مشاعره واژه ای - صفحه 85

**mary.f** · #**841** 06-23-2009

مدامم مست می دارد نسیم جعد گیسویت
خرابم می کند هردم فریب چشم جادویت

abadani · #**842** 06-23-2009

گوهري كز صدف كون و مكان بيرون بود
طلب از گمشدگان لب دريا مي كرد
حافظ

**دانه کولانه** · #**843** 06-23-2009

دست از طلب ندارم تا کام من براید
یا تن رسد با جانان یا جان ز تن براید
کلیشه ای شد !
وه که جدا نمیشود نقش از تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من

به است آن یا زنخ یا سیب سیمین
لب است آن یا شکر یا جان شیرین .

abadani · #**844** 06-23-2009

در طلب ظهر رخ ماهرو
مي نگرد جانب بالا دلم

**mary.f** · #**845** 06-23-2009

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

abadani · #**846** 06-23-2009

از دوست به يادگار دردي دارم
كان درد به صد هزار درمان ندهم

**mary.f** · #**847** 06-23-2009

دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی

abadani · #**848** 06-23-2009

گر دست دهد كه آستينش گيرم
ور نه بروم بر آستانش ميرم

**ساقي** · #**849** 06-23-2009

آستین بر روی و نقشی در میان افکنده‌ای
خویشتن پنهان و شوری در جهان افکنده‌ای
همچنان در غنچه و آشوب استیلای عشق
در نهاد بلبل فریاد خوان افکنده‌ای

**دانه کولانه** · #**850** 06-23-2009

صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین
با جوانان راه صحرا برگرفتم بامداد کودکی گفتا تو پیری با خردمندان نشین
گفتم ای غافل نبینی کوه با چندین وقار همچو طفلان دامنش پرارغوان و یاسمین
آستین بر دست پوشید از بهار برگ شاخ میوه پنهان کرده از خورشید و مه در آستین