|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#63
12-21-2009
|
||||
|
||||
وای پسر بارون چقدر قشنگ مینویسی .
اقا امیر احمدی شما خودتون رو دست کم گرفتید از بابت اطمینانی هم که به من دادید ممنون از همتون ممنونم سعی میکنم باهاتون همراه بشم .
__________________
یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟سبب ساز سکوت مبهمت کیست ؟ برایش صادقانه می نویسم :برای آنکه باید باشد ونیست!!!!!!!!!!!!!!!! 
|
|
#64
12-21-2009
|
||||
|
||||
|
ان روز که از دلم پرسیدم !
گل شب بو چه کم از لاله ی قرمز دارد ؟ به من اهسته جوابی داد که نگاهم ترک برداشت وجودم لرزید احساسم فراسوی حیرت خشکید به من گفت :واژه ی شب بو زیباست اما او زمینی ست لاله عاشق است جای او در روی زمین فقط در دل معشوق است !!!!!!!!!!!!!!!!!
__________________
یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟سبب ساز سکوت مبهمت کیست ؟ برایش صادقانه می نویسم :برای آنکه باید باشد ونیست!!!!!!!!!!!!!!!!
|
|
#65
12-21-2009
|
||||
|
||||
|
کردم وداع جمله‌ي اعضاي خويش را
بار فراق بستم و ، جز پاي خويش را هر گام پاي باديه پيماي خويش را گويي هزار بند گران پاره مي‌کنم هجر تو سنگريزه‌ي صحراي خويش را در زير پاي رفتنم الماس پاره ساخت نفرين کنم اراده‌ي بيجاي خويش را هر جا روم ز کوي تو سر بر زمين زنم نازم عقوبت شب يلداي خويش را
|
|
#66
12-24-2009
|
||||
|
||||
|
به خواست خود لاو 17 عزیز نام این تاپیک رو تغییر دادیم
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#67
12-24-2009
|
||||
|
||||
|
دلم تنگه اشک مجالی به زبانم نمیده خیلی وقته که خندیدن ارزوی لبانم شده نمیدونم من نمیدونم یا شکستن قلب کارهمیشگی ادما شده از کار دنیا سر در نمیارم فقط اینو فهمیدم شخصیت ادمارو رفتارشون مشخص میکنه نه موقعیتشون .کاش کسی بود اندوه ودرد مرا میفهمید !!!!!!!!!
__________________
یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟سبب ساز سکوت مبهمت کیست ؟ برایش صادقانه می نویسم :برای آنکه باید باشد ونیست!!!!!!!!!!!!!!!!
|
|
#68
12-26-2009
|
||||
|
||||
|
چرا نمياي؟! چرا نميخواي؟!
من خوبم.. فقط سرم درد ميکنه.. دستت و به من نزن...! گرممه برو بيرون...بزار بخوابم.. مامان برو بيرون تورو خدا برو.. بزار آروم شم..باهام حرف نزن نميخوام گريه کنم چند ساعته بيرون نرفتم... حالم بده....دلتنگم...بي تابم بغض بيخ گلوم و چسبيده...! نميشه رها شد! دلم ميخواد... سرم و بزارم رو عکسات و گريه کنم...تا خود صبح! ميخوام تک تک حرفايي که بهم زدي و ببوسم..گاز بگيرم...!بغل کنم.. ميخوام دستم و بکنم تو موهات و يه هويي جييغ بکشم.. چقدر گريه کنم که دوباره بگي دوستم داري؟ ميدوني چقدر واسم سخت بود نبودنت؟! نداشتنت؟! ميدوني چه حالي شدم وقتي راحت ازم گذشتي؟! ميدوني چه حسي داشتم وقتي ترکم کردي؟ خيلي خستم به خدا.... نميدوني بدون تو بودن چه درديه! بدون تو متولد شدن زندگي کردن..مردن... چرا نمياي؟! چرا نميخواي؟!
__________________
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم . . .
|
|
#70
12-26-2009
|
||||
|
||||
|
آسمان را دیدم رنگ بر رخسار نداشت کبودی بر تن داشت ٬ ابر ٬ و سیاهی غم بر دل غرش می کرد و ناله ٬ برق چشمانش منور کرده بود تاریکی را ٬ اشک ریزان بود و درد و دل می کرد . نفهمیدم چرا این بود حالش ... گریه اش بهر چه بود !! هیچ نگفت و با همان حال رفت که رفت ! جای دگر ... و من را هم در ابهام جا گذاشت !!!
__________________
 ♥SheidA♥ تو همان مهربانی هستی؟! یا مهربانی همان توست؟! نمی دانم … می دانم بی شک با هم نسبت نزدیکی دارید !! آسمونـــ ــ منـــ ــ همیشهـــ ــ !! ابریـــ ــ !! چترتو با خودتــ ــ آوردیـــ ــ !!
|
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 02:56 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.