با ياد عزيزانم ، اين قوم پريشانم
با زخم تن و جانم ، مي آيم و گريانم
از خانه ويرانم ، با حسرت كنعانم
مي آيم ومي دانم ، من يك شبه مهمانم
گر يوسف تبعيدي ، در حسرت كنعانم
گر همنفس يعقوب ، آن پير پريشانم
تا من همه پيراهن ، بر زخم دو چشمانم
در دايره حسرت ، مي چرخم و مي دانم ، من يك شبه مهمانم
اي همنفس خورشيد ، در ظلمت اين تبعيد
اي مرهم تو اميد ، بر زخم تن و جانم
اي دست تو آسايش ، اي پاسخ هر خواهش
تو ساحل آرامش ، من موج پريشانم
آهنگ سفر كردم ، رو سوي تو آوردم
اما دل من آنجاست ، درجمع عزيزانم
برمن تو ببخش اي يار ، اي بخشش تو بسيار
شايد دگر اين ديدار، هرگز نشود تكرار
آهنگ سفر كردم ، رو سوي تو آوردم
اما دل من آنجاست ، درجمع عزيزانم