شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد |
04-10-2012
|
|
کاربر خيلی فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: كرمانشاه
نوشته ها: 1,524
سپاسها: : 2,541
1,575 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ترانه مي دونم « فرزاد فرزين » آلبوم شليك
وقتی که تو نیستی
تنها می مونم
از همه ی دنیا دست می کشم
جای دوتا مون گریه می کنم
جای دوتامون نفس می کشم
این که اسمش زندگی نیست
من بدون تو دیونه ام
به هوای تو نشسته ام
ولی می دونم
می دونم
واسه من دیگه توی قلب تو جای نیست
می دونم
دیگه هیچی شبیه گذشته ها نیست
تا وقتی که بی تو بارون توی کوچه ها میباره
می دونم
تنهایی من و تنها نمیزاره
اخرش یه روز قلب تو دیگه
حتی اسمم و از یاد می بره
پنجره ها رو باز می کنی تو
خاطرام و باد می بره
این که اسمش زندگی نیست
من بدون تو دیونه ام
به هوای تو نشسته ام
ولی می دونم
می دونم
واسه من دیگه توی قلب تو جای نیست
می دونم
دیگه هیچی شبیه گذشته ها نیست
تا وقتی که بی تو بارون توی کوچه ها میباره
می دونم
تنهایی من و تنها نمیزاره
__________________
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نيست و دلم بس تنگ است ، بی خيالی سپر هر درد است ، باز هم می خندم ، آن قدر می خندم که غم از روی رود
ویرایش توسط فرگل : 04-10-2012 در ساعت 12:57 PM
|
6 کاربر زیر از فرگل سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|
04-10-2012
|
|
مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,181
سپاسها: : 7,693
7,279 سپاس در 3,383 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
رقاصه های شب
بیچاره روز
که شب اورا
میان بسترسرخش به مرگ سپرد
و قطره های خونش باقی ماند
به روی دستان شب
تا دلیلی باشد برای خونخواهی روز..
دریغا و دردا
که رقاصه های بزم شب شدند و
ستاره نام گرفتند...........................................
__________________
گاهی حس میكنم
گذشته و آینده آنچنان سخت از دو طرف فشار وارد میكنند
كه دیگر جایی برای حال باقی نمی ماند...
|
8 کاربر زیر از hossein سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
04-11-2012
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2010
محل سکونت: خراب آباد
نوشته ها: 1,032
سپاسها: : 577
868 سپاس در 544 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
اگر گریه کنی که آفتاب را از دست داده ای
ستارگان را نیز
از دست خواهی داد!
از شعله
به پاس روشنایی اش
سپاس گذاری کن،
اما چراغ دان را نیز
که همیشه صبورانه در سایه می ایستد
از یاد مبر!
ای سبزه کوچک
گام های تو کوتاه است
اما زمین زیر پای توست
” آب هایم را همه
سر خوش و شاد
می بخشم
اگر چه اندکی از آن
تشنگان را سیراب می کند.”
آبشار چنین می خواند.
هر کودکی
با این پیام
به جهان می آید
که خدا
هنوز
از انسان نومید نیست.
” تو قطره بزرگ شبنمی
زیر برگ نیلوفر
و من قطره ای خرد
روی آن.”
این را شبنم به دریاچه گفت.
شامگاه
به خورشید گفت:
” تو نامه عاشقانه ات را
برایم به ماه بفرست،
و من پاسخ هایم را با اشک
بر علف ها خواهم گذاشت.”
ویرایش توسط yad : 04-11-2012 در ساعت 10:34 AM
|
5 کاربر زیر از yad سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
04-12-2012
|
|
مدیر تالار کرمانشاه
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 1,458
سپاسها: : 6,194
3,940 سپاس در 933 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
متن ترانه "لحظه ها"- معين
لحظههارو با تو بودن
در نگاه تو شکفتن
حس عشق رو در تو دیدن
مثل رویای تو خوابه
با تو رفتن
با تو موندن
مثل قصه تورو خوندن
تا همیشه تورو خواستن
مثل تشنگی آبه
اگه چشمات من رو میخواست
تو نگاه تو میمردم
اگه دستات مال من بود
جون به دستات میسپردم
اگه اسمم رو میخوندی
دیگه از یاد نمیبردم
اگه با من تو میموندی
همه دنیارو میبردم
بی تو اما سرسپردن
بی تو و عشق تو بودن
تو غبار جاده موندن
بی تو خوب من محاله
بی تو حتی زنده بوندن
بی هدف نفس کشیدن
تا ابد تورو ندیدن
واسه من رنج و عذابه
اگه چشمات من رو میخواست
تو نگاه تو میمردم
اگه دستات مال من بود
جون به دستات میسپردم
اگه اسمم رو میخوندی
دیگه از یاد نمیبردم
اگه با من تو میموندی
همه دنیارو میبردم
توی آسمون عشقم
غیر تو پرندهای نیست
روي خاموشی لبهام
جز تو اسم دیگهای نیست
توی قلب من عزیزم
هیچ کسی جایی نداره
دل عاشقم بجز تو
هیچ کسی رو دوست نداره
اگه چشمات من رو میخواست
تو نگاه تو میمردم
اگه دستات مال من بود
جون به دستات میسپردم
اگه اسمم رو میخوندی
دیگه از یاد نمیبردم
اگه با من تو میموندی
همه دنیارو میبردم
لحظههارو با تو بودن
لحظههارو با تو بودن
|
6 کاربر زیر از آناهیتا الهه آبها سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
04-14-2012
|
|
مدیر بخش ورزش
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2012
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,335
سپاسها: : 7,242
6,424 سپاس در 3,063 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
بشکن بشکن --شهره
بشکن بشکن
هر چی می شکنی بشکن
ولی دل منو نشکن
واسه پرنده عشقت
پر پریدنو نشکن
دل شکستنم اندازه داره
تک نشستنم اندازه داره
بذار نگات کنم به روی عاشق
آخه در بستنم اندازه داره
باغ گلدون و بشکن
گل بی گلدون و بشکن
قهر اینو اونو بشکن
دل دیگرونو نشکن
جام می منو بشکن
شاخه نسترن و بشکن
عهد دشمن و بشکن
اما دل منو نشکن
دل شکستنم اندازه داره
تک نشستنم اندازه داره
بذار نگات کنم به روی عاشق
آخه در بستنم اندازه داره
آخه در بستنم اندازه داره
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
ویرایش توسط mohammad.90 : 04-14-2012 در ساعت 10:55 AM
|
3 کاربر زیر از mohammad.90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
04-14-2012
|
کاربر عادی
|
|
تاریخ عضویت: Apr 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 66
سپاسها: : 696
412 سپاس در 127 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
یه روز پرسیدمش با بی قراری به غیر از من کسی را دوست داری؟
میان اشک هایش شرمساری،میان گریه هایش گفت:آری
|
3 کاربر زیر از یلدا جوون سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
04-14-2012
|
کاربر عادی
|
|
تاریخ عضویت: Apr 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 66
سپاسها: : 696
412 سپاس در 127 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
باز امشب غزلی کنج دلم زندانیست
آسمان شب بی حوصله ام طوفانیست
هیچ کس تلخی لبخند مرا درک نکرد
های های دل دیوانه ی من پنهانیست
|
3 کاربر زیر از یلدا جوون سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
04-14-2012
|
|
مدیر بخش ورزش
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2012
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 3,335
سپاسها: : 7,242
6,424 سپاس در 3,063 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
اومدی - شهره
اومدی
اومدی اومدی اومدی چه خوب کردی اومدی
روزای خالی دلمو غروب کردی اومدی
اومدی وقتی که اشکم لحظهء چکیدنش بود
وقتیکه غنچهء لبهام صبح خوب چیدنش بود
اومدی وقتیکه بارون میومد رو طاق ایوون
وقتیکه پرندهء عشق لحظهء رسیدنش بود
اومدی وقتیکه دلگیر بودم
تو خودم اسیر و زنجیر بودم
اومدی مثل یه خورشید اومدی
وقتی از بود و نبود سیر بودم
اومدی اومدی اومدی چه خوب کردی اومدی
روزای خالی دلمو غروب کردی اومدی
تو که اومدی هوای شب من رنگ سحر شد
اومدی با تپش عشق همه جا زمزمه سر شد
تو که اومدی بهار گونه هام رنگ دگر شد
گل تازه جون گرفته روی شاخه تازه تر شد
اومدی وقتیکه دلگیر بودم
تو خودم اسیر و زنجیر بودم
اومدی مثل یه خورشید اومدی
وقتی از بود و نبود سیر بودم
__________________
ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیایی . . . ای بنده تو سخت بیوفایی ...
|
3 کاربر زیر از mohammad.90 سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
04-14-2012
|
|
کاربر علاقمند
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2011
محل سکونت: tehran
نوشته ها: 188
سپاسها: : 139
501 سپاس در 210 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
!دل تنگم
دل تنگِ خیلی چیزها
دل تنگ این همه دل تنگی ها
چیزهایی که بر من گذشت و هرگز باز نخواهد گشت
!!!دل تنگم
دل تنگ نیمه شبهای دل تنگی
دل تنگ این همه نبودن ها
دل تنگ این همه دل تنگی ها
دل تنگ عهدهایی که کسی آنها را نبست
دل تنگ تمام چیزهایی که میشد باشد و نیست
و تمام هست هایی که نیست
|
2 کاربر زیر از donya elahi سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
04-15-2012
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Oct 2010
محل سکونت: خراب آباد
نوشته ها: 1,032
سپاسها: : 577
868 سپاس در 544 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
پوشاندهاند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانیات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار میبرند که زندانیات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن میروی
شاید به خاک مردهای ارزانیات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطهای بترس که شیطانیات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانهای است که قربانیات کنند
|
3 کاربر زیر از yad سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 01:25 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|