|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
#6061
01-03-2012
|
||||
|
||||
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری 
|
| 4 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#6062
01-03-2012
|
||||
|
||||
|
ماهی که قدش به سرو می‌ماند راست
آیینه به دست و روی خود می‌آراست
__________________
ــــــــــــــــــ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست 
|
| 2 کاربر زیر از MAHDI سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
|
#6063
01-03-2012
|
||||
|
||||
|
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
|
|
#6064
01-03-2012
|
||||
|
||||
|
دستارچه‌ای پیشکشش کردم گفت
وصلم طلبی زهی خیالی که توراست
__________________
ــــــــــــــــــ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست
|
| کاربران زیر از MAHDI به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#6065
01-03-2012
|
||||
|
||||
|
تو نيز باده به چنگ آر و راه صحرا گير
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد
__________________
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نيست و دلم بس تنگ است ، بی خيالی سپر هر درد است ، باز هم می خندم ، آن قدر می خندم که غم از روی رود
|
| کاربران زیر از فرگل به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#6066
01-03-2012
|
||||
|
||||
|
آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی وان گه به یک پیمانه می با من وفاداری کند
|
| کاربران زیر از mohammad.90 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#6067
01-03-2012
|
||||
|
||||
|
در طريقت رنجش خاطر نباشد می بيار
هر کدورت را که بينی چون صفايی رفت رفت
__________________
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نيست و دلم بس تنگ است ، بی خيالی سپر هر درد است ، باز هم می خندم ، آن قدر می خندم که غم از روی رود
|
| کاربران زیر از فرگل به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#6068
01-03-2012
|
||||
|
||||
|
محرم راز دل شیدای خود
کس نمی‌بینم ز خاص و عام را با دلارامی مرا خاطر خوش است کز دلم یک باره برد آرام را
|
|
#6069
01-03-2012
|
||||
|
||||
|
دوست عزیز آقا محمد
ضمن خوش آمد گویی لطفا با حرف آخر نفر قبل شعرتونو آغاز کنید با تشکر
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#6070
01-03-2012
|
||||
|
||||
|
نقل قول:
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
 |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 6 نفر (0 عضو و 6 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 09:18 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.