بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > ادبیات طنز

ادبیات طنز در این تالار متون طنز مناسب و بحث در مورد طنز قرار دارند

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 10-06-2014
ترنم آواتار ها
ترنم ترنم آنلاین نیست.
ناظر و مدیر تالارهای آزاد

 
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641

11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مرد از دیدگاه طنز



ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭘﺴﺮﺍ ﻫﺴﺘﻦ فکر ﻣﯿﮑﻨﻦ ﺍﮔﻪ ﻭﺳﻂ ﺩﻋﻮﺍ ﺩﺍﺩ ﺑﺰﻧﻦ ﺗﺮﺳﻨﺎﮎ ﻣﯿﺸﻦ!
ﯾﮑﯽ ﻧﯿﺴﺖ بهشون ﺑﮕﻪ آﺧﻪ ﻋﺰﯾﺰ ﻣﻦ، ﺗﻮ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺩﻣﺎﻍ ﻋﻤﻠﯿﺖ ﻭ
ﺍﻭﻥ ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﯼ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ بیشتر شبیه ﺟﯿﮕﺮ ﻣﻨﯽ!
.
.
.
بهترین مدرک دروغ بودن قصه ها چیه؟
شاهزاده افسانه ای همیشه خوش تیپ و باهوش و پولدار و مجرده
.
.
.
امروز یه دختره روتو دانشگاه گرفتن!
آخه هیچی سرش نبود، تازه بدون مانتو ساپورتم پوشیده بود!
حراست دانشگاه: این چ وضعیه؟!
طرف: چی؟
حراست: چرا بدون مانتو و روسری اومدی؟
طرف: مگه پسرا هم باید حجاب بگیرن؟
.
.
.
- مامان اجازه هست ابروهامو بردارم؟
+ نه!
- مامان اجازه هست موهامو زیتونی کنم؟
+ نه!
- مامان اجاز هست تونیک صورتی بپوشم؟
+ نه!
- اجازه هست مثل باربی آرایش کنم؟
+ نه!
- مامان یعنی چی؟ همش میگی نه! من 18 سالم شده ها!
+ پسرم خفه میشی یا خفت کنم؟
.
.
.
موردم داشتیم پسره با نامزدش یه آرایشگاه میرفتن!
.
.
.
چگونه یک زن را خوشحال کنید :
او را ببوسید
بخندانید
دوستش داشته باشید
به نگرانی هایش اهمیت دهید
برایش هدیه بخرید
و ...
چگونه یک مرد را خوشحال کنید :
فقظ کافیست بهش بگید بریم خونه مامانت
.
.
.
قبلا از کسی خوشت میومد باید تحقیق میکردی تا بفهمی مجرده یا متاهل!
ولی جدیدا از یکی خوشت میاد باید بری تحقیق کنی ببینی دخدره یا پسر!
.
.
.
شباهت آقایون با آگهی بازرگانی چیست؟
شما نمی توانید یک کلمه از حرف های آنها را باور کنید
و هیچ چیزی برای زمانی بیش از ۶۰ ثانیه دوام نمی آورد !
.
.
.
بعضی از پسرا رو فقط به چشم خواهری میشه دید!
.
.
.
مورد داشتیم رفتن خواستگاری
داماد، برادر عروس رو با خود عروس اشتباه گرفته!
.
.
.
مورد داشتیم خواهر و برادر سر لوازم آرایش دعواشون شده
پسره الان دو روزه رفته تو اتاق در رو روی خودش بسته!
.
.
.
مورد داشتیم پسره اونقدر فاق شلوارش به زمین نزدیک بوده که زمین گیر شده!
.
.
.
یه زمانی پسرا سیبیل میذاشتن شبیه باباهاشون بشن
اما حالا چی؟ ابرو برمیدارن شبیه ماماناشون بشن
.
.
.
قانون دوم نیوتن :
عشق در پسر ها هرگز از بین نمی رود، بلکه از دختری به دختر دیگر انتقال می یابد!
.
.
.
شکسپیر میگه: هر وقت زنت گریه کنه می خواد خرت کنه!
و هر وقت خندید؛ مطمئن باش خرت کرده!
.
.
.
این گل پسرهایی که ابرو برمیدارن، مورنگ میکنن، برنزمیکنن
لباسهای تنگ با رنگهای جیغ میپوشن میخوان ثابت کنن دختربودن به دله و کلیپس بهانه اس!
.
.
.
اینجوری که داریم پیش میریم چند وقت دیگه باید به دخترا بگیم:
مگه پسری که ابروهاتو برداشتی؟
.
.
.
این پسرایی که زیر ابرو برمیدارن، کرم پودر میزنن
با ناز حرف میزنن و یقشونو باز میذارن به اینا متلک نندازین، اینا زن زندگین برین خواستگاریشون!
.
.
.
دختره نوشته : sghl fi ili
کامنت پسرا:
1- عزیزم گل گفتی
2- منم با شما موافقم
3- چه حرف فیلسوفانه ای منم مث شما فکر میکنم اگه میشه بیشتر باهم آشنا شیم
4- کتیبتون هم مث اسمتون با معنیه
.
.
.
فرق باطری با مرد چیست؟
باطری اقلا یک قطب مثبت داره ولی مرد هیچ چیز مثبتی نداره !
.
.
.
__________________
.
.
.
.
.
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از ترنم به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #2  
قدیمی 10-06-2014
ترنم آواتار ها
ترنم ترنم آنلاین نیست.
ناظر و مدیر تالارهای آزاد

 
تاریخ عضویت: Dec 2010
محل سکونت: هرسین
نوشته ها: 5,439
سپاسها: : 7,641

11,675 سپاس در 3,736 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

كار از آرايش كردن و ابرو برداشتن و مو رنگ كردن و گوشواره گذاشتن پسرا گذشته!
ديشب پسره تو چت داشت يادم ميداد چطوری ماكاراني بپزم، به همين بركت قسم!
.
.
.
این همه از بدی های کلیپس گفتیم ، بذارید از خوبیاشم بگیم !
کلیپس گاهی اوقات تو تشخیص دختر ها از پسر ها خیلی کاربرد داره !
شما به مردی که همه چیز دارد چه میدهید !؟
جواب : زنی که به او نشان دهد چطور از آنها استفاده کند )
.
.
.
این پسرایی که ابروشونو نخ میکنن بعد پیوند وسطشونو برنمیدارن
اینا می خوان بگن مجردن و هنوز شوهر نکردن !
.
.
.
ﺗﺎﻛﻴﺪی ﻛﻪ ﭘﺴﺮﺍ ﻣﻮﻗﻊ ﻋﻜﺲ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﻭﺷﻮﻥ ﺩﺍﺭﻥ
ﻫﻴﺘﻠﺮ ﺭﻭ سبیلش ﻧﺪﺍﺷﺖ !
.
.
.
این آقایونی که دماغشونو عمل میکنن هم میترسن شوهر گیرشون نیاد !؟
.
.
.
به هم نخندین
بیایین با هم به پسرا بخندیم !
.
.
.
ازدواج یعنی چی !؟
یعنی از دست دادن توجه جمع کثیری از مردان
و به دست آوردن بی توجهی یکی از آنها !
.
.
.
به زنی که همیشه میدونه شوهرش
کجاست چی میگن؟ (بیوه)
.
.
.
امروز اومدم به یه پسره بگم : غصه نخور رفیق ، بِدهی واسه مَرده ...
بعد یه لحظه زیر ابروهاشو دیدم و گفتم : درست میشه ، خدا بزرگه خواهر !
.
.
.
مرد رو باید بی دلیل ببوسی ...
حتی وقتی اعصاب نداره !
حتی وقتی ریشش خیلی بلند شده !
حتی وقتی همش داد میزنه !
حتی وقتی بی تفاوت شده !
حتی وقتی همش سرش تو گوشی و تلویزیونه !
مرد رو باید بوسید و گذاشت کنار !
.
.
.
دوره ی زندگی پسرا :
کودکی : مامان ذلیل
نوجوانی و جوانی : دختر ذلیل
میانسالی : زن ذلیل
پیری : فرزند ذلیل
بعد از مرگ : ذلیل مرده !
.
.
.
یکی نیست به این پسر هایی که ابرو بر میدارن بگه :
آخه عزیز من کدوم خری رو دیدی که با ابرو برداشتن شکل آهو بشه !
نه خدایی میشه ؟ نمیشه دیگه ؟ نکن عزیز من ! نکن !
.
.
.
زن خودش را خوشگل می کند چون خوب فهمیده که چشم مرد
تکامل یافته تر از مغز اوست !
دوریس دی
.
.
.
ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻓﺮﻕ ﭘﺴﺮﺍ ﺑﺎ ﺗﻮﭖ ﭼﯿﻪ ؟
ﺗﻮﭖ ﺭﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﭘﺴﺮﺍ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺷﻮﺗﻦ !
.
.
.
شما دخترا ﺩﯾﮕﻪ ﺷﻮﺭﺵ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺍﻭﺭﺩﯾﻦ ... ﺑﺴﻪ ﺩﯾﮕﻪ !
ﭘﻨﮑﮏ ﺯﺩﯾﻦ ، ﺯﺩﯾﻢ !
ﺯﯾﺮ ﺍﺑﺮﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﯿﻦ ، ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﯿﻢ !
ﺩﻣﺎﻏﺘﻮﻧﻮ ﻋﻤﻞ ﮐﺮﺩﯾﻦ ، ﺩﻣﺎغموﻧﻮ ﻋﻤﻞ ﮐﺮﺩﯾﻢ !
ﭘﺮﻭﺗﺰ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﻦ ، پرﻭﺗﺰ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﻢ !
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺭﻭﻡ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺳﺎﭘﻮﺭﺕ ﺑﯿﺎﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﻣﺮﺩﯼ ﮔﻔﺘﻦ ﺯﻧﯽ ﮔﻔﺘﻦ !
.
.
.
اینکه پسرا مشکل "من چی بپوشم" رو ندارن ، به ارث و ژنتیک و جنسیتشون ربطی نداره !
به این ربط داره که کلا یه دست لباس تمیز بیشتر ندارن !
.
.
.
پیر پسر را تعریف کنید !
به مردی می گویند که فرصت بدبخت کردن یک و یا چند زن را ازدست داده باشد !
__________________
.
.
.
.
.
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از ترنم سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #3  
قدیمی 12-03-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Arrow مرد از دیدگاه طنز (جدی نگیرید)

فرشته و مرد (طنز)
مرد داشت در خيابان حركت مي كرد كه ناگهان صدايي از پشت گفت:
- اگر يك قدم ديگه جلو بري كشته مي شي .
مرد ايستاد و در همان لجظه آاجري از بالا افتاد جلوي پاش.

مرد نفس راحتي كشيد و با تعجب دوروبرشو نگاه كرد اما كسي رو نديد .

به هر حال نجات پيدا كرده بود .
به راهش ادامه داد .

به محض اينكه مي خواست از خيابان رد بشه باز همان صدا گفت : - ايست
مرد ايستاد و در همان لحظه ماشيني با سرعت عجيبي از جلويش رد شد.
بازم نجات پيدا كرد

مرد پرسيد تو كي هستي و صدا جواب داد من فرشته نگهبان تو هستم .
مرد فكري كرد و گفت : -پس اون موقعي كه من داشتم ازدواج مي كردم تو کدوم گوري بودي ؟

از وبلاگ سارگل و روزگار بی شوهری
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 12-03-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Arrow مرد از دیدگاه طنز (جدی نگیرید)

طنز مردانه

مرد از دیدگاه طنز

طنز آقایان



خاطرات مردي که زنش به مسافرت رفته بود !!!!


شنبه:
زنم براي يک هفته به ديدن مادرش رفته و من و پسرم لحظاتي عالي را خواهيم گذراند. يک هفته تنها . عاليه. اول از همه بايد يک برنامه هفتگي درست و حسابي تنظيم کنم. اينطوري ميدونم که چه ساعتي بايد از خواب بيدار بشم و چه مدتي را در رختخواب و چقدر وقت براي پختن غذا توي آشپزخانه صرف ميکنم. همه چيز را به خوبي محاسبه کرده ام. وقت براي شستن ظرفها، مرتب کردن خانه و خريد کردن و همه روي کاغذ نوشته شده است. چقدر هم وقت آزاد برايم ميماند. چرا زنها آنقدر از دست اين کارهاي جزيي و ساده شکايت دارند. درحالي که به اين راحتي همه را ميشود انجام داد . فقط به يک برنامه ريزي صحيح احتياج است. براي شام هم من و پسرم استيک داريم. پس روميزي قشنگي پهن کردم و بشقابهاي قشنگي چيدم و شمع و يک دسته گل رز روي ميز نهادم تا محيطي صميمانه به وجود آورم. مدتها بود که آنقدر احساس راحتي نکرده بودم.

يکشنبه:
بايد تغييرات مختصري در برنامه ام بدهم. به پسرم متذکر شدم که هرروز جشن نميگيرم و لازم هم نيست که آنقدر ظرف کثيف کنيم چون کسي که بايد ظرفها را بشويد منم نه او! صبح منوجه شدم که آب پرتقال طبيعي چقدر زحمت دارد چون هربار بايد آبميوه گيري را شست بهتر اين است که هر دو روز يکبار آب پرتقال بگيريم که ظرف کمنري بشويم.

دوشنبه:
انگار کارهاي خانه بيشتر از آنچه که پيش بيني کرده بودم وقت ميگيرد. راه ديگري بايد پيدا کنم. ازاين پس فقط غذاهاي آماده مصرف ميکنم. اينطوري وقت زيادي در آشپزخانه صرف نميکنم. نبايد که وقت آماده کردن و طبخ غذا بيش از زماني باشد که صرف خوردن آن ميکنيم. اما هنوز يک مشکل باقيست: اتاق خواب. مرتب کردن رختخواب خيلي پيچيده است. نميدانم اصلا چرا بايد هرروز تختخواب را مرتب کرد؟ درحالي که شب باز هم توي آن ميخوابيم!!

سه شنبه:
ديگر آب پرتقال نميگيرم. ميوه به اين کوچکي و قشنگي چقدر همه جا را کثيف و نامرتب ميکند! زنده باد آب پرتقالهاي آماده و حاضري!! اصلا زنده باد همه غذاهاي حاضري!
کشف اول: امروز بالاخره فهميدم چه جوري از توي تخت بيرون بيايم بدون اينکه لحاف را به هم يزنم. اينطوري فقط صاف و مرتبش ميکنم. البته با کمي تمرين خيلي زود ياد گرفتم. ديگر در تخت غلت هم نميزنم.. پشتم کمي درد گرفته که با يک دوش آب گرم بهتر خواهد شد. ازاين پس هر روز صورتم را نمي تراشم و وقت گرانبهايم را هدر نميدهم.

کشف دوم: ظرف شستن دارد ديوانه ام ميکند.عجب کار بيخودي است! هربار بشقابهاي تميز را کثيف کنيم و بعد آن را بشوييم.
کشف سوم: فقط هفته اي يکبار جارو ميزنم. براي صبحانه و شام هم سوسيس و کالباس مي خوريم.
چهارشنبه:
ديگر آب ميوه نمي خوريم. بسته هاي آب ميوه خيلي سنگينند و حملشان خيلي مشکل است.

کشف ديگر: خوردن سوسيس براي صبحانه عاليست. براي ظهر بد نيست اما براي شام ديگر از حلقم بيرون ميزند. اگر مردي بيش از دو روز سوسيس بخورد احتمالا دچار تهوع خواهد شد!!
پنجشنبه:
اصلا چرا بايد موقع خوابيدن لباسم را بکنم در حالي که فردا صبح باز بايد آن را بپوشم؟!!! ترجيح ميدهم به جاي زماني که صرف اين کار ميکنم کمي استراحت کنم. از پتو هم ديگر استفاده نميکنم تا تختم مرتب بماند.
پسرم همه جا را کثيف کرده . کلي دعوايش کردم. آخر مگر من مستخدم هستم که هي بايد جمع کنم و جارو بزنم؟ عجيب است ! اين همان حرفهايي است که زنم گاهي ميزند!
امروز ديگر بايد ريشم را بتراشم .. اما اصلا دلم نميخواهد . ديگر دارم عصباني ميشوم. براي صبحانه بايد ميز چيد، چايي درست کرد، نان را خرد کرد. انجام همه اين کارها ديوانه ام ميکند.
براي راحتي کار ديگر شير را با شيشه ، کره و پنير را هم توي لفافش ميخوريم و همه اين کارها را هم کنار ظرفشويي انجام ميدهيم. اينطوري ديگر جمع و جور کردن و ميز چيدن هم نميخواهد!
امروز لثه هايم کمي درد گرفته شايد براي اينکه ميوه هم نميخورم. چون ماشين ندارم و برايم خيلي مشکل است که ميوه بخرم و به خانه بياورم. اميدوارم که عفونت نکرده باشند. عصري زنم زنگ زد که آيا رختها رو شيشه ها را شسته ام؟ خنده عصبي سر دادم انگار که من وقت اين کارها را داشتم!
توي حمام هم افتضاحي شده، لوله گرفته اما مهم نيست من که ديکر دوش نميگيرم!

يک کشف جديد ديگر: من و پسرم با هم غذا ميخوريم. آن هم سر يخچال! البته بايد تند تند بخوريم چون در يخچال را که نميشود مدت زيادي باز گذاشت.
جمعه:
من و پسرم در تختمان مانده ايم تا تلويزيون نگاه کنيم. ديدن اينهمه تبليغات مواد غذايي دهانمان را آب انداخته. با خستگي کمي غر و غر ميکنيم. وقتش است که خودم را بشويم و ريشم را بتراشم و موهايم را شانه کنم و غذاي بچه را آماده کنم و ظرفها را بشويم و جابه جا کنم، خريد کنم و بقيه کارها.... ولي واقعا قدرتش را ندارم. سرم گيج ميرود و تار ميبينم.حتي پسرم هم نايي ندارد. به تبعيت از غريزه مان به رستوران رفتيم و يک ساعتي را غذاهايي عالي و خوشمزه در ظروفي متعدد خورديم. قبل از اينکه به هتل برويم و شب را در يک اتاق تميز و مرتب بخوابيم، از خودم مي پرسم آيا هرگز زنم به اين راه حل فکر کرده بود؟
از وبلاگ باغبان باشی


__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 12-11-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض




خوب اين هم رموت كنترل براي آقايون تا خانم ها اينقدر عصبي نشن . اگه واقعي بود فكر كنم تا حالا آقايون كارخونه JVC رو روي سر صاحبش خراب كرده بودن
__________________
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 12-24-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Arrow مرد از دیدگاه طنز ( جدی نگیرید )






- مدیر به منشی میگه برای یه هفته باید بریم مسافرت کارهات رو روبراه کن
- منشی زنگ میزنه به شوهرش میگه : من باید با رئیسم برم سفر کاری، کارهات رو روبراه کن
- شوهره زنگ میزنه به دوست دخترش میگه : زنم یه هفته میره ماموریت کارهات رو روبراه کن
- معشوقه هم که تدریس خصوصی می کرده به شاگرد کوچولوش زنگ میزنه میگه : من تمام هفته مشغولم نمیتونم بیام
- پسره زنگ میزه به پدر بزرگش میگه : معلمم یه هفته کامل نمیاد، بیا هر روز بزنیم بیرون و هوایی عوض کنیم
- پدر بزرگ که اتفاقا همون مدیر شرکت هست به منشی زنگ میزنه میگه مسافرت رو لغو کن من با نوه ام سرم بنده
- منشی زنگ میزنه به شوهرش و میگه : ماموریت کنسل شد من دارم میام خونه
- شوهر زنگ میزنه به معشوقه اش میگه : زنم مسافرتش لغو شد نیا که متاسفانه نمیتونم ببینمت
- معشوقه زنگ میزنه به شاگردش میگه : کارم عقب افتاد و این هفته بیکارم پس دارم میام که بریم سر درس و مشق
- پسر زنگ میزنه به پدر بزرگش و میگه : راحت باش برو مسافرت، معلمم برنامه اش عوض شد و میاد
- مدیر هم دوباره گوشی رو ور میداره و زنگ میزنه به منشی و میگه برنامه عوض شد حاضر شو که بریم مسافرت

با تشکر از دانلودها
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 07:59 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها