بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ)

[ماهین]

دل دادمش به مژده و خجلت همی برم
زین نقد قلب خویش که کردم نثار دوست

[افسون 13]

تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج
دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبش
به چین زلف تو ماچین و هند داده خراج

[ماهین]

جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد

[افسون 13]

دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد
کارم بدان رسید که همراز خود کنم
هر شام برق لامع و هر بامداد باد

[ماهین]

دلا معاش چنان کن که گر بلغرد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد

[افسون 13]

دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد
سر ما فرونیاید به کمان ابروی کس
که درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد

[ماهین]

دولتی را نباشد غم از آسیب زوال
بی تکلف بشنو دولت درویشان است

[افسون 13]

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود

[مستور]

در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد

[افسون 13]

دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش