شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
11-28-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
در زدی ...
باز کردم ...
سلام کردی ...
اما صدا نداشتی ...
به آغوشم کشیدی ، اما ...
سایه ات را دیدم ...
که دستهایش توی جیبش بود ...
ویرایش توسط افسون 13 : 11-28-2012 در ساعت 09:47 AM
|
3 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
12-07-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
از غزل از این غروب بی سحر خسته ام از این به ظاهر مردمان خسته ام از واژه ها از این غروب جمعه ها خسته ام از روزگار از این سرای تنگ و تار خسته ام از این همه فریاد اما بی جواب تا سحر بیداری و نالیدن از بخت خراب خسته ام از تیرگی از این سراپا کهنگی خسته ام از بودنم از بی کسی سرودنم خسته ام از غصه ها از این سقوط بی صدا خسته ام از شکوه ها از خاکیان بی وفا خسته ام از این خزان ازغربت تلخ زمان از خلقتم از این عروسک بودنم خسته ام از بند ها در دست این نامردها
|
3 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
12-08-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
هرچند ساده بود خیال رسیدنت
سخت است از تمام وجودم بریدنت
سخت است لحظهای كه به پایان رسیدهاست
در نبض نبض ثانیههایم تپیدنت
حالا كه خواستی بروی لااقل بدان
مرگ من است قصهی تلخ ندیدنت
تو سیب سرخ باغچه بودی كه سالها
دستان من دراز نمیشد به چیدنت
یا طرح تازهای كه قلم موی من نخواست
بر بوم پاره پارهی عمرم كشیدنت
گوشم پر است از همهی آنچه گفتهای
حالا رسیده است زمان شنیدنت...
|
3 کاربر زیر از مستور سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
12-09-2012
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026
3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
شاید این فاصله هرگز به رسیدن نرسد
شاید این کالترین قصه به چیدن نرسد
بال پروازی اگرهست به سوغات بیار
مگذار از قفس این تن به پریدن نرسد
از تن خسته من بی تو دراین غربت وادی
سایه ای مانده که شاید به تپیدن نرسد
رفته ای زود بیایی ، تو اگر بر دل من
خنجری هست که شاید به بریدن نرسد
|
3 کاربر زیر از افسون 13 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
01-17-2013
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
در هیاهوی دلت
یاد دل من هم باش
یاد من نه
یاد خود کن
که در آن جا داری
|
2 کاربر زیر از مستور سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
01-17-2013
|
|
کاربر بسيار فعال
|
|
تاریخ عضویت: May 2012
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,251
سپاسها: : 8,172
4,786 سپاس در 1,493 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
من یک عذرخواهی به"خودم" بدهکارم!!!!
برای اینکه احساتی بودم برای اینکه یک رو بودم
برای اینکه غرورم را شکستم.....
برای اینکه انسان بودم......"خودم".....منو ببخش...
__________________
معنی فلفل نبین چه ریزه است را روزی فهمیدم.....که اشک هایم به این کوچکی پر از حرف ها و غم های بزرگ شد
|
کاربران زیر از پریشان به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
01-17-2013
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
هر کسی برای خودش خیابانی دارد
کوچه ای
کافی شاپی
و شاید عطری
که بعد از سالها
خاطراتش گلویش را چنگ میزند!
ویرایش توسط مستور : 01-17-2013 در ساعت 01:55 PM
|
2 کاربر زیر از مستور سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
01-28-2013
|
|
کاربر کارآمد
|
|
تاریخ عضویت: Feb 2012
محل سکونت: خرمشهر
نوشته ها: 612
سپاسها: : 240
1,540 سپاس در 646 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دل هوس سبزه و صحرا ندارد
میل به گل گشت و تماشا ندارد
دل سر همراهی ما ندارد
کور شود این دل که شکیبا ندارد
جانم ای دل غافل، وصف تو مشکل ،نقش تو باطل ،کور شوی ای دل
دلی دیوانه داری ز خود بیگانه داری
ز کس پروا حبیبم پروا نداری
از عاشقی بجر دیده خون نشان ندیدی
بپای گل بجز زحمت باغبان ندیدی
|
2 کاربر زیر از شابادی سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
01-28-2013
|
|
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2012
محل سکونت: همین دور و برا
نوشته ها: 1,517
سپاسها: : 2,207
2,346 سپاس در 1,420 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
كاش امان مي دادي
اين شعر نيمه سروده تمام مي شد
سخن در گلو مانده ام
اندكي نفس ميكشيد
اگر يك قدم مي گذاشتي
مگر نمي بيني
چطور سطر هاي دفترم
پا به فرار گذاشته اند
مگر نمي بيني
چطور قاصدك ها بيخبر
از من سراغ جان پناه مي گيرند
پنجره ي اتاقم بي حوصله شده
از بس به سمت هيچ و پوچ
و براي دلخوشي باز شد
دنبال يك سر خط ترانه بودم
تا شروع كنم
كه اول و آخر شعر تو باشي
نمي بيني نمي فهمي
از پشت اين پنجره
هاج و واج
هر كس كه گذشت
هر چه خواست بارم كرد
به خاطر تو بي خيال!
تو نبودي رد نشدي
اگر يك قدم فقط
كاش امان ميدادي
مي خواستم بهت بگم...
كاش...
|
2 کاربر زیر از مستور سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
02-08-2013
|
|
کاربر بسيار فعال
|
|
تاریخ عضویت: May 2012
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,251
سپاسها: : 8,172
4,786 سپاس در 1,493 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
با تو هستم ای قلم!!!!شعرهایم را نوشتی
دست خوش.....اشکهایم را کجا خواهی نوشت؟؟؟
__________________
معنی فلفل نبین چه ریزه است را روزی فهمیدم.....که اشک هایم به این کوچکی پر از حرف ها و غم های بزرگ شد
|
2 کاربر زیر از پریشان سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 09:05 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|