بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ)

[پریشان]

نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل

بنال بلبل بیدل که جای فریاد است

[ماهین]

تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز
بنیاد بر کرشمه ی جادو نهاده ایم

[fatemiii]

شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد

[پریشان]

دل بیمار شد از دست رفیقان مددی

تا طبیبش بسر آریم و دوایی بکنیم

[fatemiii]

مكن از خواب بيدارم خدايا
كه دارم خلوتي خوشبا خيالش

[پریشان]

شکر آنرا که میان من و او صلح افتاد

صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند

[fatemiii]

درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد
نهال دشمنی بر کن که رنج بی شمار آرد
چومهمان خراباتی به عزّت باش با رندان
که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد
شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد

[پریشان]

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا

سرها بریده بینی بی جرم و جنایت

[fatemiii]

توآفتاب ملکی و هر جا که میروی
چون سایه از قفای تودولت بود روان

[پریشان]

نظر پاک تواند رخ جانان دیدن

که در آیینه نظر جز بصفا نتوان کرد