مهمترین اتفاقی که امروز برات افتاده رو بنویس

[sina.z]

امروز از شهرستان اومدم خونه هر کاری کردم نت هم وصل نمیشد یا وصل میشد قطع میشد کلی زد حال بود

[پرهام پورتاجی]

مهمترینش اینه که صبح رفتیم مسیر برای تحویل سازه و بعدش بتن ریزی که گفتن بچینگ مونده زیر سیل و نمی شه بتن ریخت

[sina.z]

دوستان من از پست قبلی تا این پستم هنوز نخوابیدم نزدیکای 2:30 بود که فیلم دی وی دی تموم شد اومدم بخوابم که اداره برق لطف کرد و برق رو قطع کرد تا من بعد از یه ربع توی جام قلت خوردن از گرما بلند شم و ساعت 3 شب برم حیاط(من از بچگیم با این حیاط و اون حیات مشکل داشتم) رو بشورم جاتون خالی رفتم دم در دیدم به همه دوستان گرما زده دم در ایستاده اند جاتون خالی تا صبح نشستیم گپ زدیم و صبح ساعت 9 که جناب اقای برق حوصله کرد بیدار بشه اومد سمتمون منم خواب زده شدم بد جور دیگه نخوابیدم

[mary.f]

امروز از اول صبح کلی کار ریخته بود روی سرم. آخه فردا دارم می رم مشهد هفته دیگه نیستم...
اگه قابل باشم برای همه تون دعا می کنم

[ترخینه]

فکر کنم از خواب بیدار شدنم

[پرهام پورتاجی]

نوشته اصلی توسط mary.f

امروز از اول صبح کلی کار ریخته بود روی سرم. آخه فردا دارم می رم مشهد هفته دیگه نیستم...
اگه قابل باشم برای همه تون دعا می کنم

پیشاپیش زیارت قبول.
بهترین وقت برای مشهد اومدن.خلوت خنک زیبا

[امیر عباس انصاری]

امروز باید برم قبض تلفن همراه (موبایلم) رو پرداخت کنم
آخ که چقدر روز دردناکیه!!!!

[kiana]

سلام
امروز مثلا هوس اب انار خوردن کردم.!!!بد جوری هم هوس کرده بودم.!!!بعد با دختر همسایه پایینی سوار ماشین شدیم.رفتم از انار محمد که نزدیک خونه مون شعبه داره یک لیوان اب انار ترش خریدیم و خوردیم.حالا چشمتون روز بد نبینه از موقع که اب انار را خوردم تا الان انگاری دارن تو معده ام رخت میشورن.فکر کنم مسموم شدم .فقط خدا به داد من و ....... برسه.از ترسم به کسی هم نمیتونم حرف بزنم چون فقط کافیه که مامانم یا مادرشوهرم یا در کل شوهرم بفهمن دیگه واویلا.البته حق هم دارن .اخه کسی نیست به من بگه الان موقع هوس کردن اب انار بود. اخه دست خودم نبود که ...............{قا ط}
خبر دوم هم اینکه داشتم برای پیدا کردن معنی یک لغت در لغت نامه دهخدا در گوگل سرچ میکردم که دیدم دومین سایتی که در گوگل بود و از اون جا میشد به سایت لغت نامه دهخدا رفت سیت ما بود .
خبر سوم .ندارم همین

[GolBarg]

سلام به همه بچهای تیتیش مامانی پی سی سیتی
من امروز واسه طرح معلمی کامپیوتر که میرم کلاس بازیگری داشتم
خوب نتونستم اجرا کنم
اخه منو چه به بازیگری
ولی خدایش توی این مدت خیلی چیز میز یاد گرفتم و یه عالمه کتاب های خوبه روانشناسی استادمون بهمون معرفی کردند
امروز یادمون دادن تمرین صدا داشته باشیم مثلا دهانتو مثل تخم مرق ایستاده باز کنی و بگی آ
و تمام 6 صدا را تمرین کنیم
پروژه هم یه قدمم واسش ور نداشتم
از پس سی هم بهم میگن تنبل ام و هر بار قول میدم بچه خوفی بشمو و حرکتی انجام بدم
ولی ........ اخه وقتی بچه های خشوکی مثل شماها داره من چیکاره ام

چشم بچه خوفی مشم
دیگه اینکه یزد غبار و گرد خاکی بود این چند روز وای چه هوای ناخشی
خلاصه قربون همه تون
شاد باشین

[deltang]

منم امروز گوشي خريدم n96 چقدر باحاله واي يادم رفت برم تو مشخصاتم درستش كنم فعلا