مشاعره واژه ای

[abadani]

بامدادي كه تفاوت نكند ليل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشاي بهار

[mary.f]

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی

[abadani]

روزي كه چرخ از گل ما كوزه ها كند
زنهار كاسه سر ما پر شراب كن

[deltang]

روزي زلپ يار ربودم بوسي

گفتا كه تو هم بي ادبي هم لوسي

گفتم چه بود گناه آن بوسه ي من

گفتا لب و ول كردي و لپ مي بوسي

[ترخینه]

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زانکه چو گردی زمیان برخیزم

[abadani]

مژده وصل تو كو كز سر جان برخيزم
طاير قدسم و از دام جهان برخيزم

[3tare]

در وصل هم زعشق تو اي گل در آتش

عاشق نمي شوي كه ببيني چه ميكشم

با عقل آب و عشق به يك سو نميرود

بيچاره من كه ساخته از آب و آتشم

[دختر تنها]

با من آميزش او الفت موج است و كنار

دم به دم با منو پيوسته گريزان از من

[mary.f]

من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد

[ساقي]

گه همچو باز آشنا بر دست تو پر می زنم
گه چون کبوتر پرزنان آهنگ بامت می کنم
گر غایبی هر دم چرا آسیب بر دل می زنم
ور حاضری پس من چرا در سینه دامت می کنم


...