مشاعره سنتی

[273]

ايهاالناس جهان جاي تن آساني نيست
مرد دانا، به جهان داشتن ارزاني نيست

[FereShteH]

تا مرا با نقش رویش آشنایی اوفتاد
هر چه می‌بینم به چشمم نقش دیوار آمدست

[مهدی]

تو بخند خنده اولي كه روان شوي به مولي

كرمش روا ندارد به كريم بدگمان شد

[FereShteH]

دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند
پنهان خورید باده که تعزیر می‌کنند

[273]

دو روزي شد که با هجران جانان صحبتي دارم
درين کار آزمودم خويش را خوش طاقتي دارم

[مهدی]

ماده است مريخ ز من اينجا درين خنجر زدن

با مقنعه كي تان شدن در جنگ ما در جنگ ما

[FereShteH]

ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدست
وی باغ لطافت به رویت که گزیدست

[مهدی]

تا به كي اي شكر چو تن بي دل و جان فغان كنم

چند ز برگ ريز غم زرد شوم خزان كنم

[273]

مجو درستي عهد از جهان سست نهاد
که اين عجوز عروس هزاردامادست

[مهدی]

تا كار جان چون زر شود با دلبران هم بر شود

پا بود اكنون سر شود كه بود اكنون كهربا