مشاعره واژه ای - صفحه 61

**mary.f** · #**601** 05-19-2009

سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد

abadani · #**602** 05-19-2009

از دست تو اين شكايت من
گر مي نرسد بدست خسرو
بنشينم و صبر پيش گيرم
دنباله كار خويش گيرم

**mary.f** · #**603** 05-19-2009

دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید

abadani · #**604** 05-19-2009

بگشاي تربتم را بعد از وفات و بنگر
كز آتش فراغت دود از كفن برآيد

**mary.f** · #**605** 05-19-2009

آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد

**ساقي** · #**606** 05-20-2009

در چین طره تو دل بی حفاظ من
هرگز نگفت مسکن مالوف یاد باد
امروز قدر پند عزیزان شناختم
یا رب روان ناصح ما از تو شاد باد
خون شد دلم به یاد تو هر گه که در چمن
بند قبای غنچه گل می‌گشاد باد

**mary.f** · #**607** 05-20-2009

یارب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست

**ساقي** · #**608** 05-20-2009

من که از آتش دل چون خم می در جوشم
مهر بر لب زده خون می‌خورم و خاموشم
قصد جان است طمع در لب جانان کردن
تو مرا بین که در این کار به جان می‌کوشم

**mary.f** · #**609** 05-20-2009

دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود

**ساقي** · #**610** 05-20-2009

روشنی طلعت تو ماه ندارد
پیش تو گل رونق گیاه ندارد
گوشه ابروی توست منزل جانم
خوشتر از این گوشه پادشاه ندارد
تا چه کند با رخ تو دود دل من
آینه دانی که تاب آه ندارد