بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ)

[افسون 13]

دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت
از دیده‌ام که دم به دمش کار شست و شوست
بی گفت و گوی زلف تو دل را همی ‌کشد
با زلف دلکش تو که را روی گفت و گوست

[مستور]

تنـــور لالـه چنـــان بر فـــروخت بـــاد بهــــار
که غنچه غرق عرق گشتو گل به جوش آمد

[افسون 13]

دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت

[مستور]

تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفتـــم کنــایتی و مکـــرر نمــی کنـــم

[افسون 13]

مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو

[مستور]

وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید
مطرب بزن نوایی ساقی بده شرابی

[افسون 13]

یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست

[مستور]

توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون
می گزم لب که چرا گوش به نادان کردم

[افسون 13]

من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد
تا به غایت ره میخانه نمی‌دانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد

[مستور]

در مقامی که صدارت به فقیران بخشند
چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی