شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
12-17-2011
|
|
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,283
سپاسها: : 8,686
3,285 سپاس در 1,349 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبریست که بدان شاخ نباتم دادند
__________________
ــــــــــــــــــ
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست
|
کاربران زیر از MAHDI به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
12-17-2011
|
|
مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693
7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
حافظ چه طرفه شاخ نباتیست کلک تو
کش میوه دلپذیرتر از شهد و شکر است
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
|
کاربران زیر از hossein به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
12-17-2011
|
|
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,283
سپاسها: : 8,686
3,285 سپاس در 1,349 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما
__________________
ــــــــــــــــــ
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست
|
کاربران زیر از MAHDI به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
12-17-2011
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
باز گویم نه در این واقعه حافظ تنهاست
غرقه گشتند در این بادیه بسیار دگر
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
12-17-2011
|
|
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,283
سپاسها: : 8,686
3,285 سپاس در 1,349 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یاران من ز بادیه آسان گذشتهاند
من بیرفیق در ره دشوار ماندهام
در راه باز ماندهام، ار یار دیدمی
با او بگفتمی که: من از یار ماندهام
دستم بگیر، کز غمت افتادهام ز پای
کارم کنون بساز، که از کار ماندهام
__________________
ــــــــــــــــــ
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست
|
2 کاربر زیر از MAHDI سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
12-17-2011
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
2 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
12-17-2011
|
|
مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693
7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
اگر چه باده فرح بخش و باد گلبیز است
به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
|
کاربران زیر از hossein به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
12-17-2011
|
|
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,283
سپاسها: : 8,686
3,285 سپاس در 1,349 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
اگر برفت دل از دست، گو: برو، که مرا
بجای دل سر زلف نگار در چنگ است
از آن گهی که خراباتیی دلم بربود
مرا هوای خرابات و باده و چنگ است
__________________
ــــــــــــــــــ
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست
|
2 کاربر زیر از MAHDI سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
12-17-2011
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
جان علوی هوس چاه ز نخدان تو داشت
دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
2 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
12-17-2011
|
|
مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693
7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دلها همه در چاه زنخدان انداخت
وآنگه سر چاه را به عنبر بگرفت
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
|
کاربران زیر از hossein به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 05:45 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|