بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #731  
قدیمی 03-23-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


چرا دکمه لباس خانمها بر خلاف آقایان سمت چپ است؟


چون بیشتر مردم با دست راست کار می کنند به همین سبب دکمه های لباس را سمت راست میدوزند تا افرادی که به اصطلاح راست دست هستند به آسانی بتوانند دکمه های لباس خود را باز کرده یا ببندند.
البته این موضوع در مورد لباس های مردانه کاملا صادق است اما بانوان چطور؟


چرا با آنکه بیشتر خانم ها مانند آقایان راست دست هستند دکمه لباسشون سمت چپ دوخته شده است؟




برای پاسخ به این پرسش باید عقربه های زمان را به عقب بچرخانیم و به گذشته های دور برویم. یعنی زمانیکه نخستین بار دکمه لباس ساخته شد و این دکمه کالایی لوکس و گرانبها به شمار می رفت و تنها مردمان طبقه مرفه اجتماع استطاعت خرید آنرا داشتند.
این در حالی بود که زنان اشرافی در آن زمان هیچگاه لباس خود را شخصا به تن نمی کردند بلکه خدمتکاری داشتند که این کار را برایشان انجام می داد.

چون خدمتکار برای بستن یا گشودن دکمه لباس بانوی خود می بایستی مقابل او قرار می گرفت دوزندگان لباس زنانه معمولا دکمه لباس را در سمتی قرار می دادند که خدمتکار بتواند به راحتی با دست راست خود آنها را باز کرده یا ببندد! از این رو دکمه لباس زنان را سمت چپ می دوختند.

هر چند امروزه استفاده از دکمه عمومیت یافته و دیگر از آن خدمتکاران خبری نیست با این حال هنوز هم این اصل به قوت خود باقی مانده و دکمه های لباس های زنانه سمت چپ دوخته می شود.

منبع: عصرایران

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #732  
قدیمی 03-23-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

عادل فردوسي پور کيست؟



عادل فردوسي پور در مهرماه 1353 در محله شهر آرا تهران متولد شد.


وي فرزند نخست خانواده است و يک خواهر و يک برادر نيز دارد. پدرش از اهالي رفسنجان و کرماني الاصل است. وي دوران دبستان را در مدرسه "ذوقي" گذراند. از همان زمان علاقه اش به فوتبال نيز نمود پيدا کرد، علاقه اي که بعدها خانواده را نگران کرد. عادل دوره راهنمايي را در مدرسه طالقاني گذراند و چهارسال دبيرستان را به مدرسه البرز رفت و با معدل 18 ديپلم گرفت.
وي علاقه زيادي به نشريات ورزشي داشت؛ تمام اميد و آرزويم مجله "دنياي ورزش" يا "كيهان ورزشي" بود كه هر هفته براي بدست آوردنش كلي تلاش مي كردم. خانواده اش اهل فوتبال نيستند، وي در اين باره گفته است که "هضم اين موضوع که من فوتبال را دوست دارم براي خانواده ام بسيار دشوار بود، با التماس پدرم چند باري مرا به استاديوم برد، اما موضوع آن بود که آنها اصلا به فوتبال علاقه اي نداشتند."
همزمان با آغاز دوره دبيرستان به دليل علاقه فراواني که به زبان انگليسي داشت به يادگيري زبان پرداخت. با ورود به دانشگاه شريف در رشته مهندسي صنايع، توانست يادگيري زبان انگليسي را نيز ادامه دهد و در سال سوم دانشگاه انگليسي را بخوبي فرا بگيرد. او تحصيل را در دانشگاه شريف تا مقطع کارشناسي ارشد در رشته صنايع ادامه داد و در همان دانشگاه به تدريس زبان تخصصي مشغول شد.
فردوسي پور فوتبال را دوست دارد و خوب نيز بازي مي کند. شعر دوست نيز هست و با سپهري ميانه اي دارد.

"راستي اگر سهراب سپهري زنده بود، مي توانست در برنامه "نود" به عنوان يك كارشناس حاضر باشد. حيف شد!" او در سال 1384 با گروه اجرايي نمايش "فنز" به نويسندگي و کارگرداني محمد رحمانيان همکاري کرد. نمايش "فنز" درباره يک خانواده انگليسي بود که همگي از طرفداران متعصب تيم منچستر يونايتد بوده و پرويز پرستويي در اين نمايش نقش برادر بزرگ‌تر را ايفا مي‌کرد که گزارشگر راديو بود و عادل نيز به جاي او گزارش انگليسي مي کرد.


از روزنامه نگاري تا اجراي برنامه

وي فعاليت رسانه‌اي خود را در سال 1372، با روزنامه‌نگاري در اولين روزنامه ورزشي کشور، روزنامهٔ ابرار ورزشي به سردبيري اردشير لارودي آغاز کرد. در آن زمان، سال سوم مهندسي بود.


خود وي در اين باره مي‌گويد: "اردشير لارودي در رابطه با حيطه کاري ام پرسيد و پاسخ دادم ترجمه. متني به دستم داد. صبح فرداي آن روز کارم را تحويل دادم و از چند روز بعد کار را شروع کردم." بزرگترين علاقه مندي اش حضور در صدا و سيما بود، وي در اين باره مي گويد: "n بار تست دادم تا در نهايت قبول شدم. آخرين باري که تست دارم اواخر سال 1373 بود. اوايل هم پاسخ مثبت بود، اما مي گفتند صدات جوان است و پخته نيست."
پس از چندين آزمون به صدا و سيما راه يافت اولين بار در سال 1374 در جريان بازي فوتسال جام رمضان صدايش از صدا و سيما پخش شد.

در ابتدا به گزارش برنامه منتخب ورزشي پرداخت و با گزارش بازي ها در جام جهاني 98 به شهرت رسيد. آن زمان کسي اسم فردوسي پور را نمي دانست، درباره اش مي گفتند "همان مجري که مي داند شب قبل بازيکنان ليورپول چه خورده اند!" فردوسي پور به روز بود و اطلاعات تازه اي داشت، اسامي بازيکنان خارجي را درست تلفظ مي کرد و در شيوه گزارشگري و خواندن اسامي، در صدا و سيما تحولي ايجاد کرد.

هوشنگ نصيرزاده درباره وي مي نويسد:
"جواني است قد بلند، عاشق فوتبال، بسيار کم رو و خجالتي، سر به زير، کم حرف، طرفدار انتقاد، نوگرا و داراي خانواده اصيل و معتقد به اصول."


مازيار ناظمي در باره حضور عادل فردوسي پور در صدا و سيما مي نويسد: "اگر اشتباه نکنم سال 1375 بود که به عنوان گوينده و تهيه کننده در گروه ورزش شبکه سه سيما فعاليت داشتم يادم مي ايد جوان قد بلند و موفرفري آمده بود که تست گزارشگري فوتبال بدهد. کلي مجلات "ورد ساکر" هم زير بغلش بود و قرار شد روي يکي از فوتبالهاي اروپائي صدا بگذارد وقتي کارش را شروع کرد به حدي صدايش بد و اجرايش مشکل داشت که همه مي خنديدند.
کمتر کسي از بچه هاي حاضر در آن زمان فکر مي کردند عادل بتواند با جواد خياباني که براي خودش اسم و رسمي بهم زده بود، رقابت کند و در نهايت هم او را کنار بزند. گزارشگري تنيس، مسابقات اتومبيلراني، نوشتن اطلاعات لازم براي برخي گزارشگران قديمي تر و کم کم وارد شدن به عرصه گزارشگري فوتبال مسيري بود که عادل در سيما طي کرد."

درباره کمک همکارانش به پرسپوليس مي گويد: "سعي كرده ام از همه آنها چيز ياد بگيرم؛ از وارث، شفيع، كوتي و بهروان گرفته تا جواد خياباني كه خيلي به من كمك كرد. و حتي همكاران نسل جديد مثل آقاي عليفر، مزدك[ميرزايي]، پيمان[يوسفي] و بقيه." اگر برنامه هاي ورزشي صدا و سيما را در خاطر مرور کنيم، از جام جهاني 98، عادل فردوسي پور مهمترين بازي هاي ايران را به همراه جواد خياباني گزارش کرده، هرچند که اين روزها، حرفه اي گري اولي موجب کسادي کار دومي شده است.

او مي گويد طرفدار هيچ تيمي نيستم، با جوي که ايران دارد نمي شود طرفدار تيمي بود. اما به ليورپول انگليس از قديم علاقه داشته است.


وقتي برنامه "نود" کليد خورد

فردوسي پور در سال 78، طرحي را از روي يک برنامه پر مخاطب ايتاليايي ارائه داد که در خرداد همان سال در قالب برنامه 90 ارائه شد، برنامه اي که شهرتي براي او به ارمغان آورد.

وي درباره برنامه "نود" مي گويد: "ماهيت برنامه "نود" نقد و بررسي بازي هاي ليگ و اتفاقات پيرامون فوتبال است. نمي توان اصل آن را تغيير داد." فردوسي پور متاهل است و از نظرات همسرش در خصوص برنامه بهره مي گيرد. او از نظرات ديگران استقبال مي کند، اما براي برنامه اش اسلوبي دارد.

داور پيشکسوت فوتبال ايران در اين باره مي گويد: "عادل سعي مي کند برنامه نود را به هيچ کس و هيچ چيز نفروشد و از بهترين دوستش هم انتقاد مي کند. او مهارت دارد که وارد ماجراهايي شود که براي افکار عمومي جالب است و متخصص کشيدن مو از ماست است."
وي همزمان با برنامه نود بزرگ شد و با آغاز دوره ليگ برتر فوتبال و برنامه هاي هفتگي اش که به تحليل رويدادهاي ورزش فوتبال کشور مي پرداخت، چهره شد. آنچنان که برنامه هايش تاثير مستقيمي در تيم هاي مطرح کشور، فدراسيون و تربيت بدني داشت.

وي در اين سال ها هميشه يک روند رو به رشد را طي کرده و سعي کرده به خطوط قرمز احترام بگذارد. به قول خودش هرگاه که کسي نيز به اين خطوط احترامي نگذارد، پرچم مي زنم و بالا و پايين مي پرم.
در اين سال ها که برنامه "نود" را ارائه مي دهد، در استوديوي شماره 14 به اجراي برنامه مي پردازد، استوديوي کوچکي که به يمن دستگاه هاي ديجيتالي بسيار بزرگ به نظر مي رسد.

معمولا در زمان تعطيلي ليگ، برنامه نود نيز تعطيل است. سرقفلي "نود" نيز به نام عادل زده شده، هرچند که تاکنون چهار بار مزدک ميرزايي و رضا جاوداني به جاي او ايفاي نقش کرده اند، اما کسي آن ها را به ياد نمي آورد، همه نود را به نام فردوسي پور مي شناسند.


دشمنان نود چه کساني هستند؟

ــ علي پروين
؛ از ديرباز با فردوسي پور مشکل داشته، جمله "عادل را دوست دارم اما برنامه‌ هايش را نه!" در دهه هفتاد از قول پروين بر زبان همه بود. اما اين روزها رابطه ي خوبي بين اين دو برقرار است.

ــ علي دايي؛
در بازي آخر ايران در جام جهاني با جمله فردوسي پور تحت عنوان "خداحافظ علي دايي؛ خداحافظ جام جهاني." مشکلات آغاز شد. در زماني که دايي مربي سايپا بود وي تلويحا برنامه 90 و مجري اش را متهم کرد به اينکه آنها نمي خواهند ما قهرمان شويم. فردوسي پور در باره دايي مي گويد او فکر مي کند همه با او دشمن هستند، مگر اينکه خلافش ثابت شود.
ــ امير قلعه نوعي؛
فردوسي پور اينقدر از وي انتقاد کرد و اينقدر دلايل ماندنش را در نيمکت مربي گري استقلال پرسيد که سرانجام قلعه نوعي در اظهار نظري گفت که عادل کارشناس فوتبال نيست، او در زمان مدرسه پينگ پونگ بازي مي کرده!

ــ معمولا سيستم داوري کشور
با برنامه "نود" مشکل دارند، اما همين که بازنشسته شدند يا از کار برکنار، تلاش دارند تا نظرات شان را در برنامه به سمع عموم برسانند.

ــ مسئولين فدراسيون و ليگ؛

کم و بيش با برنامه "نود" مشکل دارند. سيستمي که سال هاست پاسخگو نبوده و هم اينک نيز رياست اش نيز پاسخگو نيست، فشار بر خود احساس مي کند اگر از او بازخواست شود، مجموعه فدراسيون و مديران ارشد تربيت بدني نيز همين گونه اند.


منبع: سایت علمی دانشجویان ایران
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #733  
قدیمی 03-23-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


بازخوانی چند سند تاریخی
نامه‌های زنان حرم به ناصرالدین‌شاه

در حرم هم از قبل، بین امینه اقدس و انیس الدوله، رقابت بود که البته این رقابت را در آخر انیس الدوله برد و شد ملکۀ ایران. باقی زن‌ها ماندند در حرمسرا، دعاگو تا شاه از سفر برگردد...
تا قبل از سفر ناصرالدین به فرنگ، سفر شاهانه مختص شکار و جنگ بود اما ناصرالدین تنها چند جنگ مختصر کرد، از شکار خسته شد و این سنت شاهانه را شکست.

سفر ناصرالدین در دورۀ آداب دیپلماتیک بود. مشکل این نبود که ایران آن روز این آداب را نمی‌دانست، بالاخره رنگ‌های پرچم را می‌شد یک ترتیبی برایش قایل شد و شیر و خورشیدش هم که از قبل بود، به مطرب‌های همراه هم می‌شد گفت یک چیزی همین جور دلی بزنند ولی ملکه داشتن دیگر گرفتاری بود. از ابتدای قصدِ سفر، این انتخابِ ملکه، دردِ شاه و اطرافیان بود، در حرم هم از قبل، بین امینه اقدس و انیس الدوله، رقابت بود که البته این رقابت را در آخر انیس الدوله برد و شد ملکۀ ایران. باقی زن‌ها ماندند در حرمسرا، دعاگو تا شاه از سفر برگردد. این نامه و تلگراف‌ها شرح فراقِ زن‌های حرم و اهل حرم است به شاهِ در سفر.


تلگراف مهدعلیا به ناصرالدین شاه

12 شهر ربیع الاول

جواب حسب الامر به حضور مبارک عرضه می‌دارد

از سلامتی وجود مبارک در ورود رشت تلگراف شده بود، شکر خدا را بجا آوردیم. احوال من و شاهزادگان و جمیع اهالی حرم الحمدلله خوب است. خبر تازه که قابل عرض باشد نیست. دو روز است به جهت دعاگویی نشستن کشتی به حضرت عبدالعظیم آمده‌ام، ان شاءالله دعای بی ریای من اجابت خواهد بود. خداوند در همه جا حافظ آن وجود پاک هست، ان شاءالله.

مهدعلیا

نامۀ مهدعلیا به ناصرالدین شاه

هو

قربانت شوم تصدقت گردم

ان‌شاءالله امروز صبح چهارشنبه تلگراف سلامتی وجود مبارک رسید، در حقیقت عید مبارک شد، از احوالات بخواهید، امروز عید حرمها را به ناهار در بالاخانۀ شمس الدوله مهمانی کردم، الان از ناهار فارغ شده نشسته‌ایم، به‌جز دعای دولت شما کاری نیست، وردِ زبان همه شب و روز همه‌مان است. احوالِ جمیع حرم‌ها خوب است ولی از دوری حضور مبارک همه کاهیده و افسرده هستند. من هم هر روز می‌آیم اینها را مثل بچه بازی می‌دهم ولی تاثیری ندارد، درد خودم از همۀ اینها بالاتر است، شب و روز بجز اشک چشم کار دیگر ندارم، ببینید چه خبر است که هر کاری می‌کنم شیرازی کوچکه خنده کند، ممکن نمی‌شود. خداوند عالم ان‌شاءالله وجود مبارک شما را از جمیع بلیات حفظ کند. این روزها دیگر رسیدن انزلی و نشستن دریا نزدیک است، همه را به گرفتن ختم و دعا مشغولم، ان‌شاءالله به شما خوش خواهد گذشت از تماشاها و سیاحت‌ها ولی ان‌شاءالله به فراموشخانه تشریف نخواهید برد، اگر ببرید شیر هشت ماه داده را حلال نخواهم کرد. ان‌شاءالله فراموش نخواهید کرد. قربانت شوم احوال .... خان با بچه‌هایش الحمدالله خوب است. همیشه ماچش می‌کنم. احوال .... خوب است همان اتاق ...... نشسته است درس می‌خواند گاهی با شاهزاده‌ها بازی می‌کند. ان‌شاءالله روزی باشد که مژدۀ تشریف آوردن پادشاه را با تلگراف بشنویم، قربانت شوم، دست‌بند مرا فراموش نفرمایید. خداوند جان مرا به قربان شما بکند. ان‌شاءالله.

مهدعلیا

قبل از سفرِ شاه یکی از مقربان ناصرالدین ببری‌خان بود. گربه‌ای آلاپلنگی که وسیله‌ای بود برای تقرب به سلطان. در غیاب شاه هم زن‌های حرم با تر و خشک کردن ببری‌خان سعی می‌کردند خودشان را در دل او جا کنند.



نامۀ یکی از زنان حرم به ناصرالدین شاه

تصدق وجود مبارکت شوم

از احوالات کمینه بخواهید بعد از لطف خداوند و از تصدق فرق همایون الحمدلله سلامت هستم و از گرمای تهران جان در بُردم. قبلۀ عالم مرخص فرموده بروم اقدسیه، بعد فکر کردم مبادا مردم دربارۀ بنده حرف کم زیادی بزنند باعث تلف آبروی من باشد، ترک اقدسیه را کردم، گرما را خوردم، الحمدلله گرما هم تمام شد، حالا شب و روز خودم را نمی‌دانم، از شوق ذوقی که دارم قبلۀ عالم تشریف فرما می‌شود. ان‌شاءالله روزی باشد به سلامت موکب همایون تشریف فرما شود، به زیارت خاک پای همایون مشرف شوم. زمین را سجده نمایم. شکرانه خداوند را بجا آورم. عرض دیگر قبله عالم نمی‌داند کمینه امسال چقدر غصه دربارۀ ببری خوردم، یک روز دستش باد کرد، نشستم گریه کردم، دوا درمان کردم خوب شد. یک دفعه دیگر یک دانه دندانش افتاد باز گریه کردم. آن وقت به خاطر کمینه آمد، بارها قبله عالم می‌فرمود سر سفره ببری خان ..... من است حالا درستش کردند، شد. دیگر روز که می‌شد ببری خان بغلم بود، هرگوشه خنک بود او را می‌بردم، مبادا گرما صدمه بخورد، حالا خوب چاق شده است. ان‌شاءالله مراجعت فرمودید باز هم ببری خان سر شما را گرم می‌کند هر گاه بخواهید بدانید در چکار هستم، عکس خانه را درست می‌کنم، ببری خان که ..... دندان افتاده است، پیش من است، ان‌شاءالله از در دولت که وارد شدید ..... دندان افتاده روی شانه من است. خاک پای مبارک را می‌بوسم. دیگر آرزویی ندارم و یک سرداری پیشکش ارسال خدمت شد. چون عادت موران است ران ملخی نزد سلیمان برند، ان‌شاءالله قبول می‌فرمایید. فیل غوز را فرستادم قبلۀ عالم احوالپرسی بکند تعریف نماید، قدری خنده بکنید، جواب عریضه را التفات فرمایید. ذوق نمایم. باقی عمرکم طویل عدوکم دلیل.

غیرت شاهی طاقتِ شاه را طاق کرد. زنِ آفتاب مهتاب ندیدۀ حرم بایستی در مجالس می‌آمد و با مردانِ نامحرم همراهی می‌کرد، همین شد که شاه انیس‌الدوله را برگرداند ایران و باقی سفرش را تنها رفت. انیس الدوله هم شد دست به دعایِ شاه در سفر.

تلگراف انیس الدوله به ناصرالدین شاه

بادکوبه

از نیاوران به حضور مبارک اعلیحضرت قدرقدرت شاهنشاه روحنافداه عرض می شود؛ از مژدۀ سلامتی وجود مبارک تشکر نمودم، خاصه باری ورود به انزلی. به این مژده گر جان فشانم رواست. زبان کمینه عاجز است به شکرانۀ این نعمت. نمی‌داند چگونه شکرگزاری نماید که سزاوار خداوند یگانه باشد. الحمدلله کمینه هم با همراهان نهایت صحت را داریم، هیچ یکی را تکسری نیست. کمینه هم از دیر آمدن تلگراف مشوش بود، حالا آسوده شدم، خاطرمبارک از هر بابت آسوده باشد.

انیس الدوله

تلگراف امین اقدس به ناصرالدین شاه

از التفات حضرت اقدس شهریاری روحنا فداه الحمدلله احوالم بسیار خوب است، از تشریف آوردن قبله عالم جان رفته دوباره به تن آمد و از این خوشحالی ساعتی هزار مرتبه شکرانه خدا را به‌ جا می‌آورم. عکس قبله عالم رسید، قسمت شد، عکس علی حده که مرحمت فرموده بودید در روی صندلی در میان حیاط گذاشتم، خانم‌ها عصرها می‌آیند زیارت می‌کنند. ببری‌خان عرض بندگی می‌رساند. صبح تا شام مشغول درست کردن عکسخانه‌ خانه قبله عالم هستم.

امین اقدس

به تاریخ 23 شهر رجب‌المرجب سنه 1290

منبع: همشهری
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #734  
قدیمی 03-23-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


ابراهیم بن مالک اشتر نخعی که بود؟

از افرادی که در تاریخ برای خود یل و قدرت عظیمی بود وبزرگان پیرامون او بسیار سخن گفته اند ، ابراهیم بن مالک اشتر می باشد که در این مقاله به آشنایی بیشتر پسر مالک اشتر ، آن مرد رزم آور و شجاع سپاه علی (علیه السلام ) می پردازیم .


به گزارش مشرق به نقل از تبیان، ابراهیم فرزند برومند مالک اشتر یار صمیمی و صحابی خاص امیرالمؤمنین علی(ع) است.
[1]

اوصاف ابراهیم


ابراهیم سرور قبیله نخع و یکه تاز آنان
[2] از فرماندهان شریف و با سیادتی بود که به شجاعت و تدبیر مشهور بود.[3] بسیاری از مورخان او را در شجاعت ستوده اند.[4] و از قهرمانی ها و شجاعت هایش در میدان جنگ که به مانند صاعقه بی امان بر قلب دشمن می تاخت و از یمین و یسار از کشته پشته می ساخت با شگفتی یاد کرده ، سخن ها گفته اند.

از دیگر مواردی که مورخان در وصف شجاعتش گفته اند، حضور او در جنگ صفین است. او با وجود آن که نوجوانی کم سن و سال بود، در این جنگ حضور یافت و در کنار امیرالمؤمنین(ع) و پدرش مالک اشتر رشادت ها از خود نشان داد.
[5]

ا
براهیم نه تنها در شجاعت و شهامت ؛ بلکه در سخاوت و جوانمردی و ایمان و اخلاق و محبت به اهل بیت(ع) نیز برترین مردم عراق بود .[6]

علامه سید محسن امین نیز او را در کتابش اعیان الشیعه چنین می ستاید:

« ابراهیم مردی شجاع، سلحشور، با شهامت، صف شکن و رئیس بود، او دارای طبعی عالی و همتی بلند و طرفدار حق بود و دارای طبع شعر و زبانی فصیح و هوادار و دوستدار خاندان عصمت و طهارت؛ همان گونه که پدرش مالک اشتر نیز دارای چنین صفات و امتیازات عالی بود و حق هم همین است که چنین فرزندی مجسمه چنین پدری باشد .»[7]

ابراهیم و قیام مختار


یکی از افرادی که در قیام مختار نقش مهم و مؤثّری داشت ، ابراهیم ابن مالک اشتر بود که به جرأت می توان گفت که در این قیام نقشی فعّال داشت .


چهره ای مانند ابراهیم موجبات اعتلای هر چه بیشتر مختار را فراهم آورده بود و موفقیت های بسیاری را نصیب قیام کرده بود.

ابراهیم پذیرفت و با مختار بیعت کرد و به همراه او قیام بزرگ شیعیان عراق را به راه انداخت . او پس از آغاز قیام و بدست گرفتن امور کوفه به عنوان فرمانده کل سپاه مختار انتخاب شده، اقدامات بسیاری را در کوفه و عراق به انجام رسانید.


شخصیت نافذ ابراهیم و فکر بلند و شجاعت و کاردانی او در امور جنگ از یک سو و علاقه شدید و اخلاص او نسبت به ساحت مقدس اهل بیت پیامبر(ص) از سوی دیگر و سایر صفات برجسته ای که در وجود ابراهیم جمع شده بود، مختار و سران شیعه عراق را به پیوستن او به قیام امیدوار کرده بود. آن ها او را مایه امید و پشتیبانی قوی و فرماندهی لایق برای قیام می دانستند،[8] پس تصمیم گرفتند که با ابراهیم ملاقات و او را به قیام دعوت نمایند ؛ از این رو پس از فراهم آمدن مقدمات قیام و پیش از اعلان آن تنی چند از سران شیعه با مختار ملاقات کردند و پیشنهاد دادند که اگر مردی چون ابراهیم فرزند مالک اشتر به ما بپیوندد، امید زیادی به پیروزی خواهیم داشت.

مختار از این پیشنهاد استقبال کرد و آن ها را نزد ابراهیم فرستاد تا مسأله را با او در میان بگذارند. در مذاکراتی که بین سران و مختار با ابراهیم پیش آمد ، آن ها نزد ابراهیم رفتند و ضمن بیان موضوع هدف از قیام خود را تنها خون خواهی امام حسین(ع) و اهل بیت او بیان کرده و متذکر شدند که از سوی اهل بیت پیامبر(ص) در این کار اجازه نیز دارند . ابراهیم در این جلسه در پاسخ به بزرگان کوفه شرط کرد که در صورتی دعوتشان را می پذیرد که فرماندهی قیام با او باشد ؛ اما سران شیعه نپذیرفته ، رهبر قیام را مختار معرفی کردند که از سوی محمد بن حنفیه عهده دار این امر گردیده است.
[9]

سه روز پس از این جلسه مختار و ده نفر از سران قوم به خانه ابراهیم رفتند، پس از تعارفات معمول مختار، نامه ای به ابراهیم داد و مدعی شد که نامه حنفیه است که برای ابراهیم فرستاده است.
[10]

ابراهیم به جهت عنوان نام «مهدی» بعد از نام محمد حنفیه، در صحت نامه تردید کرد؛ اما مختار و بزرگانی که همراه مختار آمده بودند، به صحت مفاد نامه شهادت دادند.[11] ابراهیم پذیرفت و با مختار بیعت کرد و به همراه او قیام بزرگ شیعیان عراق را به راه انداخت . او پس از آغاز قیام و بدست گرفتن امور کوفه به عنوان فرمانده کل سپاه مختار انتخاب شده، اقدامات بسیاری را در کوفه و عراق به انجام رسانید .


بارزترین عرصه ظهور ابراهیم


جنگ نهر خازر بارزترین عرصه ظهور و بروز قابلیت های فرماندهی این فرمانده شجاع بود. در این جنگ سپاه بیست هزار نفری عراق بر لشکر هشتاد و سه هزار نفری شام به فرماندهی عبیدالله بن زیاد فائق آمد و ابن زیاد نیز در نبردی تن به تن با ابراهیم کشته شد .
[12]
ابراهیم بعد از اتمام کار از موصل به نصیبین رفت و کارگزاران خود را به نواحی مختلف جزیره فرستاد و آنجا را فتح کرد .[13]

دشمن از هر ابزاری برای تفرقه استفاده می کند !


در میان راه دشمن ، در میان مختار وابراهیم اختلاف افکنده وبه تفرقه افکنی پرداخت .این حیله دشمن موجب شد که میان ابراهیم ومختار جدایی وفاصله ایجاد شده و گویا ابراهیم در ادامه کار از نهضت مختار کناره گرفته بود، از این رو در پی حادثه حمله مصعب بن زبیر در پیوستن به مختار تعلل و سستی می ورزید[14] و حتی گفته شده به نامه های مکرر و پشت سر هم مختار پس از شکست اولیه اش از قوای مصعب ، توجهی نکرده، نزد او باز نگشت.
[15]

همین کناره گیری او از مختار باعث شده بود که بعد از شهادت مختار ، مصعب بن زبیر از یک سو و عبدالملک مروان از سوی دیگر در او طمع ببندند تا ابراهیم را که مردی پر نفوذ و مدیر بود ، را با خود همراه سازند؛ از این رو مصعب نامه ای به ابراهیم نوشته به او وعده داد که در صورتی که حکومت ابن زبیر را بپذیرد، امارت مناطق شمالی عراق را به او می سپارد .
[16] نامه ی مشابهی نیز از سوی عبدالملک مروان - خلیفه اموی شام - به دست ابراهیم رسید . ابراهیم با یاران و مشاورانش در این باب به مشورت پرداخت و سرانجام تصمیم گرفت با مصعب بن زبیر همراه شود ، پس نامه ای به مصعب نوشت و با گروهی از یاران خود از موصل یا نصیبین - مقر حکومت خود - حرکت کرد و به کوفه آمد و با مصعب ملاقات کرد .[17]

سرانجام ابراهیم در سال 72 هجری در پی شکست لشکر عراق از سپاهیان عبدالملک مروان که برای تصرف عراق به جنگ مصعب بن عمیر فرستاده شده بودند، در 13 جمادی الاولی در سن چهل سالگی کشته شد[18]-[19] و نزدیک سامراء به خاک سپرده شد .[20]

پی نوشت ها :

[1].ابن حزم اندلسی؛جمهرة انساب العرب،دارالکتب العلمیه،بیروت،1418،ص415وطبری؛تاری الطبری،تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم،چاپ دوم،1967،ج11،ص664.

[2].امین؛محسن؛اعیان الشیعه،چاپ اول1983،ج2،ص200

[3]. ذهبی؛ تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، چاپ دوم، 1993، ج5، ص344.

[4]. بلاذری؛ انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، ج6، ص389 و تاریخ الطبری، پیشین، ج6، ص19 و مسکویه، ابو علی؛ تجارت الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، ج2، ص148.

[5]. منقری، نصر بن مزاحم؛ وقعة صفین، تحقیق عبد السلام محمد هارون، ص441 و ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه، ج8، ص81.

[6]. اعیان الشیعه، پیشین، ص200.

[7]. همان ، ج2، ص200.

[8].انساب الاشراف، پیشین، ص385 و تاریخ الطبری، پیشین، ج6، ص30 و تجارت الامم، پیشین، ص141 و اخبار الطوال، پیشین، ص288.

[9]. تجارت الامم، پیشین، ص142.143و تاریخ الطبری،پیشین، ص15-16و ابن اعثم کوفی؛الفتوح،تحقیق علی شیری، چاپ اول،1991،ص229.
[10]. انساب الاشراف، پیشین، ص385. 386و تاریخ الطبری،پیشین،ص16- 17 و ابن اثیر؛ الکامل فی التاریخ، ج4، ص215.

[11]. همان و انساب الاشراف، پیشین، ص385 - 386 و الکامل، پیشین، ص215.

[12]. الکامل، پیشین، ص261 و تاریخ الطبری، پیشین، ص86.

[13]. انساب الاشراف، پیشین، ص447 و تاریخ الطبری، پیشین، ص92 و اخبار الطوال، پیشین، ص296 و تجارب الامم، پیشین، ص236.

[14]. تاریخ الطبری، پیشین، ص95.

[15]. الفتوح، پیشین، ج6، ص287.

[16].تاریخ الطبری،پیشین،111- 112و الکامل،پیشین،ج4،ص275و الفتوح،پیشین، ص294 و تجارت الامم، پیشین، ص213

[17]. الکامل، پیشین، ص275 و الفتوح، پیشین، ص294 و تجارت الامم، پیشین، ص213.

[18]. انساب الاشراف، پیشین، ج7، ص91 و الکامل، پیشین، ج4، ص326 و تجارب الامم، پیشین، ص236.

[19]. البته این سن با توجه به روایت منقری و ابن ابی الحدید که او را با وجود سن کمش، یکی از حاضرین در جنگ صفین می دانند بعید به نظر می رسد. وقعة صفین، پیشین، ص441 و شرح نهج البلاغه، پیشین، ص81.

[20]. زرکلی، خیرالدین؛ 1986، ج1، ص58.

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #735  
قدیمی 03-23-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


چه کشکی چه پشمی !!!

چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید.
از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختی در گرفت،...
خواست فرود آید، ترسید.
باد شاخه ای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.
دید نزدیك است كه بیفتد و دست و پایش بشكند. در حال مستاصل شد…
از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت: ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم.
قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا كرده و خود را محكم گرفت. گفت: ای امام زاده خدا راضی نمی شود كه زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم…
قدری پایین تر آمد. وقتی كه نزدیك تنه درخت رسید گفت: ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می كنی؟ آنهار ا خودم نگهداری می كنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو می دهم.
وقتی كمی پایین تر آمد گفت: بالاخره چوپان هم كه بی مزد نمی شود كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.
وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت: مرد حسابی چه كشكی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یك غلطی كردیم غلط زیادی كه جریمه ندارد.

كتاب كوچه// احمد شاملو

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #736  
قدیمی 03-23-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض





عاشق نشدي زاهد، ديوانه چه مي داني؟
در شعله نرقصيدي، پروانه چه مي داني؟


لبريز مي غمها، شد ساغر جان من

خنديدي و بگذشتي، پيمانه چه مي داني؟


يك سلسله ديوانه، افسون نگاه او

اي غافل از آن جادو، افسانه چه مي داني؟


من مست مي عشقم، بس توبه كه بشكستم

راهم مزن اي عابد، ميخانه چه مي داني؟


عاشق شو و مستي كن، ترك همه هستي كن

اي بت نپرستيده، بتخانه چه مي داني؟


تو سنگ سيه بوسي، من چشم سياهي را

مقصود يكي باشد، بيگانه چه مي داني؟


دستار گروگان ده، در پاي بتي جان ده

اما تو ز جان غافل، جانانه چه مي داني؟


ضايع چه كني شب را، لب ذاكر و دل غافل

تو ره به خدا بردن، مستانه چه مي داني؟

هما ميرافشار
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #737  
قدیمی 03-23-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


حکایات

دهقان پیر
دهقان پیر، با ناله می گفت:ارباب! آخر درد من یکی دو تا نیست، با وجود اینهمه بدبختی، نمیدانم دیگر خدا چرا با من لج کرده و چشم دخترم را چپ آفریده است؟! دخترم همه چیز را دو تا می بیند!
ارباب پرخاش کرد که بدبخت!چهل سالست نان مرا زهر مار میکنی! مگر کور بودی ندیدی که چشم دختر من هم چپ است؟!
گفت چرا ارباب دیدم..اما..چیزی که هست، دختر شما همه ی …این خوشبختی ها را دوتا می بیند…ولی دختر من اینهمه بدبختی ها را…


کشیش و قهرمان
کشیش به قهرمان در حال مرگ : شیطان را لعنت کن پســـــــرم ! قهرمان : الان وقت این نیست که برای خودم دشمن بتراشم پـــــــدر!


کلیه
دکتر به زن گفت : شما به کلیه نیاز دارید و در حال حاضر تنها گروه خونی موافق، گروه خونی همسرتان است.
مرد بعد از این که شنید گفت : من این کار را انجام نمی دهم.
- اما بابا ما پولی برای خریدن کلیه نداریم. یعنی نمی خوای یکی از کلیه هاتو به مامان بدی؟
مرد چطور می توانست بگوید که یکی از کلیه هایش را چند سال پیش فروخته است.



پیرمرد
پیرمرد بخت برگشته شکمش آب آورده بود.
بچه های ولگرد با مسخره میگفتند: یارو آبستنه! فردا می زاد!
یک روز که از کوچه ی کثیفی که پناهگاه زندگی فلک زده ی او بود، میگذشتم…دیدم لاشه اش را به تابوت میگذارند:
پیرمرد بخت برگشته زائیده بود!
فرزند بدبختی چه می توانست باشد؟!
…مرگ…


مترسک
روزی از مترسکی پرسیدم : ”لابد از ایستادن در این دشت خلوت , خسته شده ای؟”
گفت : ”لذت ِترساندن عمیق و پایدار است , من از آن خسته نمی شوم”
درنگی کردم و گفتم :”آری چنین است ؛ چونکه من نیز چنین لذتی را چشیده ام”
و او گفت :” تنها کسانیکه تنشان از کاه پر شده باشد این لذت را میشناسند”
و من ندانستم که منظور او ستایش از من …بود یا تحقیر؟
یک سال گذشت ودر این مدت مترسک فیلسوف شد.
هنگامیکه باز از کنار او میگذشتم دو کلاغ را دیدم که زیر کلاهش لانه میساخت..


مرد احمق
صدای ملودی دلنشین فضای خانه را پر کرده بود!.مرد، به صفحه ی تلفن نگاه کرد و با تومانینه کلید پاسخ را فشرد.

صدای آنطرف تلفن گفت:”خیلی دلم واست تنگ شده بود، خوابم نمیبرد، زنگ زدم بگم خیلی دوستت دارم”

مرد به چشمان زن مقابلش نگاهی کرد و گفت:” چشم آقای رییس، فردا حتما میرسم خدمتتون”

سپس لبخندی محو روی لبانش نقش بست:” منم همینطور، شب بخیر”
نگاه زن پر بود از ناگفته ها .

زمستان سخت
مردان قبیله سرخ پوست از رییس جدید می پرسن: «آیا زمستان سختی در پیش است؟»رییس جوان قبیله که هیچ تجربه ای در این زمینه نداشت، جواب میده «برید هیزم تهیه کنید» بعد میره به سازمان هواشناسی کشور زنگ میزنه: «آقا امسال زمستون سردی در پیشه؟» پاسخ: «اینطور به نظر میاد»، پس رییس به مردان قبیله دستور میده که بیشتر هیزم جمع کنند و برای اینکه مطمئن بشه یه بار دیگه به سازمان هواشناسی زنگ میزنه: «شما نظر قبلی تون رو تایید می کنید؟» پاسخ: «صد در صد»، رییس به همه افراد قبیله دستور میده که تمام توانشون رو برای جمع آوری هیزم بیشتر صرف کنند. بعد دوباره به سازمان هواشناسی زنگ میزنه: «آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیشه؟» پاسخ: بگذار اینطوری بگم؛ سردترین زمستان در تاریخ معاصر!!! رییس: «از کجا می دونید؟» « پاسخ: «چون سرخ پوست ها دیوانه وار دارن هیزم جمع می کنن.


مـــــرد بی جنبه
مردی می‌خواست زنش را طلاق دهد.
دوستش علت را جویا شد و او گفت: این زن از روز اول همیشه می خواست من را عوض کند.
مرا وادار کرد سیگار و مشروب را ترک کنم..
لباس بهتر بپوشم، قماربازی نکنم، در سهام سرمایه‌گذاری کنم و حتی …
مرا عادت داده که به موسیقی کلاسیک گوش کنم و لذت ببرم! دوستش گفت: اینها که می‌گویی که چیز بدی نیست!مرد گفت: ولی حالا حس می‌کنم که دیگر این زن در شان من نیست


پیـــــر مـــــرد نا امید
پیرمرد خسته کنار صندوق صدقه ایستاد.
دست برد و از جیب کوچک جلیقه‌اش سکه‌ای بیرون آورد.
در حین انداختن سکه متوجه نوشته روی صندوق شد: صدقه عمر را زیاد می‌کند، منصرف شد و رفت.


فرق دیوانه و احمق
خودرو مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد و مجبورشد همانجا به تعویض لاستیک بپردازد.
هنگامی که سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت ازروی مهره های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت وآنها را به درون جوی آب
انداخت و آب مهره ها را برد.
مرد حیران مانده بود که چکار کند.
تصمیم گرفت که ماشینش را همان جا رها کند و برای خرید مهره چرخ برود.
در این حین، یکی از دیوانه ها که از پشت نرده های حیاط تیمارستان نظاره گر این ماجرا بود، او را صدا زد و گفت: از ٣ چرخ دیگر
ماشین، از هرکدام یک مهره بازکن و این لاستیک را با ٣ مهره ببند و برو تا بهتعمیرگاه برسی.
آن مرد اول توجهی به این حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد دید راست می گوید و بهتر است همین کار را بکند.
پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست.
هنگامی که خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد و گفت: «خیلی فکر جالب و هوشمندانه ای داشتی.
پس چرا توی تیمارستان انداختنت؟ دیوانه لبخندی زد و گفت: من اینجام چون دیوانه ام.
ولی احمق که نیستم


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #738  
قدیمی 03-23-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


میوه های چربی سوز و لاغری!

بعضی از میوه ها قند دارند و باعث چاقی می شوند و بعضی دیگر بالعکس لاغر می کنند اما آیا تا کنون درباره میوه هایی که چربی را بسوزانند شنیده اید و این میوه ها را می شناسید؟…
یک سری مواد غذایی وجود دارد که به نام ” غذاهایی با کالری منفی ” (NEGATIVE CALORIE FOODS) معروف هستند، این مواد غذایی نسبت به سایر مواد، انرژی بیشتری برای هضم خود نیاز دارند، یعنی بدن انرژی بیشتری برای هضم آنها می سوزاند و در عین حال بدن نمی تواند کالری زیادی از آنها برای خود ذخیره کند، پس علاوه بر اینکه باعث سوخت چربی ها می شوند، کمتر به چربی تبدیل شده و ذخیره می شوند، مواد غذایی دارای چربی،پروتئین،کربوهیدرات،کالری، ویتامین و املاح هستند، ویتامین ها،بافت های بدن را تحریک می کنند تا آنزیم تولید کنند که این آنزیم ها باعث تجزیه و مصرف انرژی موجود در غذاها می شوند، بنابراین غذاهایی با کالری منفی، غذاهای غنی از ویتامین و املاح هستند که نه تنها باعث مصرف انرژی حاصل از خود می شوند،بلکه انرژی اضافی موجود در طی عمل هضم را مصرف می کنند که البته مصرف اینگونه مواد غذایی زمانی در کاهش وزن مؤثر است که غذاهای پُرکالری و فاقد مواد مغذی مثل انواع تنقلات، چیپس و … را مصرف نکنید.
مواد غذایی با کالری منفی (NEGATIVE CALORIE FOODS) یاچربی سوز شامل انواع مختلفی از میوه ها و سبزی ها است که شامل مواد غذایی زیر می باشد:
از سبزی ها:
مارچوبه – چغندر – کلم – کلم بروکلی – هویج – گل کلم – کرفس – کاسنی – فلفل قرمز – خیار – شاهی – سیر – لوبیا سبز – کاهو – پیاز – تربچه – اسفناج – شلغم و کدو سبز است.
از میوه ها:
سیب – زغال اخته – طالبی و گرمک – گریپ فوروت – لیمو ترش – انبه – پرتقال – هلو – آناناس – تمشک – توت فرنگی – گوجه فرنگی – نارنگی است.


منبع: tabnak.ir



__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #739  
قدیمی 03-23-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

راهی برای لاغری با ۲ لیوان آب!

بعد از ۱۲ هفته، افرادی که قبل از هر وعده غذایی آب نوشیده بودند ۷ کیلوگرم کاهش وزن پیدا کردند…
خوردن دو لیوان آب قبل از صبحانه، ناهار و شام در کاهش وزن مؤثر است.
در یک تحقیق دانشمندان از دو گروه زنان و مردان چاق و دارای اضافه وزن خواستند همزمان با پیگیری از رژیم غذایی کم‌کالری، قبل از هر وعده غذایی دو لیوان آب بنوشند.
بعد از ۱۲ هفته، افرادی که قبل از هر وعده غذایی آب نوشیده بودند ۷ کیلوگرم کاهش وزن پیدا کردند، گروه دیگر که فقط از رژیم غذایی کم‌کالری پیروی کرده بودند شاهد ۴ کیلوگرم کاهش در وزن خود بودند. علاوه بر این افرادی که نوشیدن آب قبل از غذا را به مدت یک سال ادامه دادند به ۲۴ کیلوگرم دیگر کاهش وزن طی یک سال دست یافتند. این آزمایش نشان داد این روش ساده اما بسیار مؤثر در همه سنین و همه گروه‌ها قابل اجراست.
محققان معتقدند نوشیدن ۲ لیوان آب قبل از صرف وعده‌های اصلی نه تنها در افزایش سرعت متابولیسم و کاهش وزن مؤثر است بلکه میزان مصرف نوشیدنی‌های شیرین را در بین افراد کاهش می‌دهد. آنها معتقدند کاهش مصرف نوشیدنی‌های شیرین حتی به میزان بسیار کم نیز فشار خون را کاهش می‌دهد. علاوه بر این کاهش مصرف این نوع نوشیدنی‌ها ریسک فاکتورهای ابتلا به دیگر بیماری‌ها را نیز کاهش می‌دهد.


منبع: شبکه ایران


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #740  
قدیمی 03-23-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

آیا میدانید...

آیا می دانستید که کرم های ابریشم در پنجاه وشش روز ھشتاد و شش ھزار برابر خود غذا میخورند .
آیا می دانستید که تیز پروازترین حیوانات جھان پرندگانیند که « پرستوک دم خاردار نامیده میشوند , که در آسیا زندگی میکنند , پرستوک قادر است با سرعتی بیش از صد و شصت کیلومتر در ساعت پرواز کند و با بالاترین میزان سرعت یک قطار سریع السیر رقابت کند .
آیا می دانستید که کره مریخ با سرعت ٢۴٠ کیلومتر درساعت به دور خورشید می چرخد .

آیا می دانستید که ھرچه از مرکز زمین فاصله بگیریم نیروی جاذبه کمترمی شود, در نتیجه وزن کاھش می یابد , وزن فردی که در خط استوا ایستاده از وزن ھمین شخص در قطب شمال و جنوب کمتر است ; زیرا در خط استوا زمین بر آمده تر و در قطب ھموارتر است این تفاوت وزن حدود پنج درصد است .
آیا می دانستید که ظروف پلاستیکی تقریبا پنجاه ھزار سال در برابر تجزیه و فساد مقاومند .
آیا می دانستید که رشد کودک در بھار بیشتر است
آیا می دانستید که یک چھارم خاک روسیه در سال پوشیده از برف است .
آیا می دانستید حس بویایی مورچه با حس بویایی سگ برابری می کند.
آیا می دانستید که طول تقریبی رود نیل که بزرگترین رود جھان است در حدود۶۶۰۰کلیومتر است .
آیا می دانستید که سرعت صوت در فولاد ١۴ بار سریعتر از سرعت آن در ھواست .
وقتی مگس بر روی یک میله فولادی می نشیند آیا می دانستید که میله فولادی به اندازه دو میلیونیم میلیمتر خم میشود .
آیا می دانستید که عدد ٢۵٢٠ را می توان بر اعداد ١ تا ١٠ تقسیم نمود بدون آنکه خارج قسمت کسری داشته باشد .
آیا می دانستید که شیشه در ظاھر جامد به نظر میرسد ولی در واقع مایع است که بسیار کند حرکت می کند .
آیا می دانستید یک لیتر سرکه درزمستان سنگین تراز تابستان است.
آیا می دانستید که وقتی یک نوزاد در حال گریه است با صدای ش …ش …شما آرام خواھد شد و این به دلیل صدای آبی است که اطراف نوزاد را در دل مادرفرا گرفته است .در ضمن این یکی از دلایلی است که صدای ساحل دریا به انسان آرامش می دھد .

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 07:43 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها