مشاعره با حروف انتخابی

[فرانک]

بامدادان که ز خلوتگه کاخ ابداع
شمع خاور فکند بر همه اطراف شعاع
ی

[مهدی]

نوشته اصلی توسط ساقي

چقدر دلم براي مشاعره تنگ شده....

خب ساقی خانم تشریف بیاورید مشاعره.


یکدم غم جان دار غم نان تا کی
وز پرورش این تن نادان تا کی

ت

[فرانک]

تو خوش میباش با حافظ بروگو خصم جان میده
چو گرمی از تو میبینم چه باک از خصم دم سردم
ب

[مهدی]

بر رهگذر بلا نهادم دل را
خاص از پی تو پای گشادم دل را
از باد مرا بوی تو آمد امروز
شکرانهٔ آن به باد دادم دل را


س

[فرانک]

سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
ش

[مهدی]

شمشیر ازل بدست مردان خداست
گوی ابدی در خم چوگان خداست
آن تن که چو کوه طور روشن آید
نور خود از او طلب که او کان خداست

ص

[فرانک]

صبح امید که بد معتکف پرده غیب
کو برون آر که کار شب تار آخر شد
پ

[مهدی]

پای تو گرفته‌ام ندارم ز تو دست
درمان ز که جویم که دلم مهر تو خست

ر

[فرانک]

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
خ

[مهدی]

خورشید همه روز بدان تیغ گزارد
تا زخم زند هر طرفی بی‌سپری را

ز