بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ)

[افسون 13]

نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد
کو حریفی کش سرمست که پیش کرمش
عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد

[مستور]

دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم

[افسون 13]

مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش
لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش
دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی
بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش

[مستور]

شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان

[ماهین]

نقد صوفی نه همه صافی و بی غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

[مستور]

در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد

[افسون 13]

دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطف های بی‌ کران کرد

[مستور]

دل به رغبت می سپارد جان به چشم مست یار
گر چه هوشیاران ندادند اختیار خود به کس

[ماهین]

ساقی بیا که عشق ندا می کند بلند
کان کس که گفت قصه ما هم ز ما شنید

[مستور]

دگر حور و پری را کس نگوید با چنین حسنی
که این را این جنین چشم است و آن را آنچنان ابرو