بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ)

[اهورا]

دستارچه‌ای پیشکشش کردم گفت
وصلم طلبی زهی خیالی که توراست

[افسون 13]

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود

[mohammad.90]

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

[افسون 13]

ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
نکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگو
نامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بیار

[mohammad.90]

رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید

[افسون 13]

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

[ماهین]

تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب
جان عزیز خود به نوا می فرستمت

[افسون 13]

تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ ست
تا بندهٔ تو شده ‌ست تابنده شده‌ ست
زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شده ‌ست

[ماهین]

ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر رهروی که در نظر آید

[افسون 13]

در سنبلش آویختم از روی نیاز
گفتم من سودا زده را کار بساز
گفتا که لبم بگیر و زلفم بگذار
در عیش خوش‌ آویز نه در عمر دراز