|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
#6911
02-20-2012
|
||||
|
||||
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو 
|
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#6912
02-20-2012
|
||||
|
||||
|
ای چنگ فروبرده به خون دل حافظ
فکرت مگر از غیرت قرآن و خدا نیست
__________________
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نيست و دلم بس تنگ است ، بی خيالی سپر هر درد است ، باز هم می خندم ، آن قدر می خندم که غم از روی رود
|
| 3 کاربر زیر از فرگل سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
|
#6913
02-20-2012
|
||||
|
||||
|
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
__________________
اسم مرا باید در کتاب رکوردهای گینس ثبت کنند مدتهاست دلم هوای تورا داردوبی هوا نفس میکشم
|
|
#6914
02-20-2012
|
||||
|
||||
|
تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست
__________________
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نيست و دلم بس تنگ است ، بی خيالی سپر هر درد است ، باز هم می خندم ، آن قدر می خندم که غم از روی رود
|
|
#6915
02-20-2012
|
||||
|
||||
|
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
__________________
ــــــــــــــــــ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست 
|
|
#6916
02-20-2012
|
||||
|
||||
|
در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد
عشق پيدا شدو آتش به همه عالم زد
__________________
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نيست و دلم بس تنگ است ، بی خيالی سپر هر درد است ، باز هم می خندم ، آن قدر می خندم که غم از روی رود
|
|
#6917
02-20-2012
|
||||
|
||||
|
در این غوغا که کس کس را نپرسد
من از پیر مغان منت پذیرم
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#6918
02-20-2012
|
||||
|
||||
|
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها
__________________
|
|
#6919
02-20-2012
|
||||
|
||||
|
اورنگ کو گلچهر کو نقش وفا و مهر کو
حای ن اندر عاشقی داو تمامی می زنم
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#6920
02-20-2012
|
||||
|
||||
|
من و مقام رضا بعد از این و شکر رقیب
که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت
__________________
|
| کاربران زیر از hossein به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
 |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 10:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.