|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
#7141
01-28-2012
|
||||
|
||||
گفتم اکنون سخن خوش که بگوید با من
کان شکر لهجهٔ خوشخوان خوش الحان می‌رفت
__________________
|
| کاربران زیر از FereShteH به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#7142
01-28-2012
|
||||
|
||||
|
سخن چون نغز و شیرین و نکو شد
همه صاحب سخن را ابرو شد
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
|
#7143
01-28-2012
|
||||
|
||||
|
زهره به آهنک نغز رابط محفل شده
مشتری افکنده پهن مسند فصل الخطاب
|
|
#7144
01-28-2012
|
||||
|
||||
|
عمرگرانمایه در این صرف شد
تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
| کاربران زیر از mohammad.90 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#7145
01-29-2012
|
||||
|
||||
|
آسوده بر کنار چو پرگار می شدم
دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#7146
01-29-2012
|
||||
|
||||
|
چو پیراهن شوم آسوده خاطر
گرش همچون قبا گیرم در آغوش
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
|
| کاربران زیر از shokofe به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#7147
01-29-2012
|
||||
|
||||
|
شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
| کاربران زیر از mohammad.90 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#7148
01-29-2012
|
||||
|
||||
|
دوستان در پرده می گویم سخن
گفته خواهد شد به دستان نیز هم
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#7149
01-29-2012
|
||||
|
||||
|
گره به باد مزن گر چه بر مراد رود
که این سخن به مثل باد با سلیمان گفت
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
| کاربران زیر از mohammad.90 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#7150
01-29-2012
|
||||
|
||||
|
کشته غمزه تو شد حافظ ناشنیده پند
تیغ سزاست هرکه را درد سخن نمی کند
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
 |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 07:12 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.