مشاعره واژه ای

[مستور]

چون نیک نظر کرد و پر خویش در آن دید
گفتازکه نالیم که از ماست که بر ماست

[افسون 13]

گفتم صنما لاله رخا دلدارا
در خواب نمای چهره باری یارا
گفتا که روی به خواب بی ما وانگه
خواهی که دگر به خواب بینی ما را

[مستور]

عاشقان را نبود نام و نشانی پیدا
زانکه این طایفه را نام و نشان دگر است

[افسون 13]

شب خیز که عاشقان به شب راز کنند
گرد در و بام دوست پرواز کنند
هر جا که دری بود به شب بربندند
الا در عاشقان که شب باز کنند

[مستور]

شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز بـــاشـــد

[افسون 13]

این قافله عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد

[ساقي]

گفتم امانم ده به جان خواهم که باشی این زمان
تو سرده و من سرگران ای ساقی خمار من
خندید و می گفت ای پسر آری ولیک از حد مبر
وانگه چنین می کرد سر کای مست و ای هشیار من


مولانا

[کارگر سایت]

خدارا داد من بستان از او ای شحنه مجلس
که می با دیگران خوردست و با من سر گران دارد




بی ربط البته

[افسون 13]

آهای مردم دنیا گله دارم ، گله دارم
من از دست خدا هم گله دارم ، گله دارم
فریاد من شکایت ِ به روح بی قراره
روحی که خسته از همه ، زخمی روزگاره

[ساقي]

نوشته اصلی توسط کارگر سایت

خدارا داد من بستان از او ای شحنه مجلس
که می با دیگران خوردست و با من سر گران دارد




بی ربط البته

کل کل از نوع کارگری

رو بر سر افلاك و جهان خاك انداز
مي ميخور و دل به ماهرويان ميباز
چه جاي عتاب آمد و چه جاي نياز
كز جمله رفتگان يكي نامد باز


خیام