سخنان حکيمانه
آنتوان چخوف : خوشبختي وجود ندارد و ما خوشبخت نيستيم ، اما مي توانيم اين حق را به خود دهيم که در آرزوي آن باشيم .
جبران خليل جبران : مردم ! هشدار ! که زيبايي زندگاني ست ، آن زمان که پرده گشايد و چهره برنمايد .
لکن زندگي شماييد و حجاب خود ، شماييد .
زيبايي قامت بلند ابديت است ، نگران منتهاي خويش در زلال آينه .
اما صراحت آينه شماييد و نهايت جاودانه شماييد .
شوپنهاور : با مصلحت ديگران ازدواج کردن در جهنم زيستن است .
فردريش نيچه :افراطي ترين صورت هيچ انگاري مي تواند اين ديدگاه باشد که همه باورها ؛ همهء چيزي را حقيقي انگاشتن ها لزوما" به خطا مي روند ؛ به اين علت ساده که هيچ دنياي واقعي در کار نيست . چنين است يک ظاهر دورنمايي که از درون ما سرچشمه گرفته است .
امير مهدي بديع : حقيقت فردا از پستان خطا و اشتباه ديروز شير مي خورد
برانچ کامل : خوشبين اظهار ميدادر که ما در بهترين دنياي ممکنه به سر مي بريم و بدبين بيمناک است که نکند سخن او راست باشد
ارد بزرگ : افزايش ناگهاني توده سبب کاهش ادب ، فرهنگ و فرهيختگي مي گردد آنهم از آن رو که نسل و تبار پيش از آن نمي تواند بايستگي ها را همچون آموزگار بدرستي آموزش دهد .
شاتو بريان : خوشبختي توپي است که وقتي مي غلتد به دنبالش مي رويم و وقتي توقف مي کند به آن لگد مي زنيم .
باربارا استراسيند : هرگز نمى خواهم به واسطه محدوديت هايم، محدود شوم
بزرگمهر :اگر کسي نه در وقت ضرورت سخن گفت قدرش شکسته مي شود .
اُرد بزرگ : اين ديدگاه اشتباست که بپنداريم مرد توانا ، فرزندي همچون خود خواهد داشت .
آنتوان چخوف : خوشبختي وجود ندارد و ما خوشبخت نيستيم ، اما مي توانيم اين حق را به خود بدهيم که در آرزوي آن باشيم .
شوپنهاور : اسرار شخص ، مانند زندانياني است که چون رها شوند تسلط بر آنها غير ممکن است .
بوخوالد : تنها علاج عشق، ازدواج است.
آنتوان چخوف : انسان همان چيزي است که باور دارد .
ارد بزرگ : انديشه و سخن ريش سفيد ، برآيند صبوري ، مردمداري و سرد وگرم چشيدگي روزگار است .
فردريش نيچه :از کدامين ستاره بر زمين افتاديم تا در اينجا يکديگر را ملاقات کنيم.؟
شيللر : زمان براي هيچ کس نه متوقف مي شود نه بر مي گردد ونه اضافه مي شود.
ارد بزرگ : ارزش استاد را دانستن هنر نيست ، بلکه بايستگي است .
جبران خليل جبران : کار تجسم عشق است.
اپيکتوس : اگر مي خواهي خوب باشي بايد اول معتقد باشي که بد هستي .
اُرد بزرگ : استخوان بندي فرياد در هنگامه رستاخيز ، پاسخگويي به هزاران ستم بي صداست .
اپيکتتوس : هرگز درباره چيزي نگو آن را از دست داده ام ، بلکه فقط بگو آن را پس داده ام .
بزرگمهر :اگر پرسند کيستي بايد هنرهاي خويش را بشماري .
اُرد بزرگ : الگوي انساني شما هر چه بزرگتر باشد سرنوشت زيباتري در برابر شماست .
آلفرد کاپو : هر ملتي دو نوع دشمن خوني دارد . دسته اي که به قانون پشت پا مي زنند و دسته ديگر کساني که با دقت بيش از حد آن را اجرا مي کنند .
فردريش نيچه :اختلاف طبقاتي از ضروريات جامعه است چون عامل اشتياق به پرورش حالت هاي والاتر کمياب تر دورتر و عامل چيرگي بر نفس مي شود.
اُرد بزرگ : از آه و نفرين بزرگان و ريش سفيدان هر ايل و قومي بايد ترسيد .
پوپ : بهترين راه براي اثبات صفاي ذهني ما نشان دادن خطاهاي ان است . نهر آبي که ناپاکيهاي بستر خود را نمايش مي دهد به ما مي فهماند آب پاک و صاف است .
آلفرد کاپو : از خصوصيات زمان ما اين است که متأسفانه فقط افراد پست و پليد ، صاحب اراده و پشتکار مي باشند .
اُرد بزرگ : اندرز جوان ، بايد کوتاه ، تازه و داستان وار باشد .
ابراهام لينکلن : اگر نمي خواهي در حق تو داوري شود درباره ديگران داوري نکن
جبران خليل جبران : دهش (بخشش )، آنگاه که از ثروت است و از مکنت ، هر چه بسيار ، باز اندک باشد ، که واقعيت بخشش ، ايثار از خويشتن است.
پوشه : از تمام صفاتي که براي پرورش جان و جسم شما سودمند است هيچ يک به سودمندي تصميم و اراده نيست.
فردريش نيچه :اگر دانش ما اين همه به بي طرف بودن خود مي نازد، از آن روست که جز کنجکاوي ناسالمِ ناتوانان چيز ديگري ندارد .
ارد بزرگ : اگر خرد را پيش نگيريم از کردارمان هميشه آزارده خاطريم .
شوپنهاور : هر جدايي يک نوع مرگ است و هر ملاقات يک نوع رستاخيز .
پاتريک هانري : مرد بزرگ تنها به خود متکي است و جز از خود از هيچکس چيزي طلب نمي کند ولي مردان کوچک از ديگران توقع دارند .
آبراهام لينکلن : مصمم شويد که کارى بايد صورت گيرد، سپس راه انجام آن را خواهيد يافت
بزرگمهر :اگر خرسند و رضا باشي زندگي به دلخواه مي سپاري .
پوشه : به انسان تندرستي و ثروت بدهيد ، او هر دو را در جستحوي سعادت از دست خواهد داد .
ارد بزرگ : آزادي بدون دانايي بدست نمي آيد .
پوشه : آنکس که زورمند و قوي است ، مي تواند با مشت تواناي خود دهان ضعيفي را در هم بشکند در حاليکه بايد بداند که مشت درشت تري هم در آستين قويتري پنهان است .
جبران خليل جبران : برادرم تو را دوست دارم ، هر که مي خواهي باش ، خواه در کليسايت نيايش کني ، خواه در معبد، و يا در مسجد . من و تو فرزندان يک آيين هستيم ، زيرا راههاي گوناگون دين انگشتان دست دوست داشتني "يگانه برتر " هستند ، همان دستي که سوي همگان دراز شده و همه آرزومندان دست يافتن به همه چيز را رسايي و بالندگي جان مي بخشد .
آندره ژيد : به نظر من ما روزي خواهيم مرد که نخواهيم و نتوانيم از زيبايي لذت ببريم و در صدد نباشيم آن را دوست بداريم .
فردريش نيچه :اگر ما (( بي دل و جان )) هستيم ؛ دست کم نسبت به زندگي چنين نيستيم ؛ بلکه ؛ اکنون با همهء انواع (( تمنيات )) روبروييم . با خشمي ريشخند آميز در آنچه (( آرمانها )) مي ناميمشان ؛ در حال غور و تامل هستيم. ما خويش را خوار مي شماريم تنها از آن رو که لحظاتي وجود دارند که نمي توانيم آن انگيزش نامربوطي را که (( آرمانگرايي )) نام دارد ؛ مهار نماييم. تاثير نازپروردگي بيش از اندازه ؛ نيرومند تر از خشم فرد بي دل و جان است.
ارد بزرگ : آن که به خرد توانا شد ، ترس برايش نامفهوم است .
پوپ : وضع و حال مردمان تنگ فکر به وضع و حال بطريهاي تنگ دهن مي ماند ، هرچه کمتر در خود داشته باشند با سر و صداي بيشتري آن را به خارج مي ريزند .
شوپنهاور : ما ندرتاً درباره آنچه که داريم فکر مي کنيم ، درحاليکه پيوسته در انديشه چيزهايي هستيم که نداريم .
اسکاول شين : خدا به زمان احتياج ندارد و هرگز دير نمي کند.
اُرد بزرگ : مرد دلير بهنگام ستيز و نبرد ، همراهانش را نمي شمارد .
بزرگمهر :اگر شاه به تو مهربان باشد دلير و گستاخ مشو ، از آنکه طبع شاه چون آتش است و دل شير از آن مي هراسد .
و سنت فرانسيس دي سلز :آرزومند آن مباش که چيزي غير از آنچه هستي باشي، بکوش که کمال آنچه هستي باشي.
وير : زندگي چيست ؟ يک مزبله کثيف ، يک قتلگاه فجيع ، يک دارالمجانين بزرگ که تا کنون تحت هيچ قانون منظمي اداره نشده است .
اُرد بزرگ : آن که ديگران را ابزار پرش خويش مي سازد ، تنها خواهد ماند .
جبران خليل جبران : تاسف ، ابرسياهي است که آسمان ذهن آدمي را تيره مي سازد در حالي که تاثير جرائم را محو نمي کند .
يحيي برمکي : انديشه دريايي است که مرواريد آن فلسفه و فرزانگي است .
اُرد بزرگ : آن که نمي تواند از خواب خويش براي فراگيري دانش و آگاهي کم کند توانايي برتري و بزرگي ندارد .
ونيسنت لمباردي : مهم نيست اگر زمين بخوريد، مهم دوباره برخاستن است .
اُرد بزرگ : آن که همزمان پرسشهاي پراکنده در حوزه هاي گوناگون مي پرسد ، تنها مي خواهد زمان و نيروي شما را تباه سازد
شوپنهاور : اگر با خونسردي گناهان کوچک را مرتکب شديم ، روزي مي رسد که بدترين گناهان را هم بدون خجالت و پشيماني مرتکب مي شوبم .
وير : زندگي از سه جزء تشکيل شده است:آنچه بوده ، آنچه هست و آنچه خواهد بود.بيائيد تا از گذشته براي حال استفاده کنيم و در حال چنان زندگي کنيم که زندگي آينده بهتر باشد. شکل دادن به زندگي وظيفه خودمان است . به صورتي که آنرا بسازيم ، اين بازسازي مايه زيبايي و يا مايه شرمساري ما مي شود.
ارد بزرگ : آن که پند پذير نيست ، در حال افتادن در چاله سستي و زبوني است .
بزرگمهر :اگر کوه با همه سنگيني و عظمت و صلابت که وي راست فرمان شاه را سبک دارد تيره راي خيره سري بيش نيست .
فردريش نيچه :انديشه هاي ما ، آري و نه گفتن هاي ما ، و اگر و اما گفتن هاي ما ، همه با همان ضرورتي از درون ما رشد مي کنند که ميوه از دل درخت ، به هم مر بوط و با هم خويشاوندند ، و همه از يک اراده، يک وضع جسماني، يک خاک ، و يک خورشيد نشان دارند .
والت ديسني : غير ممکن ها را انجام دادن نوعي لذت است .
جبران خليل جبران : به روزگار شيرين رفاقت سفره ي خنده بگستريد و نان شادماني قسمت کنيد . به شبنم اين بهانه هاي کوچک است که در دل ، سپيده مي دمد و جان تازه مي شود .
شوپنهاور: هنرها تنها تقليد محض واقعيت خارجي نيستند و اگر برخي آثار هنري چنين بودند در حقيقت در برابر رسالت عالي خود کاذب مي نمودند.
فردريش نيچه :انسان برتر از ابرانسان بسيار دور است .
ارد بزرگ : آن که به سرنوشت ميهن و توده آدميان سرزمين خويش بي انگيزه است ارزش ياد کردن ندارد .
پاتريک هانري : آيا زندگي آنقدر عزيز ، و صلح آنقدر شيرين است که به بهاي زنجير و اسارت خريداري شود ؟
ويليام ماتيوس : نخستين قانون موفقيت تمرکز است . يعني همه نيروهاي خود را روي يک نقطه متمرکز کنيد ، مستقيما به سراغ همان برويد و به چپ و راست منحرف نشويد.
ارد بزرگ : آن که برنامه ها را از پايان به آغاز مورد ارزيابي ( نقد) قرار مي دهد ، در حال سرپوش گذاردن بر روي چيزي است .
جبران خليل جبران : حاشا که آواز آزادي از پس ميله و زنجير به گوش تواند رسيد و از گلوگاه مرغان اسير .
بزرگمهر :برترين دانش ها يزدان پرستي است .
پل نرولا : دوست بجاي چتريست که بايد روزهاي باراني همراه شما باشد .
پول شرر : يگانه راه براي افزودن خوشبختي بر روي زمين آن است که تقسيمش کنيم .
اُرد بزرگ : آن که مي دزدد ، جز حق خويش چيزي نمي ستاند . اما اين ستاندن نفرين و خواري ابدي در پي دارد .
جبران خليل جبران : زندگي روزانه شما پرستشگاه شما و دين شماست .آنگاه که به درون آن پاي مي نهيد، همه هستي خويش را همراه داشته باشيد .
ويل دورانت : بخش عمده ي تاريخ حدس است و بقيه تعصب.
فردريش نيچه :اصولا زماني پوچي براي چيزي معنا پيدا ميکند که بيايم براي آن ، هدفي تعريف کنيم .و اگر بدانيم هدفي در کار نيست، به پوچي هم نخواهيم رسيد .
اُرد بزرگ : آن که کارش را دوست ندارد خيلي زود پير مي شود .
وينسنت لمباردي : مهم نيست اگر زمين بخوريد، مهم دوباره برخاستن است.
اُرد بزرگ : آن که راستي نپويد ، گرفتار آميزش ، با اهريمن است ، فرزند اين آميزش ، آشوب است و شورش .
شوپنهاور: مفاهيم سازه هاي مغزي اند حال آنکه ايده ها مقدم بر فکر بشري هستند . در حقيقت درک مغزي ما از ايده ها مفهوم را مي سازند لذا مفاهيم را راهي به قلمرو ذاتها نيست.
پوپ : انديشه هاي ما در غرفه هاي بيشمار دماغ با زنجير ناپيدا به يکديگر پيوسته اند . چون يکي از آنها بيدار شود ، هزار تاي ديگر نيز سر بر مي دارند .
بزرگمهر :آن چه دلخواه همه است جز تن درستي نيست ، که اگر کسي روزي از آن محروم شد آرزويي جز بدست آوردنش ندارد .
آلن لاکين : هر جا که عشق بزرگي خانه کرده است خشم بزرگي نيز مسکن دارد .
جبران خليل جبران : ايمان از کردار جدا نيست و عمل از پندار .
ارد بزرگ : آن که زيبايي خرد را نديد ، گرفتار زيبايي آدميان شد ، و بدين گونه از هر چه داشت ، تهي گشت .
فردريش نيچه :اجحاف نکردن و آسيب نرساندن به ديگران براي رسيدن به برابري ريشه و بنياد جامعه است ولي اين خواست نفي زندگي ست چون زندگي بهره کشيدن از ديگران است که ناتوان ترند.
پورلي نيکولاس : ازدواج کتابي است که فصل اول آن به نظم است و بقيه فصول به نصر .
پرل پاک : انتخاب پدر و مادر در دست خود انسان نيست ، ولي انتخاب مادرشوهر و مادر زن دست خود انسان است .
اُرد بزرگ : آن که از آينده سخن مي گويد و آن را مي سازد بارها و بارها مي زيد و تا ياد و سخنش در ميان ماست او زاده مي شود و باز هم .
يانيس ريتسوس : زبان شاعر، تنها برآيند يک کار نقد يا تحليل نيست. سنتز واقعيت است با خيال و افسانه. سنتزي که توسط حواس - در رابطه ي متقابل با عقل - صورت مي گيرد.
شوپنهاور: وظيفه هنر تجلي ايده هاست.
پرويز ياحقي : شاهکارها با گذشت زمان کهنه نمي شوند ، اين بماند ، در هر زماني بسته به موقع و مقام جلوه و جمالي دوباره مي يابند چنان که گويي به تازگي مطرح شده اند
اُرد بزرگ : آن که درست سخن نمي گويد داناترين هم که باشد باز از ديدگاه همگان بي سواد است .
توماس مان : هنر ، قدرت و توانايي نيست بلکه تسلي خاطر است .
ماخذ : روزنامه اعتدال
http://www.etedaldaily.ir/pub/1387/T...ge5.html#37421