتن بخارا و درمان نصر. به همين دليل شاه دستور داد پزشك مشهور ري را به زور به نزد وي بياورند و رازي ناراضي از رفتن سر انجام رضايت داد با اكراه و به همراه هيات به سوي بخارا براه افتاد اما قبل از حركت دفتري قطور و سفيد را به همراه برداشت و در طي مسير چيزهايي در آن يادداشت مي كرد. او ضمنا چند بار در جريان سفر خواست كه از همراهي فرستادگان نصر منصرف شود اما هر بار به زور به ادامه مسير راضي مي شد و اين اخبار البته به حاكم ساماني هم مي رسيد و او را كه ديگر خيلي معطل شده بود به شدت عصباني مي كرد تا جاييكه قسم خورد حساب رازي را به موقع برسد. وقتي رازي رسيد به دربار شاه و او كه بسيار بي تاب و منتظر ديده بود معاينه كرد گفت الان وقت معالجه نيست و من آن را مثلا يك هفته ديگر آغاز مي كنم و در جواب درخواستهاي شاه و اطرافيان كمترين انعطافي نشان نداد او البته چند بار خلف وعده كرد و زمان را به عقبتر مي برد و شاه به شدت عصباني و بي تاب و بي صبر شده بود. سر انجام رازي روزي را براي معالجه در حمام شهر معين كرد و گفت حتما خودش و شاه بايد در حمام تنها باشند تا معالجه انجام شود دريافت شدت عصبانيت شاه از محل درمان كه حمام بود و اينكه هيچ كس نبايد باشد هم به آساني قابل درك است. در روز موعود رازي نوكر خود را مخفيانه بيرون از در ديگر حمام شهر با يك اسب يدك گذاشت و خود به درون حمام رفت و شاه لخت را مخاطب قرار داد با الفاظ خيلي ركيك و نا پسند كه چرا مرا بزور به اينجا آوردي و آنچه كه از فحش بلد بود نثار شاه لخت كرد شاه با شنيدن اين حرفها بناي داد و فرياد را گذاشت و رازي نيز به سمت در وعده گاه فرار كرد و با اسبي كه آماده شده بود به اتفاق نوكر خود فرار كرد. شاه نيز وقتي ديد او گريخته ناگهان به سمت در اصلي حمام دويد و با فرياد خدم و حشم خود را فرا خواند تا به تعقيب رازي بروند اما اطرافيان با ديدن شاهي كه ديگر فلج نبود و پس از مدتها بروي پاي خود ايستاده بود انگشت حيرت به دهان گرفته و به دستورهاي وي توجهي نمي كردند تا اينكه خود شاه متوجه اوضاع شد و با دريافت اينكه تمام كارها و فوت وقتهاي رازي از سر نقشه و تدبير بوده فورا دستور بازگرداندن او را صادر كرد. سرانجام رازي بزرگ برگشت و شاه از او پرسيد اين چكار بود كه كردي و چه نقشه اي بود كه طرح كردي محمد بن ذكرياي رازي اين نياي باهوش و قابل افتخار ما ايرانيان در جواب گفت از همان موقع كه فرستادگانت نحوه بازگشت تو از اردو به سوي بخارا و شرح بيماري تو را به من گفتند دانستم كه اين بيماري بيماري جسمي نيست و امري روحي است كه بدليل هيجان ناشي از شنيدن شعر رودكي و رسيدن به وطن پس از سالها به تو عارض شد پس من هم از همان موقع شروع به رفتاري كردم كه نتيجه عكس آن حالت هيجاني را داشته باشد تمام معطل كردنها و خود داري كردنهاي من از آمدن در همين راستا بود. تمام اينها در تو عكس حالت قبلي را ايجاد كرد و با فحشهاي توي حمام هم دقيقا شك لازم را وارد كردم و الان تو سالمي
شاه با تحسين و اشتياق از رازي بزرگ خواست هرچه از مال دنيا مي خواهد بگويد تا به او بدهد و او هم گفت اجازه بده كه از كتابخانه ات استفاده كنم. اما دوستان گراميم در ابتداي روايت گفتم رازي در راه آمدن به بخارا دفتر سفيدي داشت كه چيزهايي در او مي نوشت. اين نوشته ها بعدها در تاريخ ادبيات گرانقدر ايران به نام كتاب من لا يحضرالطبيب معروف شد كه عبارت است از كمكهاي اوليه پزشكي براي بيمار زماني كه طبيب حاضر نيست و
افتخار مي كنم به ايراني بودنم و اينكه رازي همشهري من است

يا علي مدد

ویرایش توسط ساقي : 08-26-2009 در ساعت 01:35 PM
پاسخ با نقل قول
  #55  
قدیمی 08-26-2009
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خوش اومدي استاد، بسيار زيبا بود اين حکايت...
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
  #56  
قدیمی 08-29-2009
abadani آواتار ها
abadani abadani آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Apr 2009
نوشته ها: 1,022
سپاسها: : 0

13 سپاس در 12 نوشته ایشان در یکماه اخیر
abadani به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

همانگونه كه مي دانيم و در قسمتي از نوشته دوست عزيزمان ساقي هم آمده قصيده موضوعات مختلفي دارد كه حسب آنها نامگذاري شده است مثلا قصايد حبسيه كه شاعر طي آنها از مزاحمتهاي زندان و زندانبان ناليده است. از جمله معروفترين حبسيه ها حبسيه مسعود سعد سلمان است كه هژده سال را در بند گذراند و در اينجا آنرا مي آوريم:
نالم ز دل چو نای من اندر حصار نای

پستی گرفت همت من زین بلندجای

آرد هوای نای مرا ناله‌های زار

جز ناله‌های زار چه آرد هوای نای؟


گردون به درد و رنج مرا کشته بود اگر

پیوند عمر من نشدی نظم جانفزای


نی نی ز حصن نای بیفزود جاه من

داند جهان که مادر ملک است حصن نای


من چون ملوک سر ز فلک بر گذاشته

زی زهره برده دست و به مه برنهاده پای


از دید گاه پاشم درهای قیمتی

وز طبع گه خرامم در باغ دلگشای


نظمی به کامم اندر چون باده‌ی لطیف

خطی به دستم اندر چون زلف دل‌ربای


ای از زمانه راست نگشته مگوی کژ

وی پخته ناشده به خرد خام کم درای


امروز پست گشت مرا همت بلند

زنگار غم گرفت مرا طبع غم زدای


از رنج تن تمام نیارم نهاد پی

وز درد دل تمام نیارم کشید وای


گویم صبور گردم، بر جای نیست دل

گویم برسم باشم، هموار نیست رای


عونم نکرد حکمت دور فلک نگار

سودم نداشت دانش جام جهان نمای


بر من سخن نبست نبندد بلی سخن

چون یک سخن نیوش نباشد سخن سرای


کاری ترست بر دل و جانم بلا و غم

از رمح آب داده و از تیغ سر گرای


چون پشت بینم از همه مرغان برین حصار

ممکن بود که سایه کند بر سرم همای؟


گردون چه خواهد از من بیچاره‌ی ضعیف

گیتی چه خواهد از من درمانده‌ی گدای


گر شیر شرزه نیستی ای فضل کم شکر

ور مار گرزه نیستی ای عقل کم گزای


ای محنت ار نه کوه شدی ساعتی برو

وی دولت ار نه باد شدی لحظه‌یی بپای


ای تن جزع مکن که مجازی است این جهان

وی دل غمین مشو که سپنجی است این سرای


ور عز و ملک خواهی اندر جهان مدار

جز صبر و جز قناعت دستور و رهنمای


ای بی‌هنر زمانه مرا پاک در نورد

وی کور دل سپهر مرا نیک برگرای


ای روزگار هر شب و هر روز در بلا

ده چه ز محتنم کن و ده در ز غم گشای


در آتش شکیبم چون گل فرو چکان

بر سنگ امتحانم چون زر بیازمای


از بهر زخم گاه چو سیمم همی گداز

وز بهر حبس گاه چو مارم همی فسای


ای اژدهای چرخ دلم بیشتر بخور

وی آسیای نحس تنم نیک‌تر بسای


ای دیده‌ی سعادت تاری شو و مبین

و ای مادر امید سترون شو و مزای


زین جمله باک نیست چو نومید نیستم

از عفو شاه عادل و از رحمت خدای


مسعود سعد دشمن فضل است روزگار

این روزگار شیفته را فضل کم نمای


شاید که باطلم نکند بی‌گنه فلک

کاندر جهان نیابد چون من ملک ستای


خداوند يار و نگهدارتان باشد
يا علي مدد
پاسخ با نقل قول
  #57  
قدیمی 08-29-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

من نگويم كه مرا از قفس آزاد كنيد
قفسم برده به باغي و دلم شاد كنيد
فصل گل مي گذرد همنفسان بهر خدا
بنشينيد به باغي و مرا ياد كنيد
ياد از اين مرغ گرفتار كنيد اي مرغان
چون تماشاي گل و لاله و شمشاد كنيد
هر كه دارد ز شما مرغ اسيري به قفس
برده در باغ و به ياد منش آزاد كنيد
آشيان من بيچاره اگر سوخت ، چه باك
فكر ويران شدنِ خانة صياد كنيد
شمع اگر كشته شد از باد مداريد عچب
ياد پروانة هستي شده بر باد كنيد
بيستون بر سر راه است ، مباد از شيرين
خبري گفته و غمگين دل فرهاد كنيد
جور و بيداد كند ، عمرِ جوانان كوتاه
اي بزرگانِ وطن ، بهر خدا داد كنيد
گر شد از جور شما خانة موري ويران
خانة خويش محال است كه آباد كنيد
كنج ويرانة زندان شد اگر سهم بهار
شكرِ ازادي و آن گنج خدا داد كنيد
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #58  
قدیمی 10-09-2009
abadani آواتار ها
abadani abadani آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Apr 2009
نوشته ها: 1,022
سپاسها: : 0

13 سپاس در 12 نوشته ایشان در یکماه اخیر
abadani به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

دوستان گرامیم سلام مجدد امیدوارم این تاپیک یا به عبارت بهتر موضوعی را که قبلا ایجاد کرده بودم و بدلایلی تاخیر در ارسال مطلب به آن پیش آمد بتوانم بهتر ادامه دهم البته همکاری دوستان لازم است در بهبود کیفیت کار
اینبار می خواهم صنعت لف و نشر را توضیح دهم که از جمله صنایع معنوی در شعر فارسی محسوب می شود
گفتنی اینکه صنایع شعر فارسی بر دو گروهند یکی صنایع لفظی که مربوط و ناظرند بر موسیقی شعر وآهنگ آن و همینطور هر نوع هنر نمایی شاعر که ظاهر لفظ را تحت تاثیر قرار دهد از جمله سجع و موازنه و جناس و از این قبیل. در اینحال شاعر یا گوینده سروکار خواننده را با کلام آرایی و بازی با کلمات می اندازد و هنر خود را در آرایش ظاهر کلام به آنگونه که می خواهد می نماید اما صنایع معنوی دایرند بر محتوا و معنا و به عبارتی درون شعر از جمله صنعت مراعات نظیر، تضاد، تلمیح و بقیه که شرح آنها بعدا خواهد آمد
اما لف و نشر صنعتی است که طی آن گوینده دو یا چند لفظ را در سخن می آورد و کلمات مرتبط با آنها را در بخش دیگر کلام احضار می کند. رابطه لفها و نشرها می تواند رابطه مفعول و فعل فاعل و فعل مسندالیه و مسند و مانند اینها باشد. لف و نشر در ادبیات ما بر دو گونه است: مرتب و مشوش در لف و نشر مرتب شاعر مراعات ترتیب توالی لفظها و جایگاه آنان در سخن را می نماید و در نوع مشوش اینکار صورت نمی گیرد شمس قیس رازی در المعجم فی معاییرالاشعارالعجم لف و نشر مرتب را به اینگونه شرح می دهد:
لف و نشر مرتب آنرا دان
که دو لفظند هردو یک معنی
لفظ اول به معنی اول
لفظ دوم به معنی ثانی
که البته لف و نشر مرتب از لحاظ شعری بسی هنری تر و دلنواز تر است
با ذکر مثالی درک مطلب را آسان می کنیم:
ای نور چشم مستان در عین انتظارم
چنگی حزین و جامی بنواز یا بگردان
در این بیت که از حضرت حافظ است لفها و نشرها هرکدام به ترتیب خود وبه رنگ مشترک آمده اند که لف ونشر مرتب است اما دراین بیت از خود حافظ نوع مشوش لف ونشر نشان داده شده است:
معنی آب زندگی و روضه ارم
جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست
که با مشاهده و مقایسه کلمات با کمک رنگ آنها منظور بهتر آشکار می شود
اما شاعر بزرگمان فردوسی طوسی پاکزاد که رحمت ابدی بر ترتبت پاکش باد در چهار مصرع این صنعت (لف و نشر مرتب) را به حد اعجاز بکار برده است
به روز نبرد آن یل ارجمند
به شمشیر و خنجر به گرز و کمند
برید و درید و شکست و ببست
یلان را سرو سینه و پا و دست
یعنی آن پهلوان هنگام نبرد با شمشیر سر برید، با خنجر سینه درید، با گرز پا شکست و با کمند دست ببست.
و در ادب گرانمایه پارسی لف و نشر مرتبی به این زیبایی تکرار نشده است.
یا علی مدد


ویرایش توسط abadani : 10-09-2009 در ساعت 08:39 PM
پاسخ با نقل قول
  #59  
قدیمی 10-11-2009
abadani آواتار ها
abadani abadani آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Apr 2009
نوشته ها: 1,022
سپاسها: : 0

13 سپاس در 12 نوشته ایشان در یکماه اخیر
abadani به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

سلام مجدد
ديگر از صنايع معنوي كه قابل ذكر است صنعت تضاد است و آن آميختن كلام با دو يا چند كلمه يا مفهوم متضاد است كه در صورت انجام صحيح سخن را بس زيبا و دلنشين تر مي نمايد بعنوان مثال آنجا كه سعدي مي گويد
گه به بدخواستنم بنشينند گه به خون ريختنم برخيزند كه بنشينند و برخيزند نمونه اي از تضاد بشمار مي رود اما عنصري در چهار بيت بسيار زيبا اين صنعت را به نمايش گذاشته است:

اي شاه زمين بر آسمان داري تخت
سست است عدو تا تو كمان داري سخت
حمله سبك آري و گران داري رخت
پيري تو بتدبير و جوان داري بخت

اگر دوستان نمونه هاي ديگري از اين صنعت سراغ دارند لطفا علاوه كنند.
يا علي مدد
پاسخ با نقل قول
  #60  
قدیمی 10-11-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض تضاد (طباق)

آرایه ادبی تضاد یا طباق
تشکر از مهدی جان
اضافه اینکه خب به تضاد طباق هم گفته میشه
یا بهتر بگم شاید انواع تضاد رو داریم که یکیش طباق هست
ظاهرا تضاد مقابله تضاد متناقض هم داریم که البته بعضی ها اخری رو کلا یه ارایه جدا به نام پارادوکس میگیرن که منم فکر کنم اینطور بهتر باشه ....


این مثال رو ببینین

تضاد (طباق:)
تفکر رفتن از باطل سوي حق
به جزو اندر بديدن کل مطلق
تضاد (تناقض:)
چه مي گويم که هست اين سر باريک
شب روشن ميان روز تاريک
وجود کل کثير واحد آيد
کثير از روي کثرت مي نمايد
تضاد (مقابله:)
چو هستي را ظهور اندر عدم شد
از آنجا قرب و بعد و بيش و کم شد

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1261768


=================================
از قبل واسه واج آرایی اینو داشته باشین :

یه نمونه واج آرایی از شیخ محمود شبستری

گذاري کن ز کاف کنج کوئين (ک)
نشين در قاف قرب قاب قوسين (ق)
ز شاهد بر دل موسي شرر شد
شرابش آتش و شمعش شجر شد (ش)


-===============================
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
یه تضاد زیبا از حافظ
================================

نه شاخش خشک گردد روز سرما / نه برگش زرد گردد روز گرما
از
فخرالدین اسعدگرگانی
=====================================
گفته بودم چو بيايي غم دل با تو بگويم
چه بگويم كه غم از دل برود چون تون بيايي

==================================
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 06:41 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها