مشاعره واژه ای

[deltang]

مي رسد باد صبا از چپ و راست

ما به فلك ميرويم عزم تماشا چه راست

[3tare]

مي رسد روزي كه بي من روزها را سر كني

مي رسد روزي كه مرگ عشق را باور كني

[deltang]

چه روزها كه يك به يك غروب شد نيامدي

چه بغضها كه در گلو رسوب شد نيامدي

[ساقي]

سواد نامه موی سیاه چون طی شد
بیاض کم نشود گر صد انتخاب رود

[abadani]

گر مرد رهي ميان خون بايد رفت
از پاي فتاده سرنگون بايد رفت

[دانه کولانه]

ناز دار دلي را که تو يارش باشي
معشوقه پيدا و نهانش باشي
زان ميترسم که از دل آزدن تو
دل خون شود و تو در ميانش باشي
داني که به ديدار تو چونم تشنه
هر لحظه به ديدنت فسونم تشنه
من تشنه آن دو چشم وقهور توام
عالم همه زين سبب بخونم تشنه

[shabhaye_mahtabi]

همینت پسند است اگر بشنوی
که گر خار کاری سمن ندروی
با تشکر فریبا

[abadani]

ترسم كه اشك در غم ما پرده در شود
وين راز سر بمهر در عالم سمر شود

[deltang]

اشك در چشمان مردم حلقه زد

بي مروت گريه ام را ديدو رفت

[3tare]

يار را ديدم و چشمانم را باز كردم

تا كه زيباي هاي او را باور كردم