مشاعره سنتی

[آناهیتا الهه آبها]

یا رب آن نوگل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از شر حسود چمنش

حافظ

[مهدی]

شب قدري كه دادي وعده آن روز

در انديشي از آن پيمان نخسبي

[273]

يکي طشت خاکسترش بي‌خبر
فرو ريختند از سرايي به سر

[مهدی]

روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگير
پيش شمع آتش پروا نه به جان گو درگير

[topic_sun]

روزگاری جاده بودم،جادهای غرق تردد
جاده ای کز رفت و آمد لحضه ای خالی نمی شد

[مهدی]

درگل بمانده پاي دل جان مي دهم چه جاي دل

وز آتش سوداي دل اي واي دل اي واي ما

[deltang]

آنان که محیط فضل آداب شدند

در جمع کمال شمع اصحاب شدند

[FereShteH]

دل خرابی می‌کند دلدار را آگه کنید
زینهار ای دوستان جان من و جان شما

[deltang]

آشنایی نه غریب است که دلسوز من است

چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت

[FereShteH]

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت