|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#671
10-02-2010
|
||||
|
||||
من در این جا مانده ام خاموش
بر جا ایستاده سرد وز دو چشم خسته اشک یاس می ریزم به دامان جاده خالی زیر باران!
__________________
چای داغی که دلم بود به دستت دادم...آنقدر سرد شدم ...از دهنت افتادم 
|
| کاربران زیر از مهبا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#672
10-02-2010
|
||||
|
||||
|
باشد...
نام ِ مرا از همه جا پاک کن! اسمم را از همه جا خط بزن! وجودم را نادیده بگیر، و بر توانایی خود و ناتوانی من لبخند بزن! اما... قبول کن، مرا از یاد نبُرده ای! قبول کن، ذهنت را به تمامی اشغال کرده ام! تا زمانی که سعی در فراموشیم داری فراموشم نکرده ای حالا... باز هم سعی کن! نام من چند جایی مانده باقی هنوز! قلم به دست گیر و خط بزن! پاک کن بردار و پاک کن! چه باک! دلت را دارم و تمامی وسعت ذهنت را...
__________________
-------------------------------  ای تو همیشه در میان آمدمت که بنگرم گریه امان نمی دهد
|
| کاربران زیر از dear59 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#673
10-16-2010
|
||||
|
||||
 بی مهر رخت روز مرا نور نمانده ست وز عمر مرا جزشب دیجور نمانده ست هنگام وداع تو زبس گریه که کردم دور از رخ تو چشم مرا نور نمانده ست می رفت خیال تو زچشم من و می گفت هیهات از این گوشه که معمور نمانده ست وصل تو اجل را ز سرم دور همی داشت از دولت هجر تو کنون دور نمانده ست
|
| کاربران زیر از yad به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#674
10-17-2010
|
||||
|
||||
|
چون من گدای بی نشان مشکل بود یاری چنان
سلطان کجا عیبش نهان با رند بازاری کند
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#675
10-17-2010
|
||||
|
||||
|
جهان به کام من اکنون شود که دور زمان
مرا به بندگی خواجه جهان انداخت
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|
| کاربران زیر از shokofe به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#676
10-17-2010
|
||||
|
||||
|
زبان خامه نداند سر بیان فراق
وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق دریغ مدّت عمرم که برامید وصال به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق
|
| کاربران زیر از yad به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#677
10-18-2010
|
||||
|
||||
|
این چه عیب است کزان عیب خلل خواهد بود
ور بود نیز چه شد مردم بی عیب کجاست
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#678
10-25-2010
|
||||
|
||||
|
من صورت وصل میتراشم شب و روز
با خاطر چون تیشه, مگر نجارم بیگانه مگیرید مرا زین کویم در کوی شما خانه‌ی خود می‌جویم 
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
| کاربران زیر از ساقي به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#679
11-01-2010
|
||||
|
||||
|
هي ..../!
پاييـــــــــز ..../! ابرهايت را زودتر بفرست شستن اين گرد غم از دل من چند پاييز باران ميخواهد...!
__________________
|
| کاربران زیر از SonBol به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#680
11-01-2010
|
||||
|
||||
دل می سپارم
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|
| کاربران زیر از shokofe به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 12:51 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.