مشاعره با حروف انتخابی

[shokofe]

مردی ز کنندهٔ در خیبر پرس
اسرار کرم ز خواجهٔ قنبر پرس

گر طالب فیض حق به صدقی حافظ
سر چشمهٔ آن ز ساقی کوثر پرس

/...

[deltang]

مرا می بینی و هردم زیادت می کنی دردم

تو را می بینم و میلم زیادت می شود هردم

// ر

[MAHDI]

روی خود را زعفرانی کن به بیداری شب
تا به روز حشر روی ارغوانی باشدت
ب

[deltang]

به تبسم به تکلم به خموشی به نگاه

می توان برد به هر شیوه دل آسان از من

گ

[MAHDI]

گرچه کار تو همه پرده‌دری است
پرده زین کار مکن باز امشب
تو چو شمعی و جهان از تو چو روز
من چو پروانهٔ جانباز امشب
ج

[shokofe]

جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
ن

[MAHDI]

ندای غیب به جان تو می‌رسد پیوست
که پای در نه و کوتاه کن ز دنیی دست
// ...

[shokofe]

دوش گفتم بکند لعل لبش چاره من
هاتف غیب ندا داد که آری بکند

کس نیارد بر او دم زند از قصه ما
مگرش باد صبا گوش گذاری بکند

ر

[مهدی]

رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین
اندر دو جهان کرا بود زهره این

....

[shokofe]

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج

دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبش
به چین زلف تو ماچین و هند داده خراج