مشاعره با حروف انتخابی

[مهدی]

نگارا گر مرا خواهی وگر همدرد و همراهی
مکن آه و مخور حسرت که بختم محتشم بودی

ش

[سالومه]

شب از بهر آسايش تست و روز
مه روشن و مهر گيتي فروز

//ح

[مهدی]

حناست آن که ناخن دلبند رشته‌ای
یا خون بی دلیست که دربند کشته‌ای


ه

[سالومه]

هر آن کس که جور بزرگان نبرد
نسوزد دلش بر ضعيفان خرد
گر از حاکمان سختت آيد سخن

تو بر زيردستان درشتي مکن

//س

[فرانک]

ساقی به جام عدل بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند
گ

[مهدی]

گویند کسان بهشت با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
کاواز دهل شنیدن از دور خوش است

ف

[niyaz]

فتوي پير مغان دارم و قوليست قديم
که حرام است مي آن جا که نه يار است نديم

چاک خواهم زدن اين دلق ريايي چه کنم
روح را صحبت ناجنس عذابيست اليم

ر

[مهدی]

ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد کیش
خون چون من بیکسی آسان توان بردن ز پیش

ه

[niyaz]

هر چند پير و خسته دل و ناتوان شدم
هر گه که ياد روي تو کردم جوان شدم

شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا
بر منتهاي همت خود کامران شدم


ج

[مهدی]

جامی است که عقل آفرین میزندش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزه‌گر دهر چنین جام لطیف
می‌سازد و باز بر زمین میزندش


س