بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > فرهنگ

فرهنگ تمام مباحث مربوط به فرهنگ در این بخش

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #61  
قدیمی 09-28-2010
niyaz niyaz آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Sep 2010
نوشته ها: 103
سپاسها: : 0

2 سپاس در 2 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من یه بار سال سوم دبیرستان یکی از دوستام اذیتم کرد پاکنم رو از تو کلاس که طبقه سوم بودیم از پنجره پرت کرد پایین
منم کیفش رو از بالا پرت کردم تو کوچه !!!!!
از شانس بدم ناطم مدرسه ام مون داشت از اونجا رد میشد درست افتاد جلوی پاش

بعد اومد تو کلاس و پرسید این کیف مال کیه؟ هیچ کس صداش در نمی اومد
دوستم با سختی گفت مال منه
پرسید اون پایین چی کار میکنه بعد حسابی ازش سوال جواب کرد
دیدم که خیلی افتضاح شد
منم گفتم داشتیم شوخی میکردیم من پرت کردم طرفش اونم جا خالی داد افتاد پایین

نتیجه اخلاقی اینکه نمره انظباطم اون ثلث -8- شد
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #62  
قدیمی 09-28-2010
sharareh1 آواتار ها
sharareh1 sharareh1 آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: Aug 2010
محل سکونت: مشهد
نوشته ها: 964
سپاسها: : 1,827

1,432 سپاس در 313 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شیطنت تو پسرها یکی از جذابیت ها شونه .درس خون باشی یا نه اخرش میبینی فقط حیف چشات بوده
__________________
سعی کن آنقدر کامل باشی که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران ، گرفتن خودت از آن ها باشد
پاسخ با نقل قول
  #63  
قدیمی 09-28-2010
ایلناز آواتار ها
ایلناز ایلناز آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Sep 2010
محل سکونت: کوچه باغ زندگی
نوشته ها: 110
سپاسها: : 0

6 سپاس در 6 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط niyaz نمایش پست ها
یادش به خیر تازه کلاس اول رفته بودیم تو مدرسه بهمون شیر پاکتی میدادن زنگ تفریح
ما هم میخوردیمش بعد توش فوت میکردیم و باد میکرد دوباره بعد زیر پامون میترکوندیمش


من یادمه بعضی ها هم شیر رو نمی خوردن و مسابقه میذاشتن که با پریدن روی پاکت شیر و ترکوندن آن ، شیر تا چه مسافتی میریزه و برنده میشن
پاسخ با نقل قول
  #64  
قدیمی 09-28-2010
niyaz niyaz آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Sep 2010
نوشته ها: 103
سپاسها: : 0

2 سپاس در 2 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

یه خاطره دیگه هم که دارم اینه که همیشه مامانم سر ظهر که میشد یادش می افتاد که نون نداریم
ما بچه گی تو خونه مامان بزرگم زندگی میکردیم اونجا هم همه دور هم بودن
به پسر ها میگفتن برید یکی یه دونه نون بگیرین بیایین
پسرهای هم میرفتن و دست خالی برمیگشتن میگفتن نون تموم شده
مامانم غر میزد وااااااااااااا چرا حالا دست خالی اومدین میگفتین یه دونه میخوام
بعد هم من بیچاره رو میفرستادن میگفتن تو برو تو زرنگی
منم میرفتم دم نونوایی و میگفتم آقا مامانم دعوام میکنه نون نبرم خونه رفتم بازی کردم یادم رفته بیام نون بخرم
بعد آقای نونوای مهربون هم از نون های خودشون که قایم کرده بود میداد

بعد مامانم داداشم و دایی هام رو دعوا میکرد که چرا دروغ گفتین پس این از کجا این نون رو آورده؟؟؟
پاسخ با نقل قول
  #65  
قدیمی 09-28-2010
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آخی نازی
چه قدر دهه ی منی ( پنجاهی)!!! اینجاست
اما خودمونیم ها عجب شیطونایی بودین
به قول شکوفه ما که از این کارا نمیکردیم
واسه نمره هم آی ... خونی کردم من
آخه بابا خدا بیامرز توی همون ناحیه آموزش و پرورش بود و همکارانش توی مدارس من بودند
مدام لو میدادن که مینا فلان یا بهمان
نمیشد خلاف کرد نتیجه اینکه شدم مثبت
در ضمن منم یادم نیست شیر میدادن
نیاز جون چند سالته مگه؟
__________________
پاسخ با نقل قول
  #66  
قدیمی 09-28-2010
ایلناز آواتار ها
ایلناز ایلناز آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Sep 2010
محل سکونت: کوچه باغ زندگی
نوشته ها: 110
سپاسها: : 0

6 سپاس در 6 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

یه کاریکاتور جالب در مورد دهه شصتی ها امروز دیدم ...... جالبه


ولی جداً دهه شصتی ها نسل سوخته بودیم .... تمام مشکلات و سختی ها توی دوران ما بود از جنگ گرفته تا دانشگاه

ویرایش توسط SonBol : 09-28-2010 در ساعت 03:28 PM
پاسخ با نقل قول
  #67  
قدیمی 09-28-2010
niyaz niyaz آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Sep 2010
نوشته ها: 103
سپاسها: : 0

2 سپاس در 2 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من 53 هستم
اون زمان آخرهای این سرویس دهی به بچه های مدرسه بود
پاسخ با نقل قول
  #68  
قدیمی 09-28-2010
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آره دیگه من 54 هستم و پخش خوراکی توی مدارس رو یادم نیست
__________________
پاسخ با نقل قول
  #69  
قدیمی 10-23-2010
علیرضا1 علیرضا1 آنلاین نیست.
تازه وارد
 
تاریخ عضویت: Oct 2010
نوشته ها: 1
سپاسها: : 0

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Talking

سلام ما هم جز دهه پنجاه هستیم اقا کی اون خرگوش رو یادش هست که میرفت تو جنگل واسه بچه هاش سیب بیاره اونوقت کیسه اش سوراخ میشه سیبهاش میریزه گرگ داره مستر هیکوپس یا همون اقای ******که
پاسخ با نقل قول
  #70  
قدیمی 10-23-2010
BaHaReH آواتار ها
BaHaReH BaHaReH آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 144
سپاسها: : 15

11 سپاس در 9 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من اصلا افسانه سلطان و شبان رو یادم نیست...آخه من نیمه دوم دهه شصتم!
ولی یه سری از کارتون ها و آرایشگاه زیبا کم و بیش یادمه!
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:45 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها