مشاعره واژه ای

[shokofe]

در باغ چو شد باد صبا دایهٔ گل
بربست مشاطه‌وار پیرایهٔ گل

[رزیتا]

گل عزیز است غنیمت شمیردش صحبت
که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد

[hossein]

ما را چه ز باغ لاله و گل؟
از جام، غرض می مصفاست

[javidan 20]

صد خرقه بیک جرعه دهد صوفی صافی
از جام می عشق تو،کان باده مصفاست

[FereShteH]

ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است

به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

[javidan 20]

اگر طریف و تلیدم ز دست رفته زیم
بدین دو نعمت مستغنی از طریف و تلید

[MAHDI]

اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چون است و آن چون
یکی را میدهی صد گونه نعمت
یکی را قرص جو آلوده در خون

[hossein]

وه! که کارم ز دست می‌برود
روزگارم ز دست می‌برود

[MAHDI]

ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز پولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

[رزیتا]

مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست