شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
04-06-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 400
سپاسها: : 37
66 سپاس در 36 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دلت را بتکان
غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهاتت تالاپی می افتد زمین
بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباهاتت، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت
دلت را محکم تر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگ
و همه حسرت ها و آرزوهایت...
محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!
حالا آرام تر، آرام تر بتکان
تا خاطره هایت نیفتد
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟
خاطره، خاطره است
باید باشد، باید بماند...
کافی ست؟
نه، هنوز دلت خاک دارد
یک تکان دیگر بس است
تکاندی؟
دلت را ببین
چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟
حالا این دل جای "او" ست
دعوتش کن
این دل مال "او" ست...
همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا
و حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه
یک قاب تجربه و مشتی خاطره
مشتی خاطره و یک "او"...
خانه تکانی دلت مبارک
__________________
از جور قد بلند و موی پستت
از سرکشی نرگس بی می مستت
ترسم به کلیسای رومم بینی
ناقوس به دستی و به دستی دستت...
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
04-06-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,337
سپاسها: : 0
66 سپاس در 58 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تو يه تاك قد كشيده
پا گرفتي روي سينم
واسه پا گرفتن تو
عمريه كه من زمينم
راز قد كشيدنت رو
عمريه دارم ميبينم
داري ميرسي به خورشيد
ولي من بازم همينم
ميزنن چوب زير ساقت
واسه لحضه هاي رستن
ريختن آب زير پاهات
هي منو شستن و شستن
توي سرما وتو گرما
واسه تو نجاتم عمري
تو حجوم باد وحشي
سپر بلاتم عمري
آدما هجوم اوردن
برگاي سبزت رو بردن
توي پاييز و زمستون
ساعتا به من سپردن...
__________________
زندگي با صدا شروع ميشه بي صدا تموم ميشه، عشق با ترس شروع ميشه با شك تموم ميشه، دوستي هر جايي ميتونه شروع بشه اما هيچ جا تموم ميشه.
|
04-06-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: خوابگاه
نوشته ها: 736
سپاسها: : 53
36 سپاس در 22 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرست
تا در نگرد که بی تو چون خواهم خفت
__________________
همراه بسیار است اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها این هم غمی نیست
دلبسته ی اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست
|
04-06-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14
95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
غم دل با كه بگويم كه مرا ياري نيست
جز تو اي روح روان هيچ مددكاري نيست
غم عشق تو به جان است و نگويم به كسي
كه در اين باديه غمزه غمخواري نيست
راز دل را نتوانم به كسي بگشايم
كه در اين دير مغان راز نگهداري نيست
درد من عشق تو و بستر من بستر مرگ
جز توام هيچ طبيبي و پرستاري نيست
لطف كن لطف و گذر كن به سر بالينم
كه به بيماري من جان تو؛ بيماري نيست
قلم سرخ كشم بر ورق دفتر خويش
همان كه در عشق من و حسن تو گفتاري نيست
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...
======================================
مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
|
04-06-2010
|
|
کاربر فعال بخش سینما
|
|
تاریخ عضویت: Jul 2009
محل سکونت: بهشهر
نوشته ها: 1,694
سپاسها: : 1
31 سپاس در 27 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سلسله ی موی دوست حلقه ی دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ ار این ماجراست
گر بزنندم به تیغ در نظرش بی دریغ
دیدن او یک نفس صد چو منش خون بهاست
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست دوست تر از جان ماست
مایه ی پرهیزگار قوت صبر است و عقل
عقل هوا خواه عشق صبر زبون هواست
سلسله ی پایبند گردن جان در کمند
زهره ی گفتار نی کاین چه سبب وین چراست
گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهر
حکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست
سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست
گو همه دشنام گو کز لب شیرین دعاست
__________________
ما خانه به دوشیم ما خانه به دوشیم تیم اس اس به دو عالم نفروشیم سال 89 تو دربی 69 شیث رضایی دنبال فرهاد بدو آی بدو آی بدو آی بدو آی بدو
|
04-08-2010
|
|
مدیر تالار مطالب آزاد
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306
3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سنگ اندیشه به افلاک مزن!دیوانه
چون که انسانی و از تیره ی سرطاسانی
زهره گوید که شعور همه آفاقی تو
مور داند که تو بر حافظه اش حیرانی
در ره عشق دهی هم سر هم سامان راچون به معشوقه رسی بی سر و بی سامانی
راز در دیده نهان داری و باز از پی رازکشتی دیده به توفان خطر می رانی
مست از هندسه ی روشن خویشی!مستی
پشت در آینه در آینه سرگردانی
بس کن!ای دل!که در این بزم خرابات شعورهر کس از شعر تو دارد به بغل دیوانی
لب به اسرار فروبند و میندیش به راز
ورنه از قافله ی مور و ملخ درمانی
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
|
04-08-2010
|
|
مدیر تالار مطالب آزاد
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306
3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دلم گرفته دوست بغض پیکرم را می لرزاند تن خونین برادر نقش زمین شد به نام بیگانه خواندندش اما خاک سرخش عطر ایران می داد .. کجاست دستان لطیف حق ، نوازش می خواهم بیدارم کنید آی تاریخ نگاران دورغین سرنوشت آدمیان ! بیدارم کنید چشمان من تاب دیدن ندارد دگر .. اشک خدا گونه ی زمین ر ا تر کرده به گل مال وجود انسان خیره مانده دوست آتش زبانه می کشد از دهان بی هویت پادشاه سرزمینم دل به منسبش خوش کرده انگار .. فریاد بر پشت بام دنیا می روم فریاد .. خدا بزرگتر است .!
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
|
04-08-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
کاری به کار عشق ندارم
دهانت را میبویند
مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را میپویند
مبادا شعلهای در آن نهان باشد
روزگار غریبیست نازنین
روزگار غریبیست
و عشق را
کنار تیرک راهبند تازیانه میزنند
عشق را
در پستوی خانه نهان باید کرد
شوق را
در پستوی خانه نهان باید کرد
روزگار غریبیست نازنین
روزگار غریبیست
و در این بنبست کج و پیچ سرما
آتش را
به سوختوار سرود و شعر
فروزان میدارند
به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبیست نازنین
روزگار غریبیست
آن که بر در میکوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را
در پستوی خانه نهان باید کرد
روزگار غریبیست نازنین
روزگار غریبیست....
- آنک قصابانند
بر گذرگاهها مستقر
با کنده و ساطوری خون آلود
و تبسم را بر لبها جراحی میکنند
و ترانه را بر دهان
- کباب قناری
بر آتش سوسن و یاس
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
ابلیس پیروز مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدای را
در پستوی خانه نهان باید کرد
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد
روزگار غریبیست نازنین
روزگار غریبیست ...
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
04-08-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ماه من
ماه من
تو چرا دور زمن بنشستی
و مرا در غم خود بشکستی
و چنین ساده زمن بگذشتی
و همه ریشه ی من بگسستی
گل من
من که دیوانه ی کویت بودم
روز و شب در طلب طرّه ی مویت بودم
و در آن لحظه ی مستیت، سبویت بودم
همه جا، در همه دم، در آرزویت بودم
جان من
در پریشان زلفت قلب مرا کن زنجیر
و به آن ناز دو چشمت کن اسیر
نو ببین ناز تو کردست مرا دامن گیر
عاقبت از غم عشقت ای دوست گشتم پیر
ماه من
تو اگر سخت دلی باز تو را می خواهم
تو اگر درد شوی، غم بزنی بر جانم، با غمت می سازم
تو اگر سنک شوی، بشکنیم باز تو را می خوانم
تو اگر جان خواهی، جان به کفم می آرم
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
04-08-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نقاشی
منم و نقاشیام و بی کسی
منم و تنهایی و دلواپسی
منم و رنگ سیاه سخت و سرد
منم و یه قلب پر اندوه و درد
منم و نقاشی تیره و تار
روی قلبم غم سنگینی سوار
نقاشیم پر از غم و مصیبته
زندگی برام عذاب و محنته
نقاشی آینه ی زندگی ام
همدم بی کسی و تنهایی ام
نقاشی برام مثل سنگ صبور
توی یک دخمه ی تاریک و نمور
آرومی تو نقاشی می زنه موج
فارغ از غم منو می بره به اوج
نقاشی دردمو آروم می کنه
غصه رو از زندگیم پاک می کنه
همدم تنهایی نقاشی من
غم خور بی کسی نقاشی من
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 2 نفر (0 عضو و 2 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 02:58 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|