بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #791  
قدیمی 03-22-2010
عسل بانو آواتار ها
عسل بانو عسل بانو آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: غمکده
نوشته ها: 283
سپاسها: : 97

78 سپاس در 43 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

صبر تلخ شیرین می شود

وقتی که می دانم

می آیی

ثانیه ها را می چشم

غذای روحم

آهسته

آهسته

جا می افتد

شعله اشتیاق را زیاد نمی کنم

می سوزد
__________________
یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو
و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق ...
مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید




  #792  
قدیمی 03-22-2010
عسل بانو آواتار ها
عسل بانو عسل بانو آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: غمکده
نوشته ها: 283
سپاسها: : 97

78 سپاس در 43 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

زندگی من

همین منظومه ی روانی است که

سطر سطر

به تو می اندیشم.

می خواستم عاشقی را از سر همین سطر شروع کنم

•[نقطه]

خلاصه ی حرف هایم حساب بود،

هر چند از راه غیر معقول.

که شاعر

ضرب در تو، تو.

و به علاوه ی یک گل سرخ،

بی نها یت.
__________________
یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو
و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق ...
مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!
پاسخ با نقل قول
  #793  
قدیمی 03-24-2010
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تورا من زهر شیرین خوانم ای عشق ،

که نامی خوش تر از اینت ندانم

وگر – هر لحظه – رنگی تازه گیری ،

به غیر از « زهر شیرینت » نخوانم .

تو زهری ، زهر گرم سینه سوزی ،

تو شیرینی ، که شور هستی از توست .

شراب جام خورشیدی ، که جان را

نشاط از تو ، غم از تو ، مستی از توست .

به آسانی ، مرا از من ربودی

درون کوره ی غم آزمودی

دلت آخر به سرگردانیم سوخت

نگاهم را به زیبایی گشودی

بسی گفتند: « دل از عشق برگیر !

که : نیرنگ است و افسون است و جادوست !»

ولی ما دل به او بستیم و دیدیم

که این زهر است ، اما ! ...نوشداروست !

چه غم دارم که این زهر تب آلود ،

تنم را در جدایی می گدازد

از آن شادم که در هنگامة درد ؛

غمی شیرین دلم را می نوازد .

اگر مرگم به نامردی نگیرد ؛

مرا مهرِ تو در دل جاودانی است .

وگر عمرم به ناکامی سرآید ؛


تورا دارم که: مرگم زندگانی است .
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #794  
قدیمی 03-25-2010
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

بــازآمـدم تـا واكـنـم چـشـمـي بـه رويـت بـار هـا
مـــژگــان گـــذارم رويــهــم ازلــــذت ديـــدار هـا

ازدل مـــنـادي مـي زنــم فــريـاد شـــادي مـي زنـم
بــيـمي نــدارم بـعــد از ايــن از خـار هـا آزار هـا

چـشمـم بـه چشمت دوخـتـم روشـن شـدم افروختم
آتــش گـرفــتـم سـوخـتـم پُـركـن قــدح را بـار هـا

اي گـرمـي سـوداي مـن اي لــذت غـوغـاي مـن!
ســوزي بـزن درنـاي مـن از دل بـبـر زنـگار هـا

درهـرسـراي ســر نـزن پـشـت دري پــرپــر نـزن
بـاجـلـوه هـای عـاشـقـي خــم كـن قـد ديــوار هـا

پــرواي ايـن وآن مـكـن رســـم وفـا پـنـهان مـكـن
بــركـاروان عــاشـقـي هــمـــوار كـن دشــوار هـا

واكــن خُــم مـيـخانـه را چـرخـي بـده پــيـمانـه را
بـشـكـن ســكوت خـانـه را سُــر كـن صـداي تـار ها

درعـاشـقـي جــارم بـزن صـد طـعـنه دركارم بـزن
خـنـديــده بــردارم بــزن تـا بَـــر دهــد پــنـدار هـا
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
  #795  
قدیمی 03-26-2010
Setare آواتار ها
Setare Setare آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
نوشته ها: 2,007
سپاسها: : 926

875 سپاس در 242 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من از آنکه گردم به مستی هلاک

به ایین مستان بریدم به خاک

به اب خرابات غسلم دهید

پس انگاه بر دوش مستم نهید

به تابوتی از چوب تاکم کنید

به راه خرابات خاکم کنید

مریزید بر گور من جز شراب

میارید در ماتمم جز رباب

مبادا عزیزان که در مرگ من

بنالد بجز مطرب و چنگ زن

مریزید بر گور من جز شراب

میارید در ماتمم جز رباب

تو خود حافظا سر ز مستی متاب

که سلطان نخواهد خراج از خراب
__________________
من ندانم که کیم
من فقط میدانم
که تویی
شاه بیت غزل زندگیم...
پاسخ با نقل قول
  #796  
قدیمی 03-26-2010
Setare آواتار ها
Setare Setare آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
نوشته ها: 2,007
سپاسها: : 926

875 سپاس در 242 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض


ناله سرنا وتهدید دهل

چیزکی ماند به آن ناقور کل

پس حکیمان گفته اند این لحن ها

از دوار چرخ بگرفتیم ما

بانگ گردش های چرخ است اینکه خلق

می سرایندش به طنبور و به حلق

ما همه اجزای آدم بوده ایم

در بهشت این لحن را بشنوده ایم

ناله طنبور و بعضی ساز ها

اندکی ماند بدان آواز ها
__________________
من ندانم که کیم
من فقط میدانم
که تویی
شاه بیت غزل زندگیم...
پاسخ با نقل قول
  #797  
قدیمی 03-26-2010
civilar آواتار ها
civilar civilar آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Oct 2009
نوشته ها: 172
سپاسها: : 0

6 سپاس در 5 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

حافظ

ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم

در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم

سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد
تا روی در این منزل ویرانه نهادیم

در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را
مهر لب او بر در این خانه نهادیم

در خرقه از این بیش منافق نتوان بود
بنیاد از این شیوه رندانه نهادیم

چون می‌رود این کشتی سرگشته که آخر
جان در سر آن گوهر یک دانه نهادیم

المنه لله که چو ما بی‌دل و دین بود
آن را که لقب عاقل و فرزانه نهادیم

قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ
یا رب چه گداهمت و بیگانه نهادیم
پاسخ با نقل قول
  #798  
قدیمی 03-26-2010
civilar آواتار ها
civilar civilar آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Oct 2009
نوشته ها: 172
سپاسها: : 0

6 سپاس در 5 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مولانا


دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد

در این بازار عطاران مرو هر سو چو بی‌کاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد

ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس
یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد

تو را بر در نشاند او به طراری که می‌آید
تو منشین منتظر بر در که آن خانه دو در دارد

به هر دیگی که می‌جوشد میاور کاسه و منشین
که هر دیگی که می‌جوشد درون چیزی دگر دارد

نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد

بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان
میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد

بنه سر گر نمی‌گنجی که اندر چشمه سوزن
اگر رشته نمی‌گنجد از آن باشد که سر دارد

چراغست این دل بیدار به زیر دامنش می‌دار
از این باد و هوا بگذر هوایش شور و شر دارد

چو تو از باد بگذشتی مقیم چشمه‌ای گشتی
حریف همدمی گشتی که آبی بر جگر دارد

چو آبت بر جگر باشد درخت سبز را مانی
که میوه نو دهد دایم درون دل سفر دارد
پاسخ با نقل قول
  #799  
قدیمی 03-27-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



به یاد آنکه بودن را ممکن ساخت

لحظه نبودن نيستن ها ،
اگر منت مي نهي بر كلام من ، با احترام سلامت مي گويم
و هزار گلپونه بوسه به چشمانت هديه مي دهم.

قابل ناز چشمانت را ندارد.

ديرروز يادگاري هايت همدم من شدند و به حرفهاي نگفته من گوش دادند.

و برايم دلسوزي كردند.
البته به روش خودشان كه همان سكوت تكراري بود و
يادآوري خاطرات با تو بودن.

دست نوشته ات را مي بوسيدم و گريه مي كردم.

زيبا ، به بزرگي مهرباني ات ببخش
كه اشكهايم دست خطت را بوسيدند.

باز هم ستاره به ستاره جستجويت كردم.
ولي نيافتمت.

از كهكشان دلسپردگي من خسته شدي
كه تاب ماندن نياوردي و بي خبر رفتي ؟
مهتاب كهكشان نيافتني من ،

آنقدر بي تاب ديدنت شده ام كه دلتنگي ام را به قاصدك سپردم
و به هزار شعر و ترانه رقصان به سوي تو فرستادم.

روزها و شبها به دنبالت آمدند و تو را نديدند.
قاصدك هم برنگشت.

شايد او هم شيفته نگاه مهربانت شد.
باشد، اشكالي ندارد.

تو عزيزي ، اگه يه قاصدك هم از من قبول كني ، خودش دنيايي است.
كاش ياسهايي كه برايت پرپر شدند و به سويت آمدند،
دوست داشتنم را برايت آواز كنند.

كاش باران بعد از ظهرهايت، تو را به ياد اشكهاي من بيندازد.
نازنين ،
هر پرنده سفر كرده اي از تو مي خواند و هر غنچه اي كه مي شكفد،
نام تو را بر زبان مي آورد.

نيم نگاهي به روزهاي تنهايي ام كن و
لحظه هاي زرد و بي صداي مرا تو آبي و ترانه باران كن.
بگذار باز هم قاصدك ترانه هاي من در هواي دلتنگي تو پرواز كند.

همين حوالي بي قراري ها باز هم گلهاي بي تابي شكفته.

زيبا ، امشب ،
شام غريبان عاشقانه من و تو است.

به يادت مثل شمع مي سوزم و ذره ذره وجودم آب مي شود.

تو هم به ياد بي تابي هايم شمعي روشن كن و بگذار مثل من بسوزد.

مهرباني باران ، يادم كن در هر شبي كه بي ستاره شد.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
  #800  
قدیمی 03-27-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



نامه ای با رنگ دعا.........

شبي از پشت يك تنهايي نمناك و باراني تو را
با لهجه ي گل هاي نيلوفر صدا كردم.

تمام شب براي باطراوت ماندن
باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم.
پس ازِ يك جستجوي نقره اي در كوچه هاي آبي
احساس
تو را از بين گل هايي كه در تنهايي ام
روييد با حسرت جدا كردم
و تو در پاسخآبي ترين موج تمناي دلم
گفتي دلم حيران و سرگردان چشماني ست رويايي و من
تنها براي ديدن زيبايي آن چشم
تو را در دشتي از تنهايي وحسرت رها كردم

همين بود آخرين حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگين
حريم چشمهايم را
به روي اشكي از جنس غروب ساكت و نارنجيخورشيد وا كردم
نمي دانم چرا رفتي؟
نمي دانم چرا ،
شايد خطا كردم
و تو بي آن كه فكر غربت چشمان من باشي
نمي دانم كجا ، تا كي ، براي چه ،
ولي رفتي و
بعد از رفتنت
باران چه معصومانه مي باريد
نمي دانم چرا ؟
شايد به رسم و عادت پروانگي مان
باز براي شادي و خوشبختي باغ
قشنگ آرزوهايت دعا كردم...!!


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط behnam5555 : 03-27-2010 در ساعت 08:44 AM
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 7 نفر (0 عضو و 7 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 06:30 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها