مشاعره واژه ای

[FereShteH]

ناف هفته بد و از ماه صفر کاف و الف

که به گلشن شد و این گلخن پر دود بهشت

[hossein]

جز حسن و جمال تو نبیند
از گلشن و لاله هر که بیناست

[FereShteH]

دادگرا تو را فلک جرعه کش پیاله باد

دشمن دل سیاه تو غرقه به خون چو لاله باد

[hossein]

خیز، دلا، وصل جو، ترک عراقی بگو
دوست مدارش، که او دشمن پنهانی است

[FereShteH]

دوستان! وقت عصیرست و کباب

راه را گرد نشانده‌ست سحاب

[hossein]

به کفش نسبتی چو کرد سحاب
زان شد آبستن او به در خوشاب

[FereShteH]

خوبان نعره زنند بر دهن و کام تو
در لبشان سلسبیل در کفشان یاسمین

[hossein]

در سایهٔ زلف او بیاسود
وز نیک و بد زمانه وارست

[FereShteH]

من حاصل عمر خود ندارم جز غم

در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم

[hossein]

دل ز غم رنجور و تو فارغ ازو وز حال ما
بازپرس آخر که: چون شد حال آن بیمار ما؟