|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
|
|||||||
| شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
 |
|
|
ابزارهای موضوع | نحوه نمایش |
|
#7411
02-08-2012
|
||||
|
||||
دل منه بر دنیی و اسباب او
زانکه از وی کس وفاداری ندید
__________________
|
| 2 کاربر زیر از FereShteH سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
#7412
02-08-2012
|
||||
|
||||
|
کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
|
#7413
02-08-2012
|
||||
|
||||
|
تا درخت دوستی، بر، کی دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
|
#7414
02-08-2012
|
||||
|
||||
|
زیر بارند درختان که تعلق دارند
ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد
__________________
|
|
#7415
02-08-2012
|
||||
|
||||
|
نقل قول:
مطرب از گفته حافظ غزلی نغز …
__________________
|
|
#7416
02-08-2012
|
||||
|
||||
|
بر مثانی و مثالث بنواز ای مطرب
وصف آن ماه که در حسن ندارد ثانی
__________________
|
|
#7417
02-09-2012
|
||||
|
||||
|
ندیدم در جهان کامی دریغا
بماندم بی‌سرانجامی دریغا
__________________
|
|
#7419
02-09-2012
|
||||
|
||||
|
وحشی اگر تو فارغی از درد عشق ، چیست
این آه و ناله کردن و این شعر خواندنت
__________________
ــــــــــــــــــ خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟ ساقی کجاست؟ گو سبب انتظار چیست 
|
| کاربران زیر از MAHDI به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
#7420
02-10-2012
|
||||
|
||||
|
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| 2 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
|
| کاربران در حال دیدن موضوع: 3 نفر (0 عضو و 3 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 04:31 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.