|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
#6831
09-25-2010
|
||||
|
||||
رنج مارا که توان برد به یک گوشه چشم
شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی ن
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری 
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#6832
09-25-2010
|
||||
|
||||
نماند در دل ما خونی از فشار غمت
به غنچگی زگل ماگرفته‌اندگلاب ز شرم حلقهٔ آن زلف حیرتی دارم که ناف آهوی مشکین چرا نشدگرد‌اب الف
__________________
|
|
#6834
09-26-2010
|
||||
|
||||
|
ضربت فرعون ما را نیست ضیر
لطف حق غالب بود بر قهر غیر ش
__________________
|
|
#6835
09-26-2010
|
||||
|
||||
|
شد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبست
زین در دگر نراند ما را به هیچ بابای ح
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#6836
09-26-2010
|
||||
|
||||
|
من حاصل عمر خود ندارم جز غم
در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم پ
__________________
|
|
#6837
09-26-2010
|
||||
|
||||
|
ح؟
پیر مغان ز تو به ما گر ملول شدی گو باده صاف کن که به عذر ایستاده ایم ح
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#6838
09-26-2010
|
||||
|
||||
|
شرمنده
 حال دل در سینه صد چاک من دانی اگر دیده باشی اضطراب مرغ وحشی در قفس ع
__________________
|
|
#6839
09-26-2010
|
||||
|
||||
|
دشمنتون
عاشقان را گر در آتش می پسندد لطف دوست تنگ چشم گر نظر در چشمه کوثر کنم ف
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
 |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 7 نفر (0 عضو و 7 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 10:48 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.