پارسی بگوییم در این تالار گفتگو بر آنیم تا در باره فارسی گویی به گفتمان بنشینیم و همگی واژگانی که به کار میبیندیم به زبان شیرین فارسی باشد |
12-09-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سگ ده ویژگی دارد كه اگر در مردمان باشد از شایستگان خواهند بود.
1) سگ را در میان مردم ارزش و جایگاهی نیست .فرزانگان و توانایانی که در در جست و جوی نام و نشان نیستند و به مردم یاری می رسانند ؛ این گونه اند.
2) دارایی و جایی از آن سگ نیست واین همان ویژگی کسانی است که آزادوار زیسته اند و برای به دست آوردن پول به هر دری نزده اند.
3) سگ خانه ی ویژه ای ندارد و هرجا برود آسوده است. و این نشان سبکباران است که ترسی از مرگ و فرجام پس از آن ندارند.زیرا گناهکار نیستند که از پل چینشت بهراسند.
4) سگ ، بیشتر گرسنه است و این خوی نیکان است.
5) سگ اگر صد تازیانه از دست خداوند خود بخورد، در خانه او را رها نمی کند و این ویژگی دوستداران راستین است.
6) شبْ هنگام ، به جز اندکی نمی آساید و این نمای شیدایان و دوستداران است.
7) هرگاه رانده شود و ستم بیند، چون او را بخوانند؛ بی دلگیری ، گلایه و شِکوه باز گردد و این ویژگی فروتنان است.
8) هر خوراكی که خداوندش به او بدهد خشنود است و این ویژگی خرسندان است.
9) بیشتر ، لب فرو بسته و خاموش است و این نشانه فرزانگان و فرهیختگان است.
10) هنگامی که بمیرد هیچ مُرده ریگی بر جای نمی گذارد و این نمای پارسایان راستین است.
حیف ســــــگ که وفـــــا دارد و آدمــــــی دشمــنی رَوا دارد
کآدمی با تو دست در مَطعـوم سگ ز بیرون بر آستان محروم
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
12-09-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ریشه زبان زد ( ضرب المثل ) « از میان این همه پیغمبر تو هم جرجیس را پیدا کرده ای ! » چیست ؟
نخست ببینیم جرجیس کیست .
جرجیس از پیامبران بنی اسرائیل است، که پس از حضرت عیسی می زیسته است. خداوند جرجیس را پیامبر گردانید و او را به سوی پادشاهی به نام داذانه که در شام بود فرستاد.البته در برخی کتابها جرجیس یک قِدّیس است .
جرجیس ، شاه را از بت پرستی بازداشت.شاه فرمان داد او را به زندان بیندازند و وی را شکنجه کردند و به روایتی وی را چهار بار کشتند. جرجیس هفت سال به دعوت پرداخت و پیوسته گرفتار شکنجه شاه می شد و سی و چهار هزار تن از مردم موصل از جمله همسر شاه به او ایمان آوردند.سرانجام او و همگی مؤمنان را کشتند و خداوند به آن قوم خشم نمود و به آتش قهر خود شهرشان و هر که در آن بود را سوزاند.
اما داستان این زبان زد ( ضرب المثل )
روباهی خروسی را شکار کرد و خواست بخورد . خروس از او خواست که آخرین خواسته اش را برآورده کند و پیش از خوردن او نام یکی از پیامبران را بر زبان آورد. روباه نام جرجیس را بر زبان آورد.
اگر نام جرجیس را بر زبان آورید ؛ پی می برید که نه تنها دهان باز نمی شود که دندان ها بیشتر روی هم فشار داده می شوند . خروس بینوا آه از دل برآورد که از میان این همه پیامبر تو هم جرجیس را پیدا کرده ای .
این داستان را از این روی ساخته اند که در هنگام بدبیاری فرد بدشانس به مخاطب کم لطف خودش بگوید . شخصی دنبال گشودن گره بسته ی کار خویش است و یا به دنبال چیزی است اما طرف مقابل او به جای حل دشواری او کارش را بدتر کرده گره کوری نیز بزند. در اینجا این زبان زد را به کار می برند.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-09-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ریشه زبانزد ( ضرب المثل) کلّه اش بوی قورمه سبزی می دهد :
امروزه در دوره ی تمدّن و پیشرفت برای از میان بردن مخالفان روش های بی رحمانه و وحشیانه ای وجود دارد ؛ فکرش را بکنید که در گذشته چگونه می توانسته باشد ؟یکی از شیوه ها در دوره ی صفویه برای کشتن مخالفان این بود که از کله ی مخالفان قورمه سبزی درست می کردند . چه کار زشت و بی انصافانه ای ؟ البته در بسیاری از دوره ها و حتی امروزه نیز از این بدتر است .
این زبانزد ( ضرب المثل) از همین داستان ریشه می گیرد .در باره ی کسی که دنبال دردسر خطرناکی بوده که می توانسته منجر به مرگ او شود این زبان زد را به کار می بردند .
در صفحه 495 از کتاب تاریخ ایران نوشته پیگولوسکایا و چهار تاریخ نویس دیگر چاپ انتشارات پیام این چنین می خوانیم :
« شاه اسماعیل دوم صفوی کوشید تا برای استواری پایه قدرت خویش اعدام های دسته جمعی به راه اندازد از جمله شش برادر خود را که در قزوین ساکن بودند اعدام کرد و احکامی برای قتل دیگر کسان خود که در ایلات زندگی می کردند صادر نمود...»و در صفحه 513 می خوانیم :
« شاه عباس قیام مردم را با بی رحمی فوق العاده خاموش می کرد. مثلاً در گیلان تمام افراد قبیله ی جیک را بلا استثنا معدوم ساختند و ایل کُرد مُکری و ایل قزلباش تکه لو به همین سرنوشت دچار شدند .»
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-10-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
اندیشه تغییر الفبای فارسی
بسی آشکار است که اگر پیشینیان ما کم کم الفبا را دگرگون نمی کردند و آن را کامل تر نمی ساختند ؛ کار برای ما امروزی ها چه اندازه دشوار می شد .آن الفبای عربی آغازین که بی نقطه و بی حرکت و نشانه و بی سه حرف کشیده ( ا و ی ) بود. یعنی نشانه های ـَـ ـِـ ـُـ ـًـ ـِـ ـٌـ ــّ ـْ را نداشت ؛ اگر همان گونه می ماند ؛ امروز چه سختی ها که باید بر خود روا می داشتیم تا بتوانیم نوشته ای را بخوانیم .« ملک » را باید چه می خواندیم ؟ مالک یا مَلِک یا مُلک یا مِلک یا مَلَک یا ...
یا اگر بنابر تعصب یا نادانی و سستی ،الفبا در همان مرحله ی تصویری می ماند ؛حال چه باید می کردیم ؟
پیشینیان ما به نیکی کار کردند ولی ما چه کردیم ؟
اندیشه بهسازی خود اندیشه ای نیک است ولی باید در این راه به واقعیت های موجود نیز نگاه نمود و دچار زیاده روی یا تعصبات بی خردانه نشویم .اینکه الفبای کنونی نارسایی هایی دارد برای کسی کاملاً آشکار است که کودکی اول دبستانی دارد . او با تمام جان خود این را حس می کند .
دو واژه ی « بود » و « بوَد » و نیز « شُکوه » و « شِکوِه » در نوشتن مانند همند .در حالی که در شُکوه صدای کشیده ی « ــُو » وجود دارد و در « شِکوِه » یک صامت هست و اصلاً ربطی به هم ندارند . پس باید برای نمایش صدای v در بوَد ، شکوِه ، میوِه یک حرف الفبای جدا باشد . چه خوب شد در سده های نخستین نیاکانمان چهار حرف گ چ پ ژ را افزودند وگرنه امروز چه کسی می توانست دست اندرکاران را خشنود کند که این چهار حرف لازم است .
خورشید و خرما با اینکه همصدایند ولی مانند هم نوشته نمی شوند . عامه مردم نمی دانند دلپذیر درست است یا دل پذیر .سر هم بنویسند یا جدا ؟ و اصلاً چرا باید دلپذیر نوشت نه دلپزیر . یا اینکه چرا سپاسگزار درست است نه سپاسگذار.
غرایز با کدام ز است ؟
بسیاری از مردم نمی دانند چرا حرف آخر مصطفی و کبری و موسی را باید با « ی » نوشت ؟ مگر مصطفا ، کبرا و موسا چه ایرادی دارند ؟
اُستُوا درست است یا اِستِوا ؟ آخر ما که حرکتها را نمی گذاریم و حرکت گذاری نشانه ی کم سوادی است ؟ جَنوب درست است یا جُنوب ؟ عِطر است یا عَطر ؟ و صدها مثال دیگر
بسیاری نمی دانند تکلیفشان با چهار صدای ز ( ز ، ذ ، ض ، ظ ) دو صدای ت ( ت ، ط ) و دو صدای ( اِ ، ع ) و سه صدای س ( س ، ص ، ث ) و دو صدای هـ ( هـ ، ح ) و دو صدای ق ( ق ، غ ) چیست ؟نارسایی الفبا موجب شده شیر خوردن و شیر جنگل هر دو شیر خوانده شوند . حال آنکه تلفظ شیر جنگل با یای کوتاه است .
جمله ی (مردی آمد.) را درست نمی خوانیم . ی در مردی یای ناشناس است . ولی ما آن را به صورت یای مصدری می خوانیم . حتی تلفظ فارسی نیز دگرگون شده است . آذری ها ، کُردها و دیگر قومیت ها دارای حروف و صداهای متفاوتی هستند که نمی دانند هنگام نوشتن زبان مادری آن ها را چگونه بنویسند و شوربختانه دست به دامن الفبای لاتین می شوند . زیرا با وجود نارسایی های بسیار در همین الفبای لاتین دست کم تغییراتی در آن داده اند . هر چند این الفبا نیز گرفتاری های ویژه ی خودش را دارد . ولی باز خوبی اش آن است که صداهای کوتاه و بلند در دل کلمه نوشته می شود. پس خواندن آن آسان تر است .
پس بهسازی بایستنی است ولی چگونه و به دست چه کسانی این کار می تواند انجام گیرد ؟
من در این میان نظر نمی دهم .چون می دانم که برایم مایه ی دردسر است . ولی نوشتار زیر را بی آنکه در آن دست برده باشم برای خواندن شما در پایین نوشتار خود می آورم .
راستش را بخواهید در زمان ما که این کار نشدنی است . بسیاری افراد ،با اندیشه و کار نو ستیز می کنند برای این اشخاص تنها مخالفت مهم است و اینکه همه چیز تغییر نکند .خدا به ما رحم کرد که این افراد در 1400 سال پیش نبودند وگرنه با آن الفبای نخستین امروزه باید چه می کردیم ؟
منبع : سایت زبان و ادبیات فارسی ( آریا ادیب )
بی هیچ دگرگونی
سرگذشت فکر تغییر خط فارسی
گویا نخستین کسی که معایب الفبای ملل شرقی را دریافته و رسالاتی در این باب نوشته و نمونه هایی از خط جدید را ارایه داده و در پیشرفت آن کوشش ها کرده، میرزا فتح علی آخوند زاده، نویسنده ی شهیر آذزبایجان است.
آخوند زاده که به زبان های شرقی آشنایی و با فرهنگ جهان آشنایی به سزا داشت، جدن معتقد بود که الفبای مرسوم و متداول عربی، با آن سختی ها و دشواری ها و نقایص و معایبی که دارد، یکی از بزرگ ترین علل نادانی و عقب ماندگی ملل اسلامی است، و با این عقیده و ایمان راسخ بود که در صدد برآمد که الفبای عربی را اصلاح و آن را برای احتیاجات مردم ترکی و فارسی زبان مناسب سازد.
آخوند زاده در سال ١٢٣٦ شمسی از تنظیم نخستین الفبای اختراعی خود که یک الفبای بدون نقطه با حروف متصل بود فراغت یافت و رساله ای نیز برای پیشنهاد کردن این الفبا به جای الفبای عربی فراهم آورد.
در این رساله که به فارسی نوشته شده بود، نویسنده پس از ذکر نقش مهم الفبا در ترقی و پیشرفت فرهنگ و تمدن ملل و اقوام، از تاریخ خطوط و معایب ملل اسلامی و لزوم تغییر خط عربی و مزایای الفبای پیشنهادی خود به تفصیل سخن رانده و راه های رفع این معایب را نیز نشان داده بود.
آخوند زاده در سال ١٢٤٢ ش با اجازه و کمک مالی شاهزاده میخاییل نیکلایوویچ، فرزند امپراتور روس که در آن زمان در قفقاز حکومت می کرد، برای تقدیم طرح الفبای جدید و دفاع از رساله ی خود به استانبول رفت. وی زساله ی خود را که در بیست صفحه پرداخته بود، به وسیله ی مترجم سفارت روس به صدراعظم عثمانی، فواد پاشا تقدیم کرد. صدر اعظم عثمانی شخصن او را به انجمن دانش یا "جمعیت علمیه عثمانیه" راهنمایی کرد و آخوند زاده طرح الفبای خود را به انجمن عرضه داشت. اما مهمان نوازی پاشایان و روحانیان ترک که در انجمن گرد آمده بودند از حد تشزیفات و تعارف تجاوز نکرد و اگر چه همگی آن را پسندیدند، ولی ظاهرن به این دلیل که در خط مزبور هم مانند سابق حروف چسبیده و درهم آمیحته است و در ترتیب کلمات اشکالاتی ایجاد می کند، آن را رد کردند و در عوض وی را با نشان مجیدیه و فرمان سلطان بنواختند.
در مقابل ایرادات رجال و دانشمندان ترک، پاسخ آخوند زاده این بود که در این صورت باید الفبای موجود را از بیخ و بن برانداخت و به جای آن اصول خط لاتین را پذیرفت، یعنی از چپ به راست نوشت و حروف صدادار را در کنار حروف بی صدا قرار داد و نقطه ها را نیز به کلی مرخص کرد.
پیداست که پیشنهاد یک انقلاب بنیادی در زمینه ی خط ملل اسلامی در آن روزگار به آسانی قابل قبول نبود. بنابراین آخوند زاده بدون گرفتن نتیجه از استانبول به قفقاز بازگشت و چندی بعد کار و کوشش خود را از سر گرفت و طرح های تازه ریخت. او این بار رساله ی خط اختراعی خود را با دو رساله ی دیگر با خط و امضای خود در سال ١٢٤٧ ش نزد وزیر علوم ناصرالدین شاه فرستاد. ( روزنامه ی کشکول، شماره های ٤٣ تا ٤۵ باکو ١٩٦٣)
پاسخ اولیای دولت ایران به آخوند زاده چون این بود :
« الیق و انسب آن است که میرزا فتح علی آخوند زاده در باب تغییر الفبای اسلام خیالات خود را به اولیای دولت عثمانیه معروض دارد، چون که در ابتدا ملاحظه ی این خیال در آن سلطنت شده است.
ما ملت ایران اصلن به تغییر الفبای خودمان محتاج نیستیم، به علت این که ما سه رقم خط داریم: نستعلیق، شکسته و نسخ که در حسن و رعنایی بالاتر از خطوط جمع ملل روی زمین است و ما هرگز این خطوط خودمان را متروک و خط جدید میرزا فتح علی آخوند زاده و یا ملکم خان را معمول نمی کنیم و نخواهیم کرد ».
آخوند زاده پس از این شکست و نامرادی باز مایوس نشد و رساله ی سوم خود را نوشت و برای عالی پاشا صدراعظم دولت عثمانی فرستاد و مقاله ای را نیز که "سعاوی پاشا" از دانشمندان عثمانی در انتقاد از الفبای عربی نوشته بود صمیمه ی آن کرد . لیکن این بار نیز کوشش او به هدر رفت.
آخوند زاده پس از این آزمایش ها و شکست های پیاپی، سرانجام از اندیشه ی اصلاح خط عربی منصرف شد و چهارمین خط جدید ملل اسلامی را تنظیم کرد. این طرح بر پایه ی الفبای روسی نهاده شده و از ٢٤ حرف بی صدا و ١٠ حرف صدادار ترکیب یافته بود و ٨ حرف هم برای ادای آواها و مخارج وبژه ی عربی در آن در نظر گرفته شده بود که با این ٤٢ حرف همه ی ملل اسلامی از عرب و عجم و ترک و تاجیک بتوانند بی زحمت و اشکال مقاصد خود را بیان کنند. ( مجله ی فرهنگ و خط شرق، دفتر دوم، برگ ۵٩ ، به روسی، باکو ١٩٢٨)
آخوند زاده به درستی راهی که در پیش گرفته بود ایمان داشت و در این راه با سختی ها و دشواری های فراوان رو به رو شد، اما هرگز از پای ننشست. او صدها نامه و رساله ای که به رجال دولت های ایران و عثمانی و روس و به دوستان خود (مانند میرزا ملکم خان، علی خان، اعتضادالسلطنه، جلال الدین میرزا، مانکجی نویسنده ی هندی و پروفسور کاظم بیگ) فرستاد از نقص الفبای عربی و اشکالاتی که این خط در تدریس و نحصیل علوم فراهم می کند سخن گفت و ضرورت تغییر آن را با دلایل و مثال ها و شواهد بیان نمود.
او در نامه ای در سال ١٢۵٣ ش به شاهزاده اعتضادالسلطنه وزیر علوم نوشت:
« باز می نویسم و مادام که زنده ام خواهم نوشت تا این که خیال تجدید الفبا فیمابین کل ملت پراکنده شود. چنان که قریب پانزده سال است تخم این خیال را در خاک ایران و روم می پاشم. بی شبهه این تخم در عصر اخلاف ما خواهد رویید». ( مجموعه ی الفبای حدید و مکتوبات، برگ ٣١٧، باکو ١٩٦٣)
اهمیت کار آخوند زاده ( و پس از او ملکم خان) در این بود که برای نخستین بار دانشمندان شرق اسلامی را به این امر مهم متوجه کرد و همه ی کسانی که بعدها درباره ی الفبا و معایب آن سخن گفته اند از نظر آن دو بهره مند گردیده اند.
میرزا ملکم خان ناظم الدوله
پس از آخوند زاده، گروهی از شرقیان در این راه به کوشش برخاستند و در نارسایی خط کنونی ملل اسلامی مطالبی گفتند و رسالاتی نوشتند و بعضی از آن ها خود الفبایی نیز اختراع کردند.
ولی نه محیط آن روزگار بزای پذیرش این گونه نظرات آمادگی داشت و نه آن خطوط پیشنهادی می توانست معایب خط کنونی را رفع کند. افزون بر آن، هیچ یک از آن خطوط با اشکالات آموزشی و صنعت چاپ آن دوره قابل اجرا و رواج نبود. مشهورترین این کسان میرزا ملکم خان ناظم الدوله بود.
ملکم خان هم مانند آخوند زاده اعتقاد داشت که : « وضع خطوط ملل اسلام زیاد از حد معیوب است و با چنان خط محال خواهد بود که ملل اسلام بتوانند به درجه ی حالیه ی فرنگستان ترقی نماید». (از مقدمه ی کتاب روشنایی، لندن ١٣٠٣ ق)
ملکم تغییر الفبای فارسی و گرفتن الفبای اروپایی را پیشنهاد نمی کرد، بلکه از ترکیب حروف الفبای فارسی، خط دیگری ساخته بود که به نظرش ساده تر و مفید تر می نمود.
او شرح خط اختراعی خود را در رساله ای به نام "نمونه ی خط آدمیت" در سال ١٣٠٣ ق به ضمیمه ی رساله ی روشنایی، در لندن منتشر کرد و در این باره دو رساله نیز با نام های "مبدا ترقی" و "شیخ و وزیر" نوشت و با دستیاری میرزا محمد علی خان فریدالملک همدانی، منشی سفارت ایران در لندن، چند حکایت از گلستان سعدی و نیز کلمات قصار حضرت علی امیرالمومنین را با خط موسوم به "ملکمی" در آورد و در سال ١٣٠٢ ق در لندن به چاپ رسانید.
ملکم همان گونه که خود در مقدمه ی گلستان اشاره کرده است، بیست و پنج سال در این راه زحمت کشید، ولی الفبای جدید او نیز به علت همان اشکالات و موانعی که برای آخوند زاده هم وجود داشت و هم به علت نواقصی که در آن بود، رواج نیافت و نمی توانست رواج یابد.
میرزا یوسف خان مستشارالدوله
میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی نیز از پیروان جدی این فکر جدید بود و زحمات زیادی در این راه کشید. از جمله در سال ١٢٩٧ ق که در مشهد بود، مساله ی تغییر الفبا را از علمای معروف آن شهر پرسید و از میرزا نصرالله مجتهد چون این فتوا گرفت:
«تغییر در خط کتب یا اختراع خط جدید مطلقن جایز است بلا اشکال، بلکه هرگاه موجب تسهیل تعلیم و تعلم و نصحیح قرائت بشود راجح خواهد بود. اگر کسی توهم کند که این تغییر تشبه به اهل خارجه است و جایز نیست، این توهم ضعیف است که این گونه تشبیهات حرام نیست و الا استعمال سماور هم باید جایز نباشد». ( شرح این مذاکرات و نظر علما در شماره ی ٢٢ روزنامه ی اختر، سال ١٢٩٧ ق درج شده است)
مستشارالدوله در سال ١٣٠٣ ق رساله ی بسیار مفیدی هم با عنوان " اصلاح خط اسلام " نوشت و در تهران چاپ کرد.
این درست است که همه ی این خطوط کمابیش معایبی داشت و هیچ کدام از آن ها قابل اجرا نبود، اما مطلب این جا است که مسوولان دولت ها ابدن توجهی به آن ها نداشتند و همه را به دور می افکندند.
علاوه بر کسانی که مستقیمن و مشروحن درباره ی الفبا اظهارنظر کرده اند، بیش تر دانشمندان و نویسندگانی که نوشته های آنان در پیدایش اندیشه ی آزادی و مشروطیت موثر بوده است به معایب و مفاسد خط فارسی اشاره و از فکر اصلاح آن حمایت کرده اند.
از جمله عبدالرحیم طالبوف نویسنده ی مشهور آن دوران در نوشته های خوددر چند جا از گرفتاری ملت ایران در دست این " الفبای مندرس و بی مصرف" صحبت می کند و اظهار امیدواری می کند که " سایر معایب تدریس اطفال یحتمل وقتی الفبای ما را تغییر دادند، اصلاح گردد». ( کتاب احمد، برگ های ١٠، ١١ و ٣٢ و مسالک المحسنین، برگ ٢٤٨)
پس از جنگ بین الملل اول و انقلاب بزرگ اکتبر، مساله ی تغییر الفبا و به وجود آوردن خطی که پیشرفت و تعمیم علم و دانش را در میان توده ی وسیع مردم تسهیل کند، در کشورهای شرقی (یعنی کشورهایی که در تحت لوای فرهنگ و خط اسلامی به سر می بردند) مطرح گردید و در بیش تر این کشورها درک گردید که الفبای عربی یکی از مهم ترین عواملی است که از بسط و توسعه ی دانش و فرهنگ جلوگیری می کند.
کوشش های دیگر درباره ی تغییر الفبای فارسی
پس از جنگ جهانی اول، باز کسانی در ایران به کوشش برخاستند و رساله هایی نوشتند که از آن میان میرزا علی اصغر خان طالقانی (پدر مهندس خلیل طالقانی، که از اعضای حزب دموکرات بود و در روزنامه ی " زبان آزاد "، ارگان این حزب مقاله می نوشت)، سعید نفیسی، رشید یاسمی، سید حسن تقی زاده و میرزا ابوالقاسم آزاد مراغه ای را می توان نام برد.
همه ی این کسان و کسانی که بعد از آنان در این باره بحث کرده اند، جز عده ی معدودی مانند کاظم ایرانشهر و احمد کسروی، اصلاح خط کنونی را کوششی بی فایده و ناصواب می دانستند و همگی اعتقاد داشتند که الفبای آینده ی زبان فارسی جز الفبای لاتینی نمی تواند باشد، زیرا حروف لاتین که اکنون در زبان های اروپایی به کار می رود زیباترین و مناسب ترین اشکال خط است. از لحاظ خواندن و نوشتن کامل ترین و غنی ترین همه ی خط هاست. این الفبا از حروف منفصل تشکیل یافته و اکثر مردم با سواد جهان با آن آشنا هستند، و همین خط است که در مراکز دنیای متمدن رایج است.
دکتر سعید نفیسی از هواداران معتقد و سرسخت تغییر الفبا بود. او خیلی زود به معایب خط کنونی پی برد و تا پایان عمر به عقیده ی خود وفادار ماند. پروفسور ژیرکوف روسی که در سال ١٩٢٨ م با نفیسی در تهران ملاقات کرد، در مقاله ای که با عنوان " الفبای لاتین برای زبان فارسی» در مجله ی "فرهنگ و خط شرقی" ( شماره ی ١، مسکو ١٩٢٨) نوشته است می گوید:
« نفیسی پس از گفت و گو با من و اطلاع یافتن بر اقداماتی که ما برای الفبای زبان های شرقی در اتحاد جماهیر شوروی انجام داده ایم، در صدد بود که یک الفبای عملی بر اساس حروف لاتین برای زبان فارسی به وجود آورد. او می دانست که تغییر الفبای فارسی به لاتین به این زودی ها میسر نخواهد شد و کوشش های وی در این زمینه به نتیحه ی آنی نخواهد رسید و عقیده داشت که فعلن باید راهنمایی جهت آموختن لهجه های محلی ایرانی به بیگانگان تهیه کرد. نفیسی به این نکته توجه داشت که حروفی که برای الفبای فارسی اختیار خواهد شد باید از میان حروف لاتین رایج و موجود در چاپ خانه های دنیا انتخاب شود و حروف مرکب و دارای علامات، حتی الامکان در آن نیاید و نیز همه ی حروفی که هم صدا هستند تنها با یک حرف نشان داده شود».
زشید یاسمی، شاعر، ادیب، محقق و عضو فرهنگستان ایران، علاوه بر هواداری جدی از عقیده ی تغییر الفبا اشعاری دارد که در آن ها عیوب خط فارسی را یکایک برشمرده است.
ابوالقاسم آزاد در سال ١٣٢٤ش به فکر تبدیل الفبا افتاد و در مهرماه آن سال " الفبای آسان " را چاپ کرد و در همان سال انجمنی به نام " گروه طرفداران الفبای آسان" تاسیس نمود و خود دبیری آن جمعیت را به عهده گرفت و در صدد بر آمد که با تقدیم طرحی قانونی به مجلس شورای ملی در دوره ی پانزدهم به این امر رسمیت دهد و آن را در سراسر کشوز معمول سازد، اما عمرش وفا نکرد و پیش از گشوده شدن مجلس در تاریخ پنجم خرداد ماه ١٣٢۵در گذشت.
اما احمد کسروی، اگر چه تغیبر الفبا را لازم می دانست، ولی از قرار نظر وی نه آن بوده که الفبای جدید از میان حروف لاتین انتخاب شود، بلکه قصد داشته است که الفبایی بسازد به قول خود او درست و رسا و آن را به جای الفبای کنونی بگذارد.
در سال ١٣٣٨ش انجمنی به نام " انجمن اصلاح خط" از جمعی از دانشمندان ( از جمله دکتر نصرالله شیفته، مسعود رجب نیا، ابراهیم گرانفر، منوچهر امیری، یدالله رویایی، یحیی ذکا، سهیل آذری و چند تن دیگر) به ریاست استاد سعید نفیسی در تهران تشکیل یافت و الفبایی پیشنهاد کرد و در جراید و رادیو توضیحاتی درباره ی نقص الفبای کنونی فارسی و لزوم تغییر آن داد. این انجمن اصلاح خط فارسی را مهم ترین اصلاح اجتماعی در ایران می دانست، ولی معتقد بود که این قبیل اصلاحات مهم و جاودانی را نباید با قوه ی قهریه عملی کرد، زیرا در آن صورت واکنش مردم شدیدتر می شود و نتیجه ی مطلوب به دست نمی آید، بلکه باید فکر مردم را با منطق قوی و دلایل محکم حاضر کرد و هر روز بر عده ی هواخواهان آن افزود تا همه ی افراد ملت پشتیبان آن گردند.
در سال ١٣٤٣ ش انجمنی به نام " انجمن ترویج زبان فارسی" در تهران دایر شد و مجله ای به نام " بنیاد فرهنگ" انتشار داد و الفبایی به نام " الفبای فارسی به خط جهانی" پیشنهاد کرد و از خوانندگان خود خواست تا هرگونه نظری در باره ی این الفبا دارند به انجمن بنویسند.
در سال ١٣٤٤ موضوع تغییر خط فارسی در دو مجله ی پایتخت، یعنی "روشنفکر" و " سپید و سیاه" مطرح شد و به مجلات دیگر هم سرایت کرد و هر کس از موافق و مخالف درباره ی آن اظهار نظر کرد. در این زمینه مقالات دکتر رحمت مصطفوی ، مدیر مجله ی روشنفکر، به ویژه بسیار چشمگیر بود. او الفبای فعلی را "مردار" نامید و گفت :
« این خط مثل بختک روی زبان ما، روی روح و فکر نوآموزان ما و روی روح و فکر همه ی کسانی که حرفه شان نویسندگی یا ادبیات نیست و خط را برای احتیاجات روزانه و شغلی می خواهند افتاده است"
و در پایان مقاله افزود که:
« اگر عرب زبانش را به طور مخصوصی در دهانش می چرخاند و صدایی مانند ص یا ض درمی آورد و ما نمی توانیم این صدا را دربیاوریم، نباید لج کنیم و حرفی را که علامت آن صدا است در رسم الخط خود نگاه داریم. به دیوانگی ماند این داوری ( روشنفکر، شماره های ٦٢٨ و ٦٢٩ در ٢٩ مهر و ٦ آبان ١٣٤٤)
وی در شماره ی بعدی این مجله ادامه می دهد:
« در ترکیه، تیراژ روزنامه های درجه اول از ٢٠٠ هزار بیش تر است. در ایران تیراژ بزرگ ترین روزنامه ها به یک سوم این تعداد هم نمی رسد، چرا ؟ برای این که یک ترک با سواد خیلی عادی، در حدود شش ابتدایی ما، که روزنامه ی ترکی در دستش می گیرد، تردید ندارد که روزنامه را می تواند بخواند، اسامی ناآشنا را، اعم از داخلی و خارجی، می تواند درست تلفظ کند و می تواند آن را با صدای بلند برای دیگران بخواند. چند درصد از باسوادهای ایرانی می توانند روزنامه ای را با صدای بلند بخوانند و ده بار و بیست بار بر سر تلفظ کلمه ای، اعم از ایرانی و بیگانه، گیر نکنند ؟ »
( روشنفکر، شماره ی ٦٣٠، در ١٣ آبان ١٣٤٤)
۩ ۩ ۩
از : از نیما تا روزگار ما، جلد سوم، تهران ١٣٧٤
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-10-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ثروتمندترين كشورهاي جهان
بانك جهاني فهرست 20 كشور ثروتمندتر جهان را براساس توليد ناخالص داخلي آنها در سال 2004 ميلادي منتشر كرده است.
به نوشته روزنامه لزكو ، فهرست 20 كشور ثروتمندتر جهان كه براساس توليد ناخالص داخلي در سال 2004 ميلادي تنظيم و توسط بانك جهاني منتشر شده به شرح ذيل است:
1- ايالات متحده 11668 ميليارد دلار
2- ژاپن 4623 ميليارد دلار
3- آلمان 2714 ميليارد دلار
4- انگلستان 2141 ميليارد دلار
5- فرانسه 2003 ميليارد دلار
6- ايتاليا 1672 ميليارد دلار
7- چين 1649 ميليارد دلار 8- اسپانيا 991 ميليارد و 440 ميليون دلار
9- كانادا 979 ميليارد و 770 ميليون دلار
10- هند 691 ميليارد و 880 ميليون دلار
11- كره جنوبي 679 ميليارد و 670 ميليون دلار
12- مكزيك 676 ميليارد و 500 ميليون دلار
13- استراليا 631 ميليارد و 260 ميليون دلار
14- برزيل 604 ميليارد و 860 ميليون دلار
15- روسيه 582 ميليارد و 400 ميليون دلار
16- هلند 577 ميليارد و 260 ميليون دلار
17- سوئيس 359 ميليارد و 470 ميليون دلار
18- بلژيك 349 ميليارد و 830 ميليون دلار
19- سوئد 346 ميليارد و 400 ميليون دلار
20- تركيه 301 ميليارد و 950 ميليون دلار
جام جم آنلاين
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-10-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ریشه دو واژه تفنگ و فشنگ
در گذشته های بسیار دور برای شکار حیوانات بر بالای درختی می رفتند در حالی که یک نی دارای شیء زهرآلودی در دهان داشتند . با آمدن شکار در آن نی فوت می کردند ( تف می کردند) و به آن تفک می گفتند و آن شیء با صدای فِش مانندی خارج می شد و به آن فشک می گفتند .
حرف نون برای آسانی تلفظ بین دو جزء کلمه آمده است . همانند شَپَت در عبری و سَبت در عربی و شاپات در ارمنی که در فارسی شنبه شده یعنی یک نون گرفته است .
و مانند إسألوا + ی در عربی که می شود اسألونی یعنی از من بپرسید و مانند tobaco در انگلیسی که در فارسی تنباکو شده و مانند سَگسَر یعنی جایی که تخته سنگی همچون سر سگ دارد و به سنگسر تبدیل شده است .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-10-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ریشه اصطلاح هَـچـَـل هفت:
هَــچَــل هَــف یا هچل هفت یا هشل هفت در اصل هَزَل و هَجْـو بوده است . هَزَل گونه ای شعر است که در آن سخنان غیر اخلاقی و نامناسب با هنجارهای جامعه گفته می شود . هَجْــو نیز سخن ناشایست و دشنام گونه است که نثار دشمن و کسی که از او ناخشنودی هست می شود.
از آنجا که مردم تلفظ آن را درست درنیافته اند کم کم به صورت هچل هف در آمده است و حتی معانی بیشتری یافته است . هچل هف را می شود بیهوده و یاوه معنی کرد .
برخی نیز گمان می کنند ریشه آن کلمه انگلیسی I shall have به معنی خواهم داشت ، می باشد ولی من چنین نمی پندارم.دوستی نیز آن را هشت الهفت می داند.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-10-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
موسی یعنی داراب:
مو+سی(شا)= موسی ( موشا )
( مو )یعنی (آب ) و ( سی ) همان (شا )ا ست به معنی درخت .
پس موسی یا موشا یا موشه یعنی آب درخت یا همان داراب .
آسیه همسر فرعون در کنار نیل نشسته بود که چشمش به سبد یا صندوقچه ای روی آب می افتد و به سربازان با دستپاچگی به صورت مختصر می گوید : موشا یعنی آب درخت . منظورش این بود که به آب و آن درخت نگاه کنید و این را با عجله گفته که آن شیء روی آب را سربازان سریع ببینند و جریان آب آن را با خود نبرد .
موشا واژه ای به زبان قِبطی (یعنی زبان قدیمی مصر) است . این زبان از زبانهای سامی است که با عربی از یک ریشه هستند . زبان مصریان بعدها از قبطی به عربی تغییر کرد . در بسیاری از زبانهای دیگر این اسم به صورت موشا تلفظ می شود .
گاهی در فارسی هم شین به سین تبدیل می شود مثل بن مضارع (نویس) از مصدر ( نوشتن ) یا اسمیت در انگلیسی و اشمیت در آلمانی یا خمسة ( یعنی پنج ) در عربی و خَمِش در عبری .
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-10-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
معنی و ریشه واژه عِشق
معنی عشق را که می دانیم .بسیار دوست داشتن کسی است . اما ریشه آن از گیاهی پیچنده به نام عَشَقه است . این گیاه دور گیاه دیگر می پیچد و بالا می رود و دلبر و دلداده را از این رو عاشق و معشوق گفته اند که همانند این گیاه پیچان گویا در هم می پیچند و یکی می شوند .
عَشَقه . نوعی از لبلاب است به عربی ، و به فارسی عشق پیچان خوانند. گویند شیر آن موی را بسترد و شپش رابکشد. (برهان ) (آنندراج ).
نباتی است مثل لبلاب و بسیار کم برگ و شاخه های او بغایت از لبلاب قوی تر و درازتر، و به هر درختی که پیچد خشک کند لهذا عشق مشتق از اوست ، و تخمش شبیه به حلبه و از آن کوچک تر، و در تنکابن لو نامند، و بعضی از اطبای این زمان تخم او را کشوت دانسته اند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
گیاهی است بالارونده از تیره ٔ عشقه ها که از گیاهان نزدیک به تیره ٔ چتریان می باشد و جزو دولپه ایهای جداگلبرگ است . این گیاه از دیوار یا گیاهان اطراف خود بالا میرود و معمولاً دورتکیه گاه خود می پیچد. برگهایش متناوب و گلهایی به رنگ زرد مایل به سبز دارد. میوه اش پس از رسیدن به رنگ سیاه درآید و درون آن نیز بتعداد متغیر دانه وجود دارد. میوه ٔ عشقه دارای اثر مسهلی است ولی خالی از سمیت هم نیست . در نقاط گرم نواحی بحرالرومی از ساقه ٔ مسن این گیاه بطور خودبخود یا با ایجاد شکاف رِزین مخصوصی خارج میگردد که سابقاً تحت نام صمغ عشقه به عنوان قاعده آور مصرف می گردید. در انساج این گیاه گلوکز یدی بنام هدرین موجود است که دارای اثر قی آور و مسهل است . دم کرده ٔ برگ آن نیز اثر قاعده آور دارد. این گیاه در اکثر نقاط ایران خصوصاً نواحی شمالی بوفور می روید. توضیح اینکه در برخی کتب کلمه ٔ لبلاب را مرادف باعشقه ذکر کرده اند ولی اشتباه است و لبلاب فقط مرادف با انواع نیلوفر باغی و نیلوفر صحرایی است که جزو تیره ٔ پیچک ها و جزو دولپه ایهای پیوسته گلبرگ است . (فرهنگ فارسی معین ). درختی است که سبز گردد سپس ِ آنکه باریک و زرد گردد. ج ، عَشَق . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پاپیتال . پاپیتال معمولی . حبل المساکین . برشن .بقلةالباردة. تال . اخفاک . قسوس . داردوست . دردوس . تویجه لی . ولگ . ولگم . بلگم . تبج . لشک . ولو. بلو. بلوه . لکو. صارمشق . چاندنی بیل . لبلاب کبیر. حلبلاب . مهربانک .عشق پیچان . پویچه . و رجوع به پیچک و داردوست شود.
- تیره ٔ عشقه ها ؛ تیره ای از گیاهان دولپه ای جداگلبرگ که دارای گل آذینی باچترهای ساده و برگهای پهن و پنجه ای و ساقه ٔ قلابدار است که معمولاً به درختان دیگر می پیچند و از آنها بالامیروند و چون در محل اتکا به درخت پایه ریشه ٔ فرعی خارج میکنند و مواد غذائی درخت پایه را می مکند از اینجهت مضرند زیرا درختان پایه را خشک میکنند و نیز اگر بدیوار بچسبند چون ریشه های فرعی آن در دیوار فرومیروند دیوار را خراب میکنند. نوع مهم گیاهان این تیره عشقه است . (فرهنگ فارسی معین ).
- عشقه ٔ استرالیائی ؛ نوعی عشقه که برخلاف عشقه ٔ معمولی پیچ نیست و به دور گیاهان نمی پیچد.
- عشقه ٔ زمینی ؛ گیاهی است که آن را علف چای و هزارچشم نامند. (از فرهنگ فارسی معین ).
- عشقه ٔ معمولی ؛ عشقه که نوعی گیاه است . (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عشقه شود.
|| اراکة، و یک درخت اراک . (از اقرب الموارد).
عشق (لسان العرب)
العِشْقُ: فرط الحب، وقیل: هو عُجْب المحب بالمحبوب یكون فی عَفاف الحُبّ ودَعارته؛ عَشِقَه یَعْشَقُه عِشْقاً وعَشَقاً وتَعَشَّقَهُ، وقیل: التَّعَشُّقُ، تكلّف العِشْقِ، وقیل: العِشْقُ الاسم والعَشَقُ المصدر، قال رؤبة: ولم یُضِعْها بینَ فِرْكِ وعَشَقْ ورجل عاشِقٌ من قوم عُشَّاقٍ، وعِشِّیقٌ مثال فِسِّیقٍ: كثیر العِشْقِ.
وامرأَة عاشِقٌ، بغیر هاء، وعاشِقةٌ.
والعَشَقُ والعَسَقُ، بالشین والسین المهملة: اللزوم للشیء لا یفارقه، ولذلك قیل للكَلِف عاشِق للزومه هواه والمَعْشَقُ: العِشْقُ؛ قال الأَعشى: وما بیَ منْ سُقْمٍ وما بیَ مَعْشَق وسئل أَبو العباس أَحمد بن یحیى عن الحُبِّ والعِشْقِ: أَیّهما أَحمد؟ فقال: الحُب لأن العِشْقَ فیه إِفراط، وسمی العاشِقُ عاشِقاً لأَنه یَذْبُلُ من شدة الهوى كما تَذْبُل العَشَقَةُ إِذا قطعت، والعَشَقَةُ: شجرة تَخْضَرُّ ثم تَدِقُّ وتَصْفَرُّ؛ عن الزجاج، وزعم أَن اشتقاق العاشق منه؛ وقال كراع: هی عند المُوَلَّدین اللَّبْلابُ، وجمعها العَشَقُ، والعَشَقُ الأَراك أَیضاً. ابن الأَعرابی: العُشُقُ المُصْلحون غُرُوس الریاحین ومُسَوُّوها، قال: والعُشُقُ من الإِبل الذی یلزم طَرُوقَتَه ولا یَحنّ إِلى غیرها. أَبو عمرو: یقال للناقة إِذا اشتدت ضَبَعَتُها قد هَدِمَتْ وهَوِسَتْ وبَلَمَتْ وتَهالَكَتْ وعَشِقَتْ وأَبْلَسَتْ، فهی مِبْلاسٌ، وأَرَبَّتْ مثله.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
12-10-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ریشه واژه پول:
شاید واژه پول برگرفته از ( آپولوس) خدای سکّه، دارایی و زر در یونان باستان باشد. آپولوس به پول تبدیل شده است .ما در فارسی دو حرف واو و سین را از کللمات لاتین گاهی بر می داریم . مانند هراکلیوس که می گوییم هرکول و یا سلوکوس در نام سلسله سلوکیان که واو و سین آن را بر داشته ایم.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 09:10 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|