شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |

05-13-2011
|
 |
کاربر خيلی فعال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,283
سپاسها: : 8,686
3,285 سپاس در 1,349 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ای کبوتر بی پناهم ، تیره بختم رو سیاهم
در انتظارم ، از کوی یارم امشب گذر کن
از اشک چشمم از حال زارم او را خبر کن
ناله سر کن
اگر دستم رسد بر چرخ گردون / ازو پرسم که این چون است و آن چون
یکی را می دهی صد گونه نعمت / یکی را قرص جو آلوده در خون
ای کبوتر غم در دلم نشسته ، بال و پرم شکسته ، غم از دلم بدر کن
ناله سر کن
__________________
ــــــــــــــــــ
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست
|

05-15-2011
|
 |
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان 
|
|
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681
5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
کاش
کاش لحظه ی مرگم امشب بود .
کاش مرغ نفست با من بود
کاش با من بودی و می گفتی
که این قصه همه در فکرم بود
کاش سوار شهر مشرق با من بود
کاش با مهربانی و خوبی با من بود
کاش چشمانم میدید روزی را
که دستانت محرم دردم بود
سیل اشکی گرفت چشمم را
این ها همه قصه ی عشقم بود
بی تو حتی در اوج خنده هام
بر لب خشکیده ام ماتم بود
کاش با من بودی همه ی ذکرم بود
این ذکر همه در فکرم بود
این ای کاشها همه در فکرم بود
خاطر من همه شب ماتم بود
کاش لحظه ای با من می بودی
آن لحظه به خدا قسم لحظه ی شادم بود
آن شادی را ندیدم هرگز من
آن شادی همه در فکرم بود
تجربه ی بی مهری مرگ من است
این گفته کلام آخر بود
کاش میگفتی حرف دلت را
ولی این حرف دل صدای عشقم بود
روزگاری غم و غصه ی من
نشنیدن صدای دلنوازت بود
کاش لحظه ی مرگم امشب بود
کاش لحظه ی مرگم امشب بود
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|

05-20-2011
|
مدیر روانشناسی  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221
2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سكوت
زيبا ترين ترانه شبهايم شده است
|

05-25-2011
|
مدیر روانشناسی  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221
2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
وقتی که گل در نمیاد
سواری اینور نمیاد
کوه و بیابون چی چیه
وقتی که بارون نمیاد
ابر زمستون نمیاد
این همه ناودون چی چیه
حالا تو دست بی صدا
دشنه ی ما شعر و غزل
قصه ی مرگ عاطفه
خوابای خوب بغل بغل
انگار با هم غریبه ایم
خوبیه ما دشمنیه
کاش من و تو می فهمیدیم
اومدنی رفتنیه
تقصیر این قصه ها بود
تقصیر این دشمنا بود
اونا اگه شب نبودن
سپیده امروز با ما بود
کسی حرف منو انگار نمی فهمه
مرده زنده , خواب و بیدار نمی فهمه
کسی تنهاییمو از من نمی دزده
درده ما رو در و دیوار نمی فهمه
واسه ی تنهاییه خودم دلم می سوزه
قلب امروزیه من خالی تر از دیروزه
سقوط من در خودمه
سقوط ما مثل منه
مرگ روزای بچگی
از روز به شب رسیدنه
دشمنیا مصیبته
سقوط ما مصیبته
مرگ صدا مصیبته
مصیبته حقیقته
حقیقته حقیقته
تقصیر این قصه ها بود
تقصیر این دشمنا بود
اونا اگه شب نبودن
سپیده امروز با ما بود
|
کاربران زیر از GolBarg به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

06-06-2011
|
 |
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان 
|
|
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681
5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
میگن خــــدا ابرهارو به گریه میندازه که گلها بخنده ، پس هر وقت گریه کردم ناراحت نیستم چون میدونم تو داری میخندی
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|
کاربران زیر از shokofe به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

06-06-2011
|
 |
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان 
|
|
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681
5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بی تو
بی تو دلم میگیرد
و با خودم میگویم
کاش آن یک بار که دیدمت
گفته بودم
که بی تو گاه دلم میگیرد
که بی تو گاه زندگی سخت میشود
که بی تو گاه هوای بودنت دیوانهام میکند
اما نمیگفتم
که این «گاه» ها
گهگاه
تمامِ روز و شب من میشوند
آن وقت بغض راه گلویم را میگیرد
درست مثل همین روزها
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|
2 کاربر زیر از shokofe سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

06-17-2011
|
 |
ناظر ومدیر تالار پزشکی بهداشتی و درمان 
|
|
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 4,109
سپاسها: : 3,681
5,835 سپاس در 1,524 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ديگر برايم فرقي نميکند. حتي اگر تو با کولهباري از شکوفههاي بهاري بيايي و در خانه قلبم را بزني، جوابي برايت ندارم.
بين تو و همه آن غريبهها در نظرم فرقي نيست. جلوتر بيا. خوب نگاهم کن. اين چهره خسته، چهره همان فرشته مهربان توست. اين صداي لرزان...
دلبستگيهاي قديمي خود را به فراموشي سپرده است. هرگز... هرگز منتظر نباش که روزي ببيني قلبم سنگ شده است. اگر صدايم را با خنده رنگ ميزنم همهاش بازيگري است. دست خودم نيست. 
اين روزها براي همه دنيا نقش بازي ميکنم. دست خودم نبود عزيزم، من نميخواستم دوستت داشته باشم. انگار يک نيروي ماورايي مرا مثل يک عروسک کوک ميکرد که عاشقت باشم. صدايت را زيبا بشنوم و چهرهات را دلربا ببينم. دست من نبود. تو از من کار محال ميخواستي. 
اگر قرار بود عشق تو را از قلبم حذف کنم خدا زير سؤال ميرفت. آخه مگه يادت رفته که تمام اين ماجرا را او خط به خط با دست خودش طراحي کرد. تو از من چه توقعي داشتي؟ و چه توقعي داري؟... خودت هم خوب ميداني که راست ميگويم. مگر تجربه نکرده بودي که تا از من ميبريدي مثل مرغ پرکنده ميشدي و دوباره به سويم برميگشتي. تو از من کاري را ميخواستي که حتي خودت قادر به انجام آن نبودي... تو از من کار محال ميخواستي...کار محال ........دوست نداشتن تو
اکنون چشمهايت را باز کن. اين منم. آنگونه که تو ميخواستي شدهام. به آن چيزي که ميخواستي رسيدهام. بين تو و همه آن غريبهها فرقي نميبينم هیچ فرقی
از زمين و زمان بيزارم. کاش خدا را زير سؤال نميبردي همسفر!...
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|
کاربران زیر از shokofe به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

06-22-2011
|
مدیر روانشناسی  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221
2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شب و دلتنگی هام
باز هم شب آمد و هزاران دلتنگی را با غمی کهنه با خود به همراه آورد .
هنوز هم من مانده ام تنها . در این تنهایی ها سکوت همدم من است و دیدن اشیاء و حرکت کند ساعت که با آرامشی خاص قدم می زند.
دلم گرفته و نمی دانم که چه باید بکنم . چه سکوت غریبی همه جای این اتاق با من غریبه اند و با نگاهی تلخ و شکننده در سردترین لحظه حضور به من طغیان می کنند .
کیستم جز دردی تکراری که در تکرار ساعتها و روزها و شبها بی هدف می روم. خوشا به حال نفس که یک رفت دارد یک برگشت و من همیشه در خودم و غمهایم تکرار می شوم بی آنکه تصویری از بودنم را کسی ببیند .
همه با ترفند محبت از پشت خنجر می زنند و بی توجه به عملشان شاد و شیرین می روند و می گویند که همه را دروغ می گوید . بریده ام از این زندگی پر از هیجان بی اعتمادی و دلتنگی.
باید رفت تا سحر چیزی نمانده . با طلوع آفتابی دیگر زخم زبان تازه ای خواهند زد. شب دلتنگی انتظار کم درد نیست غم بی هم نفسی دیگر برای چیست .
|
2 کاربر زیر از GolBarg سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

06-23-2011
|
 |
تازه کار
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2011
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 10
سپاسها: : 4
10 سپاس در 7 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
چه سخت است دلتنگ قاصدک شدن ......
در جاده ای که در آن هیچ بادی نمی وزد......
|
3 کاربر زیر از baran64 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|

06-23-2011
|
 |
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2010
محل سکونت: خراب آباد
نوشته ها: 1,032
سپاسها: : 577
868 سپاس در 544 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
آن که رخسار تو را رنگ گل ونسرین داد
صبر و آرام تواند به من مسکین داد
وآنکه گیسوی تو را رسم تطاول آموخت
هم تواند کَرَمش دادِ منِ غمگین داد
من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم
که عنانِ دلِ شیدا به لبِ شیرین داد
|
2 کاربر زیر از yad سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 07:42 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|